عزم ملی و مدیریت جهادی به سبک اصحاب الحسین علیهالسلام
گفتن تا شدن: گفتمان یعنی گفتم، گفتی، گفت...
یک: طرح مسأله در پیام امام
"...گاهی میشود که مسئول، متوجه نیست چه دارد میگذرد در متن جامعه، اما آن جوان در متن جامعه است، او میفهمد؛ آن عزم ملی و مدیریت جهادی که عرض کردیم در زمینه فرهنگ، این است." (بیانات در مشهد مقدس، 01/01/1393)
دو: تقریری نظری در نظریه سازمان
مفاهیم را شبیه سبدهای خالی تصور کنید که باید با تجربه پر شوند. اگر برای اولین بار در حین مطالعه علمی، با یک مفهوم تازه و نا آشنا مواجه میشوید، آن مفهوم به مثابه ظرفی خالی است. شما باید با ارتباط دادن تجارب شخصی خود با آن، آن را از معنا پر کنید. هر چند شما تجربههای بیشتری را با مفاهیم خود مرتبط کنید، بیشتر می توانید به غنی سازی مفاهیم اقدام کنید...هیچ پایانی برای غنی سازی مفاهیم وجود ندارد. میتوانید به نحوی ظرافتمندانه، به کمک غنیسازی مفاهیم و البته از طریق افزودن مفاهیم جدید به پایه دانش خود، درک را توسعه دهید... وظیفه شما آن است که این مفاهیم را با تجارب خود و دانشهای موجود در ذهنتان مرتبط سازید.( نظریه سازمان هچ، صفحه33)
سه: به دنبال پاسخ و مصداقی از کربلا
...سپس زینب سلامالله علیها عرض کرد: برادر جان! آیا نیّات اصحاب خود را آزمودهاى؟ نگرانم که وقت درگیرى و برخورد نیزهها تنهایت گذارند! امام(ع) گریست و فرمود: هان! به خدا سوگند ایشان را از خود راندم و آزمودم، در آنان جز دلاوران و و ارزشمندانی پایدار، که به کشته شدن در رکاب من همانند کودک به شیر مادر مأنوساند، حضور ندارند! هلال چون این سخنان شنید، دلش سوخت و گریست و به سوى خیمه حبیببنمظاهر راه افتاد. حبیب را دید که بر زمین نشسته و شمشیر آخته خود را در دست دارد. سلام کرد و بر در خیمه نشست. حبیب پرسید: هلال! چرا آمدى؟ او آنچه دیده و شنیده بود گزارش کرد. حبیب گفت: آرى به خدا سوگند اگر منتظر فرمانش نبودم، هم امشب به نبرد این نامردمان مىشتافتم و با این شمشیر درمانشان مىکردم! هلال گفت: حبیب! من از حسین(ع) در حالى که بیم و هراس اهل بیتش را داشت، جدا شدم و گمان مىکنم بانوان همه بیدارند و با زینب(س) در آن نگرانى و بىتابى شریکاند. آیا مىخواهى اصحاب را گرد آورى. [ و بار دیگر اعلان وفادارى کنند تا ] سخنان ایشان را بشنوند و آرامش یابند؟! من زینب(س) را چنان آشفته دیدم که قرار از کفم رفت. حبیب گفت: من در اختیارم. حبیب، که هلال کنارش ایستاده بود، در ناحیهاى ایستاد و اصحاب را فرا خواند، همه از خیمهها بیرون آمده و جمع شدند...(موسوعة کلمات الإمام الحسین ع ص406و407و408)
نکته1: نزدیکترین اصحاب که بیش از همه با امام(ع)، مخصوصا در مواقع خطر، همراه بود هلال بن نافع بود {البته ظاهرا نام او باید نافع بن هلال باشد که در این نقل به تعبیر اهل حدیث"تصحیف" شده است:مدیردرمدارکربلا}، زیرا او مردى دوراندیش و بینا در سیاست بود.
نکته2: مطلبی برای مشاهده تفصیلی و تبیین حواشی دیدار: درنگی مجدد در شعار سال 93 در ایستگاه کربلا|2
چهار: تحلیل و ترجمه دیروز به امروز
توجه به آثار یک اتفاق تاریخی و تحلیل آن میتواند عامل انگیزهای برای انجام یا عدم انجام باشد، چرا که تاریخ مجموعه تجربیاتی است که امتحان خود را در شرایط و حالات مختلف پس داده و به مثابه مسیرهای هموار طی شده ای از اقدامات مختلف و درسآموز است؛ پدیدهای که به غنیسازی بهتر و سریعتر مفاهیم ذهنی ما کمک میکند و تصمیمگیری ما را اشراب مینماید. با مرور مجدد حواشی "بخش سه" (اینجا) به دوسوال باید پاسخ داد:
اول: این که اگر این اتفاق نمیافتاد و همان جریان ادامه مییافت چه میشد؟
دوم: این که وقتی این نگرش در اصحاب تقویت شد و به مقام اقدام رسید چه آثار و برکاتی داشت: بر خود، بر امام، بر اهل بیت و حتی بر دشمن؟
عنایت به ویژگی روحی از این دست و دغدغهای با این مختصات، برای خروج از انجماد بی تفاوتی موثر است.
صمیمانه سخن آنکه:
ما گفتیم به سبک نافع،
شما هم بگویید به سبک حبیب،
انشاالله آنها هم بگویند به سبک اصحاب، دیگران هم خواهند گفت...