مدیر در مدار کربلا

ساحتی برای گفتمان سازی مدیریت عاشورایی

مدیر در مدار کربلا

ساحتی برای گفتمان سازی مدیریت عاشورایی

سید علی اصغر علوی
طلبه و دانش آموخته رشته معارف اسلامی و مدیریت
تهران- دانشگاه امام صادق علیه‌السلام
پژوهشگر حوزه عاشورا با تکیه بر مسائل مدیریت از سال1385 تاکنون
عنوان پایان‌نامه مقطع کارشناسی ارشد: طراحی الگوی رهبری با الهام از گفتگوهای امام حسین علیه‌السلام در مسیر کربلا

آثار منتشر شده:
مجموعه کتاب‌های زیر خیمه حسین (کتاب‌های کاربردی عاشورا از شهدا تا سیدالشهدا) در 11جلد
جلد اول: سه دقیقه در مقتل گم‌نامی
جلد دوم: ...تا خدمت حسین
جلد سوم: ولعن‌الله شمرا
جلد چهارم: رفاقت به سبک حبیب
جلد پنجم: رقابت به سبک حبیب
جلد ششم: وفا به رنگ کربلا
جلد هفتم: 18 ثانیه با کوثر
جلد هشتم: امام رضا علیه‌السلام، شهید راه علم
جلد نهم: دعوا سر اولویت است
جلد دهم: راه عباس شدن
جلد یازدهم: راز دیدار علم
باغ سیب (سبک زندگی عاشورایی در 6 جلد|موردکاوی اصحاب)
عرشه خدا (سفرکربلا، پیاده‌روی اربعین، اردوهای جهادی)
ضریح قدیمی
آبروی علم(بیانات امام حسین در جمع اندیشمندان به همراه بیان بایسته‌های علمی)
خادم ارباب کیست؟(بایسته‌های خادمین هیات، هیات در تراز انقلاب|کلاس حضرت جون)
روضه‌های ناشناخته کربلا (نخستین مقتل مدیریتی)
تا دانشگاه هویزه(آن‌چه مسئولان و برگزارکنندگان اردوها باید بدانند)
توجیه المسائل کربلا (توجیه‌ها و بهانه‌هایی برای با حسین نبودن!)
راز دیدار علم(دریچه‌ای به حدیث عنوان بصری|ویرایش دوم)
جای خالی عباس (مروری بر رفتارهای تشکیلاتی حضرت عباس سلام‌الله‌علیه)
الی الحبیب (سرمشق‌هایی برای حبیب شدن)
مبانی مدیریت عاشورایی (روش‌شناسی و رویکردها)
الی الحبیب (سرمشق‌هایی برای حبیب شدن)
چای روضه‌دم (درسهایی از چای روضه اباعبدالله)
گنبد مستجاب (تربیت زیر نگاه امام)
تنها علاج، (با امام حسین به همه جا میتوان رسید)
توضیح الرسائل کربلا، (چطور از دل 18 هزار نامه عاشق، 30 هزار قاتل ایجاد شد؟)
امضای کوچک؛ کتابی برای حضرت علی اصغر، نکته‌ها، درس‌ها و آموزه‌های امروزیش

آثار در دست چاپ:
شمریت و حریت
مسلم «ولی امر» است
با خدا در اتاق تشریح
حتی اسبشان نیز
پرواز با بال مگس
امام حسین در خیابانهای کوفه
چند دقیقه گودال
روضه اصحاب چیست؟
نیمه پنهان کربلا
عباس‌آفرین
فتأمل، ملاحظاتی برای خوانش فقه و اصول
مبانی نظام‌مند رزم

بایگانی

۱۰ مطلب در آبان ۱۳۹۲ ثبت شده است

به دنبال تقریری فراگیر و جهانی از عاشورا و کربلای حسینی

به یاد شعار گروه بازرگانی دانشکده معارف اسلامی و مدیریت دانشگاه امام صادق علیه‌السلام (یادش بخیر، اواخر از آن دو دمه‌ای ساخته بودیم و زمزمه می‌کردیم!):

"حل مسائل بازرگانی با رویکرد اسلامی در کلاس جهانی"

آنتوان بارا مسیحی

اگر بنا باشد برای یک گروه مسیحی یا اصلا غیر مسلمان از عاشورا و نهضت حسینی بگویید کدام صحنه را بازگو خواهید کرد؟

از چه ادبیاتی استفاده خواهید کرد؟ مورد کاوی؟ تراژدی؟ درام؟ فاجعه تاریخی؟ اتفاق؟ جغرافیا؟

اصلا در دانشگاه هاروارد از امام حسین علیه السلام چه می‌شود (و باید) گفت؟ برای تقریری فراگیر از عاشورا از چه گفتمانی باید (و یا نباید) استفاده کرد؟

به یاد جمله حضرت استاد جوادی آملی در دیدار سال 88  اهالی عاشوراپژوه با معظم له:

"...جهانی فکر کنید، منطقه‌ای عمل کنید، جهانی فکر کنید، محلی عمل کنید یعنی وقتی می‌خواهید حرف بزنید کل جهان را ببینید برای مخاطبانتان حرف بزنید، نه اینکه مخاطبانتان را ببینید برای آنها حرف بزنید، اگر مخاطبانتان را دیدید فقط برای اینها حرف زدید دیگر رویکرد مهدویت نیست می‌شود مثل جلسه عادی. اما اگر همه را دیدید برای اینها صحبت کردید دیدتان می‌شود وسیع. مواظب حرف‌هایتان هم هستید. کسی را از حوزه بشریت یا حوزه مخاطب بودن خارج می‌کنید طوری حرف می‌زنید که اگر حرفهای شما را آن طرف آب هم شنیدند برای آنها هم سودمند باشد. یک وقت انسان در موقع سخنرانی فقط برای کسانی که پای منبر او یا در جلوی تریبون او هستند برای آنها صحبت می‌کند همین که حرف از این چهار دیواری بیرون رفت دیگر برای او کارآمدی ندارد اما یک وقتی منطقه‌ای سخن می‌گوید اما جهانی فکر می‌کند که اگر از این چهار دیواری بیرون رفت کسانی دیگر هم شنیدند برای آنها هم نافع باشد. بنابراین با رویکرد مهدویت حضرت مهدی موجود موعود علیه‌اسلام ارواحنا فداه قطعاً دینتان جهانی است و حرفتان منطقه‌ای. حرفی نمی‌زنید که باعث اختلاف بشود. حرفی نمی‌زنید که کسی را برنجاند چرا، چون اگر دیگری هم شنید می‌خواهد قبول کند. شما اگر بخواهید برنجانید که اول دفع می‌شود و همان‌طوری که بیگانه‌ها برای خاموش کردن جریان کربلا آنها هم جهانی بسیج شده بودند در حقیقت یک جنگ جهانی بود،..."

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۲ ، ۲۰:۰۴
سید علی اصغر علوی

سبک زندگی عاشورایی: زندگی مبتنی بر عزم

سر کلاس زیارت‌نامه ها و مقاتل: این جلسه "زیارة الشهداء الخارجة من الناحیة المقدسة" منسوب به سال252 هجری

السَّلَامُ عَلَى مُسْلِمِ بْنِ عَوْسَجَةَ الْأَسَدِیِّ الْقَائِلِ لِلْحُسَیْنِ وَ قَدْ أَذِنَ لَهُ فِی الِانْصِرَافِ أَ نَحْنُ نُخَلِّی عَنْکَ وَ بِمَ نَعْتَذِرُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ أَدَاءِ حَقِّکَ لَا وَ اللَّهِ حَتَّى أَکْسِرَ فِی صُدُورِهِمْ‏ رُمْحِی‏ هَذَا وَ أَضْرِبَهُمْ بِسَیْفِی مَا ثَبَتَ‏ قَائِمُهُ فِی یَدِی وَ لَا أُفَارِقُکَ وَ لَوْ لَمْ یَکُنْ مَعِی سِلَاحٌ أُقَاتِلُهُمْ بِهِ لَقَذَفْتُهُمْ بِالْحِجَارَةِ وَ لَمْ أُفَارِقْکَ حَتَّى أَمُوتَ مَعَکَ وَ کُنْتَ أَوَّلَ مَنْ شَرَى نَفْسَهُ وَ أَوَّلَ شَهِیدٍ مِنْ شُهَدَاءِ اللَّهِ [شهد الله‏] وَ قَضَى نَحْبَهُ فَفُزْتَ بِرَبِّ الْکَعْبَةِ شَکَرَ اللَّهُ اسْتِقْدَامَکَ وَ مُوَاسَاتَکَ إِمَامَکَ إِذْ مَشَى إِلَیْکَ وَ أَنْتَ صَرِیعٌ فَقَالَ یَرْحَمُکَ اللَّهُ یَا مُسْلِمَ بْنَ عَوْسَجَةَ وَ قَرَأَ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا لَعَنَ اللَّهُ الْمُشْتَرِکِینَ فِی قَتْلِکَ عَبْدَ اللَّهِ الضَّبَابِیَّ وَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ خُشْکَارَةَ [خسکارة] الْبَجَلِیَّ [وَ مُسْلِمَ بْنَ عَبْدِ الضَّبَابِیَ‏]( إقبال الأعمال (ط - القدیمة)، ج‏2، ص: 575)

ترجمه: «مسلم‏ بن عوسجه‏» برخاست و چنین گفت: «آیا ما تو را این گونه رها کنیم و از اینجا برویم؟ با اینکه دشمنان گرداگرد تو را احاطه کرده‏اند، نه به خدا سوگند، خداوند هرگز مرا چنین ننگرد، من در اینجا هستم تا نیزه‏ام را در سینه دشمنان بشکنم، و تا شمشیر در دستم هست، آنها را با شمشیرم بزنم، و اگر بدون اسلحه شدم با پرتاب سنگ با آنها نبرد مى‏کنم، من از تو جدا نشوم تا در رکاب تو کشته شوم.»

 

شاخص عزم: تا آخر ایستادن، مایه گذاشتن، آن‌قدر نیزه بزنم تا در سینه‌هایشان نیز نیزه‌ها بشکند و حتی بالاتر...،به بیان امروز اگر سلاحم خشابش تمام شد، داستان تمام نخواهد شد، باز نخواهم نشست، این بار با سنگ به جنگشان بر می‌خیزم، می‌ایستم، پویای پویا

بدون سلاح هم چاره خواهم کرد، کار باید انجام بشود، موجیم که آسودگی ما عدم ماست

مقایسه دو نوع عزم:

عزم در نگاه ما: تا جایی است که سلاحمان کشش رزم داشته باشد و خشابی داشته باشیم

عزم در نگاه اصحاب عاشورا: تا آخر ایستادن است، تا پای جان، کار نشد ندارد: "اگر نیزه‏ام در سینه‏شان بشکند و با شمشیرم آن قدر آنها را بزنم که دسته شمشیر از دستم رها شود از شما جدا نخواهم شد. اگر سلاحى با من نباشد تا با آن با آنها بجنگم پیش روى شما به سویشان سنگ پرتاب خواهم کرد تا با شما بمیرم!"

زندگی جهادی یعنی همین! تا پای جان جنگیدن

ما در قاموس فکری مان تا ابزار باشد کار می‌کنیم، در معادلات سطحی و اولیه این تفکر صحیح است اما در معادلات عاشورایی این جا باید از فکر و جوشش خود ابزار سازی کرد.

به سبک مسلم‌بن‌عوسجه:

اولا: آن‌قدر می‌جنگم تا ابزار‌ها فرسوده شود و نیزه و شمشیرم در سینه دشمن بشکند

ثانیا: بعد از این مرحله (فرسودگی ابزارها) هم کنار نخواهم کشید بلکه با فراست و خلاقیتم ابزار دیگری بر می‌گزینم.

 

 

تلنگر: اهل بیت این قدر به این اصحاب توجهی از سر دغدغه و غیرت دارند که پس از بردن نامشان و وصفشان و سخن خاص‌شان در شب عاشورا، حتی اسامی قاتلین‌شان را در این زیارت‌نامه به دنبال اسم و رسم هر شهید می آورند و لعنت می‌کنند؛ اصحابی که ما حتی اسامی بسیاری شان را نمی‌دانیم!

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۲ ، ۱۰:۵۰
سید علی اصغر علوی

تشکیلاتی که همیشه بی بدیل است، الگویی برای همیشه ما

‌آزمون نیروها یک اصل است،برای برنامه ها و کارهای بزرگ باید نیروهای آزموده را به کار گرفت و این برنامه‌ریزی می‌خواهد، حتی امام عاشورا این اصل را فراموش نمی‌کند:

"چون امام(ع) در کربلا فرود آمد، نزدیک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترین اصحاب که بیش از همه با امام(ع)، مخصوصا در مواقع خطر، همراه بود هلال بن نافع بود، زیرا او مردى دوراندیش و بینا در سیاست بود. امام(ع) شب عاشورا [ نابهنگام ] از خیمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها بیرون آمده و دور شد. هلال [ نگران شده ] شمشیر خود را برداشت و با شتاب رفت تا خود را به امام(ع) رساند. دید او [ در مراقبت از خیمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها ] اعماق دشت و بلندیها و جاهاى مشکوکى را که مشرف بر خیمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاست، وارسى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند. امام(ع) به پشت سر خود متوجه شد [ در تاریکى ] و او را دید. پرسید: کیستى؟ هلال؟! عرض کرد: آرى، فداى تو! از اینکه در شب به سمت لشکرگاه این ستمگر بیرون آمدى، نگران شدم. فرمود: ای هلال! آمدم تا این پستى و بلندیها را وارسى کنم. نکند فردا، که آنان و ما درگیر مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شویم، کمین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گاهى براى هجوم آنان به خِیام ما باشد. سپس برگشت و در حالى که [ بازوى ] چپ او را گرفته بود، مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرمود: همان  است! همان است! به خدا سوگند وعده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى است که تخلف بردار نیست! سپس فرمود: هلال! چرا هم اینک از میان این دو کوه نمى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌روى که خود را برهانى؟! هلال روى قدمهاى امام(ع) افتاد و عرض کرد: در آن صورت مادر هلال در سوگش بنشیند. سرورم! شمشیرم با هزار شمشیر و اسبم با هزار اسب برابر است. به آن خدایى که همراهى تو را بر من منت نهاد، از تو جدا نشوم تا این که هر دو از کارزار باز مانند و خود کشته شوم. [ هلال گوید ]: سپس امام(ع) از من جدا شد و به خیمة خواهرش [ زینب(س) ] رفت. من در این امید که از خیمه زود بیرون مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آید، کنار خیمه ایستادم. زینب(س) به استقبال امام(ع) آمد. بالشى گذاشت و امام(ع) نشست و با او رازى گفت. چیزى نگذشت که اشک زینب(س) جارى شد و عرض کرد: برادر جان! آیا من قتلگاه تو را ببینم و با این همه دشمنان کینه توز، بانوان و کودکان وحشت‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌زده را سرپرستى کنم؟! این مسئولیت سنگینى است! دیدن قتلگاه این جوانان پاک و زیبارویان بنى هاشم [ مرا نیز آشفته کرده ] بر من گران خواهد بود! سپس عرض کرد: برادر جان! آیا نیّات اصحاب خود را آزموده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى؟ نگرانم که وقت درگیرى و برخورد نیزه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها تنهایت گذارند! امام(ع) گریست و فرمود: هان! به خدا سوگند ایشان را از خود راندم و آزمودم، در آنان جز دلاوران و و ارزشمندانی پایدار، که به کشته شدن در رکاب من همانند کودک به شیر مادر مأنوس‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اند، حضور ندارند!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۲ ، ۱۳:۵۵
سید علی اصغر علوی
سه شنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۲، ۰۹:۳۰ ب.ظ

روضه‌ای از جنس تشکیلات

تقریری مدیریتی از لعن‌های زیارت عاشورا

همه نیروها بسیج شدند، همه منابع انسانی دست به دست هم دادند، هر کس یک گوشه کار را گرفت تا کاری زمین نماند...

یکی رفت پی تهیه شمشیر، یکی سپر، یکی نیزه، یکی تیر و کمان...کارها خوب تقسیم شده بود.

برای این‌که همه در این کار سهیم باشند خیلی دقت کردند، 30 هزار نفر با دقت چیده شدند، حتی عده‌ای برای این‌که نقشی داشته باشند و از دیگران عقب نیفتند گونه دیگری خدمت کردند: عده‌ای مسؤول تجهیز زین اسب‌ها شدند، عده‌ای مسؤول بستن لجام بر دهنه اسب‌ها شدند، حتی بر روی جزئیات هم دقت می‌کردند تا اشتیاهی صورت نگیرد...عجب صحنه رقابتی شده بود!

عده‌ای هم فقط آمده بودند که "آمده باشند"، چون اثر "سیاهی لشکر" را در جنگ روانی می‌دانستند، می‌دانستند "نفْس حضور" می‌تواند دل‌ها را خالی کند و یا دل بچه‌ها را بهتر بلرزاند.

فلذا همه شمر و سنان و خولی و عمر سعد نبودند، اما همه مشمول لعن قرار گرفتند؛ همه سنگ تمام گذاشتند تا حسین بهتر کشته شود...لااله الا الله...لعنت بر تمامشان

لعن الله امة اسرجت/ الجمت/ تنقبت/ تهیات/ شایعت/ بایعت/ تابعت/.../اللهم العنهم جمیعا

حاشیه: در این‌جا سیاهی لشکر هم حساب است، پس خوشا به حال سیاهی لشکر امام، خوشا بر چای‌ریز و کفش جفت‌کن‌هایش!

ر.ک. سر فصل تأملی درباره نقش‌ها (این‌جا)

 

کاش ما هم برای امام‌مان این قدر تشکیلاتی باشیم!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۲ ، ۲۱:۳۰
سید علی اصغر علوی

مدیری که آرمان‌ها را در سنین کم نهادینه می‌کند...

این قدر ایدهآل و آرمانگراست که در چنین سنی چنین آرزو و فهمی دارد، مرگ را در نگاه خود از عسل شیرین‌تر میداند: "احلی من العسل"

احلی من العسل "مضمونی تولیدی" است. آیا شما قبل از قاسم از اصحاب و یا دیگران این تعبیر را شنیدهاید؟! ما جای دیگری ردپای این ادبیات را ندیدهایم، این نشان از تولیدی بودن این ادبیات دارد و تولید، رهاورد و محصول "خودکفایی" است. این حرف هیچ یک از اصحاب نیست، جوشش وجودی خود قاسم است، در ضمن صرفا ناشی از احساسات مقطعی یا غلیان عاطفه نیست که به قول امروزیها داغ باشد و چیزی گفته باشد.

حضرت قاسم باید به سرمایهای رسیده باشد که اینگونه سخن بگوید، اصلا امام هم برای نمایش این جلوه وجود قاسم به دیگر اصحاب و عالم از او آن سؤال را پرسید تا قاسم در جواب جلوهگری کند و ذرهای از شعاع وجودش را به عالم نشان بدهد.

همه آنچه گفته شد نیازمند فرایندی تربیتی است و این تربیت چیزی نیست جز "تربیت عاشورایی"، داشته‌های قاسم مدیون امام کربلا است، از تربیتی که در این خانواده دیده است، امام مدیری است که آرمان‌ها را این‌گونه به زیبایی و شیرینی در سنین کم نهادینه می‌کند، هذا اول الکلام!

این بلوغ فکری و بلندای اندیشه وارداتی نیست. محصول خود کربلاست. از جای دیگری به این عرصه نیامده بلکه خروجی همین فرایند است و از دل همین فرهنگ برخاسته است نه جای دیگر.

آن چیزی هم که به تعبیر مقام معظم رهبری در مورد شیوه مدیریت و تربیت حضرت امام در تربیت جوانان و نوجوانان انقلابیِ عاشق شهادت، فتح الفتوح حضرت امام بود مرهون همین بنمایه بود که در وصیتنامه نوجوانان 13ساله هم خود را با یک چنین مضامین بدیعی نشان میدهد.

گام اول فهم این الگو در منظومه تربیت و رشد است. درک این الگو به عنوان برترین روش و کوتاه‌ترین راه برای ارتقای فرهنگ و پیشرفت در عرصه تربیت مهم‌ترین قدم برای اقدام است.

گام بعد حرکت به سمت این فرهنگ و سبک تربیتی است.

اگر این اتفاق بیفتد بقیه مراحل به راحتی طی خواهد شد، آنچه مهم مینماید جدا شدن از دیگر الگوها و اتصال با این فرهنگ زاینده و بالنده است.

جدا شدن از وضع موجودی که با آن عادت کردهایم سخت است –طبق قانون اول نیوتن!: اصل اینرسی یا لختی یا ماند- و الا ادامه راه چندان سخت نیست؛ مهم باور داشتن این الگوی همیشه زنده است: الگوی عاشورایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۲ ، ۱۱:۲۱
سید علی اصغر علوی

قابل استفاده برای کاروان های عاشورایی

روز شمار حضور امام در کربلا (از دوم محرم تا روز عاشورا)

در امتداد سرفصل روایت مصور عاشورا (این‌جا)

 

روز عاشورا

در حدیث مناجات موسی علیه‏ السلام آمده است که گفت: خدایا! چرا امت پیامبر خود محمد را بر دیگر امتها فضیلت دادی؟

خدای تعالی فرمود: آنان را بجهت 10 خصلت فضیلت دادم: نماز و زکات و روزه و حج و جهاد و نماز جمعه و نماز جماعت و قرآن و علم و عاشورا.

موسی سؤال کرد: عاشورا چیست؟

خدای تعالی فرمود: گریستن بر فرزند محمد صلی الله علیه و اله و سلم و مرثیه و عزاداری بر فرزند پیامبر برگزیده. ای موسی! هر بنده‏ای از بندگانم در آن زمان که او بگرید و یا تباکی کند در سوگ فرزند مصطفی او را پاداش بهشت دهم، و هیچ بنده‏ای از بندگانم از مال و ثروت خود در راه محبت فرزند دختر پیامبر صرف ننماید مگر اینکه پاداش هر درهم را هفتاد درهم در دنیا عطا کنم و در بهشت متنعم شود و از گناهان او درگذرم، بعزت و جلالم سوگند هیچ زن یا مردی قطره‏ای از اشکش در روز عاشورا و یا غیر آن جاری نگردد مگر اینکه او را پاداش صد شهید عطا نمایم. (مجمع البحرین 405 /3- لغة عشر).

نماز صبح

سپیده دم امام علیه‏ السلام با اصحابش نماز صبح را خوانده و دست مبارکش را بسوی آسمان برداشت و گفت:

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۲ ، ۱۰:۲۸
سید علی اصغر علوی
شنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۲، ۰۹:۲۴ ب.ظ

مهندسی پدافند غیرعامل در صحنه عاشورا

از مجید موحدی امین

 

مهندسی محیط بحران
صحنه‌‌‌‌های دفاع مظلومانه حضرت امام حسین(ع) و یارانش در کربلا دارای ابعاد و ارزش‌‌های متنوعی است که با بررسی هر یک از این ارزش‌‌ها باب جدیدی از معرفت نسبت به آن بزرگوار و اصولاً رفتار عمیق ائمه اطهار(ع) گشوده می‌‌شود.
پیام‌‌های معنوی و عظمت و شکوه ایثار این صحنه همچون خورشیدی است که جلوه ستارگان درخشان حرکت‌‌های جانبی را از نگاه ظاهری اولیه می‌‌پوشاند. در حالیکه هر یک از این رفتارهای ضمنی، خود خورشیدی تابان و الگویی ارزشمند در طول تاریخ محسوب می‌‌شوند.
از جمله این ارزش‌‌ها شیوه مدیریت بحران نظامیِ تحمیل شده بر اباعبدالله الحسین و یاران اوست. مدیریت بحران ابعاد گسترده‌‌ای را شامل می‌‌شود که بعد نظامی و دفاعی تنها گوشه‌‌ای از این ابعاد است و بخشی از شیوه‌‌های نظامی آن بزرگوار مجموعه‌‌ای از تمهیدات مهندسی محیط بحران یا پدافند غیرعامل است.
آن حضرت قبل از نبرد عاشورا مراحلی را طی کردند که خلاصه‌‌اش شفاف‌‌سازی حق و باطل و در عین حال همراه با تفکر و تعمق ابتکار عمل از سوی جبهه حق بود. بدین ترتیب هنر بهره‌‌گیری صحیح از حداقل امکانات در مقابل دشمنی که از حداکثر امکانات بهره‌‌مند بود ثبت شد.
مدیریت ذکاوتمندانه عبور از بحرانی بزرگ و تحمل شکستی مقطعی و ظاهری و رسیدن به الگویی از پیروزی پایدار و غرورآفرین در طول تاریخ توسط سیدالشهدا(ع) و یارانش به یادگار ماند.
اصولاً رفتار سالار شهیدان و تمامی همراهان او تا قبل از تاسوعا کاملاً غیرنظامی و به دور از هرگونه مقابله جنگی و نظامی بود به طوری که حضور زنان و کودکان چنین حکایت می‌‌کرد و انگیزه این سفر براساس دعوت‌‌های مکرر بزرگان و نمایندگان اهل کوفه در راستای اهداف فرهنگی آن امام در منطقه کوفه بود. اما پس از اتمام حجت آن حضرت و اجتناب از درگیری با پیشنهاد بازگشت و اصرار جبهه باطل بر تحمیل بیعت یا جنگ ورق برگشت و صحنه تدابیر و تمهیدات مقابله نظامی و جنگی به عنوان بحرانی کاملاً جدی آغاز شد. جالب این‌‌که تمامی زمان اجرای این تدابیر از غروب روز تاسوعا تا صبح روز نبرد یعنی فقط یک شب تا صبح بود. رحمت و درود بر چنین مدیری که در شرایط بسیار سخت تحمیل شده از طرف قدرت نظامی وقت دکترین برتری خون بر قدرت نظامی را طراحی و به خوبی اجرا کرد. در چنین شرایطی آن حضرت و همراهان جملگی می‌‌دانستند که فردا در این مقابله نظامی نابرابر شکست خواهند خورد؛ ولی با همتی کامل و عزمی راسخ در همان محدودیت زمانی یک شب تمامی تمهیدات غیرعامل را درحد ممکن به اجرا درآوردند.

پدافند غیرعامل
پدافند غیرعامل شاخه‌‌ای از مهندسی دفاع محسوب می‌‌شود و

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ آبان ۹۲ ، ۲۱:۲۴
سید علی اصغر علوی

قابل استفاده برای کاروان های عاشورایی

روز شمار حضور امام در کربلا (از دوم محرم تا روز عاشورا)

در امتداد سرفصل روایت مصور عاشورا (این‌جا)

 

نزول امام حسین علیه‏ السلام به زمین کربلا روز پنجشنبه روم محرم سال شصت و یک بوده است

در مقتل ابی‏ اسحاق اسفراینی آمده است که: امام علیه‏ السلام با یارانش سیر می‏کردند تا به بلده‏ای رسیدند که در آنجا جماعتی زندگی می‏کردند، امام از نام آن بلده سؤال نمود.پاسخ دادند: «شط فرات» است.آن حضرت فرمود: آیا اسم دیگری غیر از این اسم دارد؟جواب دادند: «کربلا».

پس گریست و فرمود: این زمین، بخدا سوگند زمین کرب و بلا است! سپس فرمود: مشتی از خاک این زمین را به من دهید، پس آن را گرفته بو کرد و از گریبانش مقداری خاک بیرون آورد و فرمود: این خاکی است که جبرئیل از جانب پروردگار برای جدم رسول خدا آورده و گفته که این خاک از موضع تربت حسین است، پس آن خاک را نهاد و فرمود: هر دو خاک دارای یک عطر هستند!

در تذکره‏ی سبط آمده است که امام حسین پرسید: نام این زمین چیست؟

گفتند: «کربلا». پس گریست و فرمود: کرب و بلاء. سپس فرمود: ام ‏سلمه مرا خبر داد که جبرئیل نزد رسول خدا بود و شما هم نزد ما بودی، پس شما گریستی، پیامبر فرمود: فرزندم را رها کن! من شما را رها کردم، پیامبر شما را در دامان خودش نشاند، جبرئیل گفت: ایا او را دوست می‏داری؟ فرمود: آری! گفت: امت تو او را خواهند کشت، و اگر می‏خواهی تربت آن زمین که او در آن کشته خواهد شد به تو نشان دهم! پیامبر فرمود: آری! پس جبرئیل زمین کربلا را به پیامبر نشان داد.و چون به امام حسین علیه‏ السلام گفته شد که این زمین کربلاست، خاک آن زمین را بوئید و فرمود: این همان زمین است که جبرئیل به جدم رسول خدا خبر داد که من در آن کشته خواهم شد (الامام الحسین و اصحابه، 197) سید ابن ‏طاووس گفته است: امام علیه‏ السلام چون به زمین کربلا رسید پرسید: نام این زمین چیست؟ گفته شد: «کربلا».فرمود: پیاده شوئید! این مکان جایگاه فرود بار و اثاثیه‏ی ماست، و محل ریختن خون ما، و محل قبور ماست، جدم رسول خدا مرا چنین حدیث کرده است ( الملهوف، 35)

گر نام این زمین به یقین کربلا بود اینجا محل ریختن خون ما بود

و در روایتی آمده است که آن حضرت فرمود: ارض کرب و بلا، سپس فرمود توقف کنید و کوچ مکنید! اینجا محل خوابیدن شتران ما، و جای ریختن خون ماست، سوگند بخدا در این جا حریم حرمت ما را می‏شکنند و کودکان ما را می‏کشند و در همین جا قبور ما زیارت خواهد شد، جدم رسول خدا به همین تربت وعده داده و در آن تخلف نخواهد شد (اثبات الهدی، ج2،ص586)

سپس اصحاب امام پیاده شدند و بارها و اثاثیه را فرود آوردند، و حر هم پیاده شد و لشکر او هم در ناحیه‏ی دیگری در مقابل امام اردو زدند (کشف الغمه، ج2، ص47)

روز دوم محرم

در این روز حر بن یزید ریاحی نامه‏ای به عبیدالله بن زیاد نوشت و در آن نامه او را از ورود امام حسین علیه‏ السلام به کربلا آگاه ساخت (کشف الغمه، ج2،ص47)

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۲ ، ۱۵:۵۱
سید علی اصغر علوی
سه شنبه, ۱۴ آبان ۱۳۹۲، ۱۱:۲۴ ق.ظ

در آرزوی حسینیه علوم انسانی

چند روزی پدر ما را به پسر سپرد: کربلایی شدیم

حسین علیه‌السلام هر جا وارد شود حسینیه می‌شود

چه کربلا...

چه دیر راهب...

چه دانشکده‌ها...

باید دانشگاه‌ها و دانشکده‌ها‌مان حسینیه شود

آن‌چنان‌که مساجدمان سنگر.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۹۲ ، ۱۱:۲۴
سید علی اصغر علوی

توماس ادیسون دو هزار آلیاژ مختلف را برای اختراع لامپ روشنایی آزمایش کرد.وقتی هیچکدام از این موارد در آزمایش درست جواب ندادند، دستیار او با ناراحتی گفت:بیهوده است، ما هیچ چیز جدیدی یاد نگرفتیم.

ولی ادیسون با اطمینان جواب داد: نه، ما پیشرفت کرده ایم و خیلی چیزها یاد گرفته ایم. ما اکنون می دانیم که دو هزار آلیاژ وجود دارد که نمی تواند در لامپ روشنایی ایجاد کند!

برای رسیدن به مدیریت اسلامی هم باید راهها پیمود و بن بست ها دید تا راه حقیقی پیدا شود. با ایستادن، راه، خودش را به ما نشان نخواهد داد! (با تشکر از اشاره برادر بزرگوار مصطفی مطلبی:درس ادیسون برای مدیران اسلامی)


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۰۴ آبان ۹۲ ، ۱۲:۵۹
سید علی اصغر علوی