مدیر در مدار کربلا

ساحتی برای گفتمان سازی مدیریت عاشورایی

مدیر در مدار کربلا

ساحتی برای گفتمان سازی مدیریت عاشورایی

سید علی اصغر علوی
طلبه و دانش آموخته رشته معارف اسلامی و مدیریت
تهران- دانشگاه امام صادق علیه‌السلام
پژوهشگر حوزه عاشورا با تکیه بر مسائل مدیریت از سال1385 تاکنون
عنوان پایان‌نامه مقطع کارشناسی ارشد: طراحی الگوی رهبری با الهام از گفتگوهای امام حسین علیه‌السلام در مسیر کربلا

آثار منتشر شده:
مجموعه کتاب‌های زیر خیمه حسین (کتاب‌های کاربردی عاشورا از شهدا تا سیدالشهدا) در 11جلد
جلد اول: سه دقیقه در مقتل گم‌نامی
جلد دوم: ...تا خدمت حسین
جلد سوم: ولعن‌الله شمرا
جلد چهارم: رفاقت به سبک حبیب
جلد پنجم: رقابت به سبک حبیب
جلد ششم: وفا به رنگ کربلا
جلد هفتم: 18 ثانیه با کوثر
جلد هشتم: امام رضا علیه‌السلام، شهید راه علم
جلد نهم: دعوا سر اولویت است
جلد دهم: راه عباس شدن
جلد یازدهم: راز دیدار علم
باغ سیب (سبک زندگی عاشورایی در 6 جلد|موردکاوی اصحاب)
عرشه خدا (سفرکربلا، پیاده‌روی اربعین، اردوهای جهادی)
ضریح قدیمی
آبروی علم(بیانات امام حسین در جمع اندیشمندان به همراه بیان بایسته‌های علمی)
خادم ارباب کیست؟(بایسته‌های خادمین هیات، هیات در تراز انقلاب|کلاس حضرت جون)
روضه‌های ناشناخته کربلا (نخستین مقتل مدیریتی)
تا دانشگاه هویزه(آن‌چه مسئولان و برگزارکنندگان اردوها باید بدانند)
توجیه المسائل کربلا (توجیه‌ها و بهانه‌هایی برای با حسین نبودن!)
راز دیدار علم(دریچه‌ای به حدیث عنوان بصری|ویرایش دوم)
جای خالی عباس (مروری بر رفتارهای تشکیلاتی حضرت عباس سلام‌الله‌علیه)
الی الحبیب (سرمشق‌هایی برای حبیب شدن)
مبانی مدیریت عاشورایی (روش‌شناسی و رویکردها)
الی الحبیب (سرمشق‌هایی برای حبیب شدن)
چای روضه‌دم (درسهایی از چای روضه اباعبدالله)
گنبد مستجاب (تربیت زیر نگاه امام)
تنها علاج، (با امام حسین به همه جا میتوان رسید)
توضیح الرسائل کربلا، (چطور از دل 18 هزار نامه عاشق، 30 هزار قاتل ایجاد شد؟)
امضای کوچک؛ کتابی برای حضرت علی اصغر، نکته‌ها، درس‌ها و آموزه‌های امروزیش

آثار در دست چاپ:
شمریت و حریت
مسلم «ولی امر» است
با خدا در اتاق تشریح
حتی اسبشان نیز
پرواز با بال مگس
امام حسین در خیابانهای کوفه
چند دقیقه گودال
روضه اصحاب چیست؟
نیمه پنهان کربلا
عباس‌آفرین
فتأمل، ملاحظاتی برای خوانش فقه و اصول
مبانی نظام‌مند رزم

بایگانی

۱۲۹ مطلب با موضوع «درس‌گفتار‌هایی از مدیریت عاشورایی :: فصلی در تلنگر» ثبت شده است

یادی از شهید گم‌نام معتکف کربلا، مردی از بنی‌اسد

یقین داریم گفتمان عاشورا سکه رایج آخرالزمان خواهد بود.

یقین داریم حتا اگر امام زمان هم باشی –با آن همه شکوه و هیمنه- بدون دست‌گیری عاشورا، اتفاقِ فتحِ نهایی ناممکن و ناشدنی است.

یقین داریم که قلب آخرالزمان، قلب ظهور، قلب رجعت و حتا قلب قیامت، "امام حسین" است، برای همین مرکز همه کارهای‌مان را عاشورا و کربلایش گذاشته‌ایم.

باور داریم اصیل‌ترین و موثرترین رویکرد مدیریت، از جنس عاشورایی است: مدیریتی در مدار کربلا.

چرا که به تعبیر فهیمان راهبردی(استراتژی) در ادبیات آخرالزمانی امام مهدی، "امام حسین" تکرار ویژه‌ای دارد: ...ألا یا أهل العالم إن جدّی الحسین قتلوه عطشان ألا یا أهل العالم إنّ جدّی الحسین علیه السّلام طرحوه عریانا، ألا یا أهل العالم إنّ جدّی الحسین علیه السّلام سحقوه عدوانا (إلزام الناصب فی إثبات الحجة الغائب، ج‏2، ص: 233) تکراری که نشان از تجسم وضع مطلوب برای تحقق الگوی اصیل پیش‌رفت و برای خروج از انجماد وضع موجود می‌دهد، نیرویی برای رسیدن به قله تمدن اسلامی...

خوشا آنان که در این قرارگاه انتظار می‌کشند، در این عرصه وقف تحکیم و تبیین مبانی و اصول این رویکرد شده‌اند و از منظر مسائل مدیریت، عاشورا را نگریسته و گریسته‌اند؛ چرا که "قرارگاه مدیریت عاشورایی" میعادگاه مرکزی افسران حضرت ولی عصر خواهد بود.

آن‌ها که بی‌تاب آن واقعه‌اند، یا مثل حبیب در کوفه و یا به سبک آن یار گم‌نام امام حسین در کربلا:

ابن عساکر به نقل از عریان‌بن‌هیثم گوید: پدرم صحرانشین بود و در نزدیکی محلی که بعدا اردوگاه لشکر امام حسین شد، سکونت داشت. ما هرگاه به صحرا می‌رفتیم مردی از بنی‌اسد را در آن‌جا می‌دیدیم.

پدرم به او گفت: می‌بینم که پیوسته در این مکان به سر می‌بری؟!

گفت: شنیده‌ام که حسین در این‌جا کشته می‌شود! و من به این مکان می آیم، شاید او را ببینم و همراهش کشته شوم!

ابن هیثم گوید: چون حسین کشته شد پدرم گفت: برویم ببینیم آیا آن مرد اسدی نیز در میان کشته شدگان همراه حسین هست؟

ما به میدان نبرد آمدیم، گشتیم و آن مرد اسدی را کشته دیدیم!

(با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه، جلد4، صفحه162 به نقل از تاریخ ابن عساکر، ترجمه الامام الحسین، تحقیق محمودی، ص310-311، شماره269)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ ارديبهشت ۹۳ ، ۱۰:۳۸
سید علی اصغر علوی

 گفتن تا شدن: گفتمان یعنی گفتم، گفتی، گفت...

یک: طرح مسأله در پیام امام

"...گاهی می‌شود که مسئول، متوجه نیست چه دارد می‌گذرد در متن جامعه، اما آن جوان در متن جامعه است، او می‌فهمد؛ آن عزم ملی و مدیریت جهادی که عرض کردیم در زمینه فرهنگ، این است." (بیانات در مشهد مقدس، 01/01/1393)

دو: تقریری نظری در نظریه سازمان

مفاهیم را شبیه سبدهای خالی تصور کنید که باید با تجربه پر شوند. اگر برای اولین بار در حین مطالعه علمی، با یک مفهوم تازه و نا آشنا مواجه می‌شوید، آن مفهوم به مثابه ظرفی خالی است. شما باید با ارتباط دادن تجارب شخصی خود با آن، آن را از معنا پر کنید. هر چند شما تجربه‌های بیشتری را با مفاهیم خود مرتبط کنید، بیشتر می توانید به غنی سازی مفاهیم اقدام کنید...هیچ پایانی برای غنی سازی مفاهیم وجود ندارد. می‌توانید به نحوی ظرافت‌مندانه، به کمک غنی‌سازی مفاهیم و البته از طریق افزودن مفاهیم جدید به پایه دانش خود، درک را توسعه دهید... وظیفه شما آن است که این مفاهیم را با تجارب خود و دانش‌های موجود در ذهنتان مرتبط سازید.( نظریه سازمان هچ، صفحه33)

اصحاب الحسین

سه: به دنبال پاسخ و مصداقی از کربلا

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۹:۴۳
سید علی اصغر علوی
شنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۳، ۰۹:۵۰ ق.ظ

شما چند بار (و چقدر!) حاضرید مایه بگذارید؟!

کربلا سنجه‌ای برای سنجش "عزم جهادی"

شما چقدر برای ارزش‌ها ارزش قائلید؟

"هدف" برای شما چقدر مهم است؟ تا چه حد حاضرید از خود مایه بگذارید؟

عزم شما، شدت جهاد شما، ایستادگی شما تا کجاست؟

"اصحاب" روز قبل حماسه، این اوج را برای خود ترسیم کرده بودند. شب عاشورا فرصت ترسیم سقف پرواز و چشم‌انداز زندگی است...

شب عاشورا باید چشم‌انداز فردا را نوشت و اصلا هرکس طالب درک روز بزرگ است باید شب بزرگی را پیش‌تر درک کرده باشد. روز عاشورا محصول آن شب بزرگی بود که بسترخیز هزار رویداد بزرگ بود و این "کسب آمادگی قبل حماسه" پیام بزرگ کربلاست، آن‌چنان که اصحاب این‌گونه بودند. درنگ در همین اتفاق از زاویه عزم جهادی اصحاب به ما فرصتِ دیدنِ مجددِ این رویدادِ بی‌نظیر را خواهد داد. از "جزم" تا "عزم" یک گسست معنادار وجود دارد اما سخن آن است که عزم هم دو گونه است؛ که از عزم عادی تا عزم عاشورایی مرحله‌ای و مسافتی طولانی است (این‌جا)، "عزم جهادی". آن‌جا که از مایه گذاشتن همه دارایی‌ها از مرکب و سلاح تا جان را در برمی‌گیرد، آن هم نه یک بار، نه دوبار...

راستی! شما چند بار حاضرید برای هدف‌تان هزینه کنید؟! خطر کنید؟ یا مایه بگذارید؟ چند بار؟ چند جان؟!

یک:

نافع روى قدم‌هاى امام(ع) افتاد و عرض کرد: در آن صورت مادر نافع در سوگش بنشیند. سرورم! شمشیرم با هزار شمشیر و اسبم با هزار اسب برابر است. به آن خدایى که همراهى تو را بر من منت نهاد، از تو جدا نشوم تا این که هر دو از کارزار باز مانند و خود کشته شوم فوقع على قدمیه و قال: إذا ثکلت نافعا أمّه! سیدی، إن سیفی بألف و فرسی مثله، فوالله الذی من علی بک لا أفارقک حتى یکلا عن فری و جری (موسوعة کلمات الإمام الحسین ع ص 406 و 407 و 408)

دو:

شب عاشورا حرف مسلم‌بن عوسجه و به نقلی سعیدبن‌عبدالله این بود: هان! به خدا سوگند، چنانچه یقین داشته باشم که کشته مى‌شوم و باز مرا زنده مى‌کنند و مى‌سوزانند و خاکسترم را به باد مى‌دهند و این کار را هفتاد بار انجام مى‌دهند، باز از تو جدا نخواهم شد، تا در رکاب تو جان دهم. چرا چنین نکنم، با اینکه یک شهادت بیش نیست و پس از آن کرامت جاودانه و سعادت ابدى است! أَمَا وَ اللَّهِ لَوْ عَلِمْتُ أَنِّی أُقْتَلُ ثُمَّ أُحْیَا ثُمَّ أُحْرَقُ ثُمَّ أُحْیَا ثُمَّ أُذْرَى یُفْعَلُ ذَلِکَ بِی سَبْعِینَ مَرَّةً مَا فَارَقْتُکَ حَتَّى أَلْقَى حِمَامِی دُونَکَ فَکَیْفَ لَا أَفْعَلُ ذَلِکَ وَ إِنَّمَا هِیَ قَتْلَةٌ وَاحِدَةٌ ثُمَّ هِیَ الْکَرَامَةُ الَّتِی لَا انْقِضَاءَ لَهَا أَبَداً.(بحار الأنوار ج 44 ص 392)

سه:

زهیربن‌قین نیز گفته بود: بخدا قسم من دوست دارم کشته گردم و زنده شوم و نیز شهید گردم تا هزار مرتبه و خدا بدین وسیله از قتل تو و این جوانانى که از اهل بیت تو هستند جلوگیرى نماید.سپس کلیه اصحاب امام حسین سخنانى از این قبیل گفتند...وَ اللَّهِ لَوَدِدْتُ أَنِّی قُتِلْتُ ثُمَّ نُشِرْتُ ثُمَّ قُتِلْتُ حَتَّى أُقْتَلَ هَکَذَا أَلْفَ مَرَّةٍ وَ إِنَّ اللَّهَ یَدْفَعُ بِذَلِکَ الْقَتْلَ عَنْ نَفْسِکَ وَ عَنْ أَنْفُسِ هَؤُلَاءِ الْفِتْیَانِ مِنْ أَهْلِ بَیْتِکَ.وَ تَکَلَّمَ جَمَاعَةُ أَصْحَابِهِ بِکَلَامٍ یُشْبِهُ بَعْضُهُ بَعْضاً فِی وَجْهٍ وَاحِدٍ فَجَزَاهُمُ الْحُسَیْنُ خَیْراً (بحار الأنوار ج 44 ص 392)

چهار:

همه این‌ها شرح "دامنه"های کوه است، کوهسارانی که "قله" رفیعش -امام حسین- نیز برای هدف بلندش این‌گونه از جان مایه می‌گذارد. امام نیز این‌گونه مناجاتی داشت که آن‌چنان اصحابی تربیت شدند:

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۹:۵۰
سید علی اصغر علوی


چقدر آقا این آیه را تکرار کند، چرا از بیگانه تمنا کنیم؟!

بار قبل در دیدار مقام معظم رهبری با اهالی قرآن بود که این آیات خوانده می‌شد و این بار در دیدار جمعى از بانوان برگزیده کشور:

بعضىها براى اینکه غربىها بدشان نیاید، بعضى از حقایق احکام اسلامى را، واضحات احکام اسلامى را عوض میکنند. قرآن می‌فرماید: وَ اِن تُطِع اَکثَرَ مَن فِى الاَرضِ یُضِلّوکَ عَن سَبیلِاللهِ اِن یَتَّبِعونَ اِلّا الظَّنَّ وَ اِن هُم اِلّا یَخرُصُون؛( انعام/۱۱۶) دنبالهروِ فکر رایج در دنیاى جهل و خرافه نباید بود؛ فکر اسلامى را باید پیدا کرد، دنبال آن باید رفت، ولو حالا یک عدّهاى بد بگویند. (30/01/1393)

اگر الگوی قرآن و اهل بیت به عالم معرفی شود بدون تردید نیازی به دانشگاه دیگری نیست...

طرح مسأله

مدیریت جهادی بیش از آن که رهاورد عقل نظری باشد رهین عقل عملی است. به عبارت دیگر مدیریت جهادی بیش از آن که به "گفتن" باشد به "شدن" است که از گذرگاه"دیدن" سریع‍ تر حاصل می‌شود، تا انسان باور کند با وجود سیطره تفکر مادی‌گرانه غرب باز هم می‌شود فراتر از دنیا را دید و احساس ترجیح دنیا بر آخرت را به سخره گرفت و زشتی "الَّذِینَ یسْتَحِبُّونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَى الْآخِرَةِ" (الإبراهیم/3) را لمس کرد.

یکی از "موانع تحقق مدیریت جهادی" که ریشه در سبک زندگی غیرمومنانه دارد و از مصادیق ترجیح دنیا بر آخرت است محبت‌های هشتگانه ای است که قرآن به زیبایی بیان می‌دارد:

بگو: «اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طایفه شما، و اموالی که به دست آورده‌اید، و تجارتی که از کساد شدنش می‌ترسید، و خانه هائی که به آن علاقه دارید، در نظرتان از خداوند و پیامبرش و جهاد در راهش محبوبتر است، در انتظار باشید که خداوند عذابش را بر شما نازل کند؛ و خداوند جمعیت نافرمانبردار را هدایت نمی‌کند! قُلْ إِنْ کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیکُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یأْتِی اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ(التوبة/24)

محبت‌های هشت‌گانه‌ای که تکیه‌گاهشان بر خانواده و عناصر نرم‌افزاری و سخت‌افزاری آن است در این آیه به چشم می‌خورد. اما کتاب خدا به دنبال کسانی می‌گردد که این معادله را به بهترین وجه هدایت می‌کنند. در کربلا این نمونه‌ را که "عبور از موانع زندگی جهادی" است به وضوح می‌توان مشاهده کرد، مفاهیمی که در کصادیق جریان یافته‌اند، قالب‌هایی که بهترین دلیل و شاهد بر امکان وجود و وقوعشان، تحقق و وقوع آن در خارج است؛ به عبارت دیگر هنگامی که کربلا و واقعه عاشورا موجود است و عناصر آن را می‌بینیم بحث از امکان به وجود آمدن آن بی دلیل است، به تعبیر دقیق‌تر: "اَدَلُّ دَلیلٍ عَلَی اِمکان الشّیئ وُقُوعُه"(فرهنگ اصطلاحات طلاب، ص17)

 در علم مدیریت سخن از تجربیاتی برای غنای مفاهیم است که تازه ایجاد شده اند و این سبدهای تازه ساخته شده با تجربیاتی باید پر شوند:

"نظریات از انتزاعات شناخته شده‌ای به نام مفاهیم ساخته می‌شوند. یک مفهوم که از میان سایر مفاهیم انتخاب می‌شود به عنوان کانون تئوریزه کردن، مد نظر قرار می‌گیرد و سپس مفاهیم مرتبط با آن برای تبیین مفهوم اصلی، تعریف و مورد استفاده قرار می‌گیرند."( نظریه سازمان هچ، ص26) "مفاهیم را شبیه سبدهای خالی تصور کنید که باید با تجربه پر شوند. اگر برای اولین بار در حین مطالعه علمی، با یک مفهوم تازه و نا آشنا مواجه می‌شوید، آن مفهوم به مثابه ظرفی خالی است. شما باید با ارتباط دادن تجارب شخصی خود با آن، آن را از معنا پر کنید. هر چند شما تجربه های بیشتری را با مفاهیم خود مرتبط کنید، بیشتر می توانید به غنی سازی مفاهیم اقدام کنید...هیچ پایانی برای غنی سازی مفاهیم وجود ندارد. می‌توانید به نحوی ظرافت‌مندانه، به کمک غنی‌سازی مفاهیم و البته از طریق افزودن مفاهیم جدید به پایه دانش خود، درک را توسعه دهید... وظیفه شما آن است که این مفاهیم را با تجارب خود و دانش‌های موجود در ذهنتان مرتبط سازید."( نظریه سازمان هچ، صفحه33)

این سخن از متفکرانی است که دسترسی به درک اصیلی چون اهل بیت ندارند و دائما با درک زمینی خود باید به دنبال غنی سازی مفاهیم و وسعت این درک با مشاهده تجربیات جدید باشند ولی مکتبی که به عالی ترین تجربه زمینی مانند واقعه عاشورا متصل است باید فراتر از این قالب‌ها به پدیده ها نگاه کند چرا که در عرصه مفاهیم با یک الگوی بی‌بدیل به نام کربلا سرشار است.

مدیریت خانواده پشتوانه مدیریت جهادی

مدیریت جهادی در زمینه مدیریت خانواده مجال رشد می‌یابد و بدون توجه و کنترل عوامل آن و حرکت در دامنه مدیریت خانواده، وصول به قله‌های مدیریت جهادی ممکن نیست.

کلام عاشوراییان ترجمانی از همان آیه 24 سوره توبه است که نشان از این نوع مدیریت دارد، آن‌جا که حتی اسارت فرزند، پدر را از انجام ماموریتش باز نمی‌دارد و طنین گرم کلامش، قلب هر انسانی را با آمیخته شور و شعور می‌انگیزاند:

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۹:۴۹
سید علی اصغر علوی

 افقی برای تماشای پاسخ پرسش: کدام حسین؟

برای پاسخ به سوال "نقش امام حسین علیه‌السلام در نقشه تولید علم" باید قبل از همه "نقش امام حسین در منظومه دین" فهم شود، چرا که به نظر می‌رسد در خواستگاه اصلی خود (یعنی دین) نیز جایگاه عاشورا به درستی فهم نشده است، بدیهی است تا عاشورا در متن اصیل خود یعنی دین شناسایی و جایابی نشود در عرصه‌های دیگر و حتا ساحات میان رشته‌ای نیز فهم درستی از نقش و جایگاه عاشورا به دست نخواهد آمد.

در یک نگاه اولیه، بسیاری برای عاشورا در منظومه دین جایگاه زیر را قایلند:

عاشورا در دین

اما اهداف، آثار و برکات عاشورا و نیز مویدات بسیار آن در کلام معصومین نشان از حقیقت دیگری می‌دهد. حقیقتی که شاید روان‌ترین ترجمان معاصرش این دو کلام امام و رهبری است:

محرّم و صفر است که اسلام را نگه داشته است. فداکارى سید الشهدا- سلام اللَّه علیه- است که اسلام را براى ما زنده نگه داشته است (صحیفه امام، ج‏15، ص: 330)

آن که در مقابل خدا سجده نمی‌کند در مقابل عظمت حسین‌بن‌علی سر فرود می‌آورد! (مقام معظم رهبری، 26/10/1372)

با این مختصات (فارغ از همه شعارها و ادعاها) عاشورا غیر از آن جایگاهی است که در مقابل معرفت غیر عقلی(یعنی نقلی) و در مقابل معرفت غیر قرآنی (یعنی عترت) و در مقابل رویکرد غیر11 امام ، عاشورا قرار داشته باشد. بلکه محقق بر این باور است اگر در سیره اهل بیت قایل به یک انسان250 ساله‌ایم، این انسان250ساله هم در مدار کربلاست. با این نگاه باید جایگاه دیگری از "عاشورا در منظومه دین" فهمید که محصول این شناخت را در "نقش امام حسین در نقشه تولید علم" را نیز بهتر می‌توان دید.

مطلب مرتبط:

تذکر و تفکر: نقش امام حسین علیه‌السلام در نقشه تولید علم (1)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ فروردين ۹۳ ، ۰۹:۵۴
سید علی اصغر علوی
شنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۳، ۰۹:۵۳ ق.ظ

مدیریت عاشورایی تبلور عینی مدیریت جهادی است

نسبت اخلاص، جهاد، عاشورا

بسیاری از مفاهیم علوم انسانی با یکدیگر  ارتباط وثیقی دارند، به این معنا که توجه و شناخت یکی به درک مفهوم دیگر یاری می‌رساند.با عنایت به شعار سال93 (که یکی از چهار عنصر آن مفهوم "مدیریت جهادی" است) ارتباط معنادار عمیقی بین سه مفهوم حرکت جهادی، اخلاص و جریان عاشورا احساس می‌شود.

اما از بین این سه مفهوم، "عاشورا" به خاطر مختصات ویژه‌ای که دارد (مثل گره‌خوردگی با باورهای عمومی و همراهی توامان منطق، عاطفه و حماسه و...) از سویی عینی‌ترین و ملموس‌ترین و از سویی دیگر دقیق‌ترین و عمیق‌ترین مفهومی است که با این وسعت و ظرفیت، امکان تبیین مفاهیم دیگر را نیز تسهیل و تسریع می‌نماید؛ و اساسا این ویژگی ممتاز عاشوراست که مخاطب را با سرعت از لایه‌های اولین سطوح(رویین) به دل عمیق‌ترین مفاهیم می‌رساند، بی آن‌که از گرمای لحن هیچ کدام کاسته شود، و تحقق این مهم با وجود عناصر ملموس عاشورا و در گذر مخاطب از الگوی "ملموس به معقول" اتفاق می افتد. پس برای ورود در عرصه مدیریت جهادی باید مدیریت عاشورایی را شناخت آن هم با تاکید بر شناسایی شخصیت‌های آفریننده عاشورا.

به عبارت دیگر مطالعه شخصیت‌های عاشورایی و بررسی جریان هدایت و رهبری آن و دقت در شیوه مدیریت عاشورایی، زمینه ساز تثبیت و تبیین مفهوم مدیریت جهادی است چرا که کربلا و مدیریت عاشورایی تجلی‌گاه بارز مدیریت جهادی است. کوتاه سخن آن‌که برای فهم عالی و دقیق حرکت جهادی بهترین الگو عاشوراست و به همین نسبت مدیران جهادی باید مدیریت عاشورایی را در دستور کار خود قرار دهند.

در ادامه نسبتی از این ارتباط خواهد آمد:

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ فروردين ۹۳ ، ۰۹:۵۳
سید علی اصغر علوی

شاید مهم‌ترین خصلت عاشورا قیام‌آفرینی باشد {أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ (سبأ/46) و اَلَیسَ کُلّ ذَلِکَ اِنّمَا نِلتُمُوهُ بِمَا یُرجی عِندَکُم مِنَ القِیَامِ بِحَقِّ الله(خطبه منای امام حسین)} و بالتبع مهم‌ترین خصلت آثار عاشورایی هم انقلاب‌آفرینی؛ انقلاب در جان‌ها و اندیشه‌ها.

و از آن جمله آثار است: "وب عاشورایی"؛ وبی که باید جلوه‌گاه همین اتفاق بزرگ باشد تا ذهن‌ها و اندیشه‌ها را به قیام و ایستادن و برافراشتگی دعوت کند...

تذکری برای آغاز یک تفکر:

نقش امام حسین علیه‌السلام در نقشه تولید علم چیست؟

راهنمایی:

شاید بهتر باشد برای پاسخ دقیق‌تر به این پرسش، "نقش امام حسین در منظومه دین" و "جایگاه امام حسین در بردار تاریخ" دیده و فهم شود و برای پاسخ به این دو سوال هم از پاسخ به سوال "کدام حسین؟" ناگزیریم...

کربلای حسینی

حسین علیه‌السلام هر جا وارد شود حسینیه می‌شود

چه کربلا...

چه دیر راهب...

چه راهیان نور...

و چه دانشکده‌ها: "در آرزوی حسینیه علوم انسانی"

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ فروردين ۹۳ ، ۰۹:۴۶
سید علی اصغر علوی
پنجشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۳، ۰۹:۵۹ ق.ظ

درنگی مجدد در شعار سال 93 در ایستگاه کربلا|2

تنظیم آستانه حساسیت و اقدام با الگوی عاشورا

هرچند کربلا و عاشورا محدود در یک روز عاشورا نیست و همه امتداد قبل و بعد آن، از مدینه تا مدینه و حتی کرانه‌هایی وسیع‌تر و عمیق‌تر قبل و بعد آن را در بر می‌گیرد، اما این حادثه هرقدر به اوج آتشین خود نزدیک‌تر می‌شود پرفروغ‌تر و تاب‌ناک‌تر شده و رفیع‌تر می‌نماید (البته این‌جا افعل التفضیل فی الحقیقه جاری نیست هرچند برحسب ظاهر جاری می‌شود. می‌توان به شیوه دعای سحر گفت: انی انظر فی آثارک بارفعها و کل آثارک رفیعه)

فلذا هرکدام از این رویدادها می‌تواند تابلویی برای الگوگیری و الهام‌بخشی باشد مخصوصا شب و روز عاشورا که بستر اتفاقات بزرگی در عالم شدند، و چقدر یک الگوی محبوب و دوست‌داشتنی بدون حضور قانون و دستور و فرمول و مقاله و نظریه و مانند آن، حرکت‌آفرین است...

با این اشاره، یکی از وقایع شب عاشورا برای تحقق این مهم، با منظر" عزم ملی و مدیریت جهادی" که در دو شخصیت حضرت عباس و حبیب به خاطر جایگاه سازمانی‌شان برجسته‌تر و پررنگ‌تر بوده ارائه می‌شود.

{گاه در دل تماشای یک تابلوی شکوهمند، شوق، عزم، حماسه، امید، اراده، همت وسایر صفات انگیزاننده موج می‌زند و همین دیدار، شخص را به سمت آن صفات سوق خواهد داد}:

"چون امام(ع) در کربلا فرود آمد، نزدیک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترین اصحاب که بیش از همه با امام(ع)، مخصوصا در مواقع خطر، همراه بود هلال بن نافع بود {البته ظاهرا نام او باید نافع بن هلال باشد که در این نقل به تعبیر اهل حدیث"تصحیف" شده است:مدیردرمدارکربلا}، زیرا او مردى دوراندیش و بینا در سیاست بود. امام(ع) شب عاشورا [ نابهنگام ] از خیمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها بیرون آمده و دور شد. هلال [ نگران شده ] شمشیر خود را برداشت و با شتاب رفت تا خود را به امام(ع) رساند. دید او [ در مراقبت از خیمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها ] اعماق دشت و بلندیها و جاهاى مشکوکى را که مشرف بر خیمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاست، وارسى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند. امام(ع) به پشت سر خود متوجه شد [ در تاریکى ] و او را دید. پرسید: کیستى؟ هلال؟! عرض کرد: آرى، فداى تو! از اینکه در شب به سمت لشکرگاه این ستمگر بیرون آمدى، نگران شدم. فرمود: ای هلال! آمدم تا این پستى و بلندیها را وارسى کنم. نکند فردا، که آنان و ما درگیر مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شویم، کمین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گاهى براى هجوم آنان به خِیام ما باشد. سپس برگشت و در حالى که [ بازوى ] چپ او را گرفته بود، مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرمود: همان  است! همان است! به خدا سوگند وعده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى است که تخلف بردار نیست! سپس فرمود: هلال! چرا هم اینک از میان این دو کوه نمى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌روى که خود را برهانى؟! هلال روى قدمهاى امام(ع) افتاد و عرض کرد:

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۳ ، ۰۹:۵۹
سید علی اصغر علوی

توصیه اساتید بزرگوار در حین نگارش پایان‌نامه این بود که ارزش انسان به مساله‌های زندگی اوست و فرصت نگارش تحقیق، عرصه‌ای برای ایجاد سوال و پرداختن به آن مسائل است؛ چرا که هر سوال در حقیقت یک نعمت خدا است و خدا در فردای قیامت از این نعمت‌ها سوال خواهد کرد. از فراز و نشیب و خاطرات رنگارنگ ایام قبل از تصویب و تطورات موضوعی و تغییرات جالب و تجربه‌آموز آن که بگذریم؛ هر لحظه و هر تنفس در این حریم برای محقق مجال رشد بود و این محقق بود که با این تحقیق و به بهانه نگارش این رساله ساخته می‌شد و تکمیل تحقیق نمای تکمیل نگارنده بود و به عبارتی رساتر محقق در فرایند تحقیق معمار وجود خویشتن است و در امتدادش تحقیق نیز ساخته و پرداخته می‌شود (فتامل) و باز بنا بر توصیه اساتید قرار شد پایان‌نامه، پایانِ نامه نباشد! بلکه آغازنامه باشد!

با همه این تفاصیل و در راستای منظومه انسان 250ساله سرفصلی برای اندیشه‌های تشنه تحقیق تقدیم می‌گردد:

شیوه مذاکره: مذاکره با اذن ولی الله، مذاکره‌ی با طاغوت و دشمن باید با اذن و رضایت امام حق و ولی امر باشد.

حتی اگر جامعه اسلامی به این رسید که مذاکره با طاغوت لازم و مصلحت است، حتما باید تحت اذن و رضایت ولی باشد. لذا حضرت زهرا(س) آمدند محضر امیرالمؤمنین(ع) مسئله را طرح کردند که قصه این است من به نظرم می‌رسد باید این کار را انجام بدهیم و امیرالمؤمنین(ع) به حضرت زهرا(س) اذن دادند؛ چون حق، حق حضرت زهرا بود. خودشان باید  به صحنه می‌رفتند تا این امر محقق می‌شد. اذن دادند و از درگیر شدن فاطمه(س) با حکومت ممانعت نکردند اذن را که حضرت گرفتند اول و آغاز مذاکره بود با اذن ولی.

نکته این است بعضی می‌گویند مذاکره با دشمن که توی کربلا هم اتفاق افتاده؛ امام حسین(ع) با عمربن سعد مذاکره کردند نشستند صحبت کردند. ما از این چیزها در تاریخ اسلام زیاد داشته‌ایم، چه تعصبی است که شما می‌گویید مذاکره با آمریکا بعد هم با اسرائیل اصلا، می‌رویم مذاکره می‌کنیم حرف می‌زنیم. ما هم می‌گوییم بله ما هم مذاکره می‌کنیم ما هم قبول داریم اما مذاکره در کربلا با عمرسعد توسط امام حسین (ع) یعنی ولیّ زمان و به تشخیص ولی زمان انجام شد. هروقت ولیّ زمان تشخیص داد حرفی نیست مذاکره می‌کنیم. نه این که ولیّ زمان می‌گوید: من خوش بین نیستم. می‌گوید: هر وقت وقتش بود من خودم می‌گویم، اما تو اینقدر به طبل مذاکره بکوبی، بکوبی، بکوبی تا زمینه را فراهم کنی بروی مذاکره!!  نکته اول، مذاکره با اذن ولی است. حضرت زهرا(س) کاری که به نفع  امیرالمؤمنین(ع) و عالم اسلام بود بی اجازه امیرالمؤمنین انجام نداد. حضرت صدیقه(س) با اذن امیرالمؤمنین(ع) و با علم به کارساز بودن این مذاکره اقدام کرد. این یک مسئله در مورد مذاکره، این نکات ازمتن تاریخ استخراج می‌شود.

رویکرد مذاکره و ادبیات آن: رویکرد مطالبه‌گری، ادبیات مقاومت

مسئله دوم رویکرد حضرت در این مذاکره بود که تاریخ ثبت کرده است. این مطلب از اختصاص شیخ مفید و بحارالانوار نقل می‌شود. (شیخ مفید آدم محققی بوده) رویکرد حضرت در این گفتگوها چه بود؟ رویکرد مطالبه‌گری. مذاکره با چه ادبیاتی؟ از حضرت زهرا(س) یاد بگیریم نقل است: حضرت رفتند با خلیفه این‌طور صحبت کردند: ای ابابکر! ادعا می‌کنی که خلیفه‌ی پدر من هستی و درجای او نشسته‌ای؟ و می‌فرستی ولیّ مرا از فدک بیرون می‌کنی؟ و حال آنکه می‌دانی رسول خدا(ص) آن را به من بخشید و صدقه بر من قرار داد و من بر آن شاهد دارم. ادبیات را ببینید؟! ادبیات مطالبه‌گری.

در مذاکره با طاغوت، ادبیات مذاکره با دشمن ادبیات مقاومت است، ادبیات مطالبه‌گری است. من نمی‌دانم این حرف‌هایی که  بعضی می‌زنند می‌گویند: ما رویکردمان رویکرد «بُرد بُرد» است. در مذاکره یک چیزی آنها ببرند یک چیزی هم ما می‌بریم، حقمان را می گیریم. اجازه بدهید من در مورد این تحلیل کنم ببینیم که چقدر با وضع الهی تطابق دارد؟ وقتی کسی آمده حق تو را غصب کرده، اموال تو را بلوکه کرده، تو را تحریم کرده، دشمنت هم هست سیستم «برد برد» یعنی چه؟!! در مذاکره با او یعنی تو ببری او هم ببرد او چه چیز را ببرد؟ این یعنی باج بدهی که حقت را بگیری. یکی آمده اموالت را غصب کرده آنوقت بروی بشینی با او مذاکره کنی! بگویی خانه‌ات را بفروش بچه‌هایت هم دیگر مدرسه نروند، من اموالت را به تو پس می‌دهم. ای بابا تو مال من را غصب کرده‌ای تو نمی‌توانی شرط بگذاری!!

مذاکره با ادبیات مقاومت یعنی مذاکره با ادبیات حضرت زهرا(س) (برداشتی از حجت‌الاسلام مهدوی نژاد| اثرشناسی گفتمان صدق در قیام فاطمی)

مطلب نسبتا مرتبط: در حوالی "طراحی الگوی رهبری با الهام از نامه‎های امام حسین در مسیر کربلا"| ایده‌ای برای پژوهش: بررسی نامه‌های امام حسین از مکه تا کربلا

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۳ ، ۰۹:۵۲
سید علی اصغر علوی
يكشنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۳، ۱۰:۰۲ ق.ظ

عزم ملی و مدیریت جهادی، دو ابزار تحقق اقتصاد و فرهنگ

شعارهای سال با دقتی هوشمندانه و حساب‌شده انتخاب می‌شوند و تک تک مفاهیم و عناصر آن حکیمانه وضع شده‌اند...

تاملی در شعار سال93 و واژه‌های سازنده آن نیز دو محور کلی را نشان می‌دهد: هدف و ابزار.

"اقتصاد و فرهنگ" به عنوان نیمه اول شعار که دو هدف اصلی انقلاب در برهه کنونی (هدف ابزاری و نه هدف نهایی) است و "عزم ملی و مدیریت جهادی" به عنوان نیمه دوم شعار که ابزار و راه تحقق اقتصاد و فرهنگ است.

اقتصاد و فرهنگ توجه زیادی را به خود معطوف داشته است اما تذکر مهم، توجه به دو ابزار تحقق است که در نیمه دوم شعار قرار دارد: عزم ملی و مدیریت جهادی

از آن‌جا که گستره وسیع این دو محور نخست یعنی اقتصاد و فرهنگ، حجم بیشتر مباحث صاحب‌نظران را به خود اختصاص داده و خواهد داد لازم است نیمه دوم یعنی ابزارهای وصول به این دو غایت نیز در مجالی تبیین شود.

در این تذکار به مبحث عزم به عنوان فتح بابی برای اندیشه‌های نورانی اهالی علم تنها اشاره ای می‌شود.

باور داریم پاسخ همه مسائلمان در کربلاست چرا که اگر قرآن بهترین قانون است کربلا بهترین اجرای آن قانون است.

به امید تکمیل و تقویت هرچه بیشتر...

بررسی شاخص "عزم" در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با رهیافت عاشورایی: مطالعه موردی حضرت ابالفضل‌العباس

بررسی شاخص "عزم" در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با رهیافت عاشورایی: مطالعه موردی حضرت مسلم‌بن‌عوسجه اسدی

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۳ ، ۱۰:۰۲
سید علی اصغر علوی