برخی احتیاطها، خلاف احتیاط است!
یک: «یزید را لعن نکنید، شاید او دستور نداده باشد...!»
دو: روزههای شکدار عرفای بی بصیرت سال 60 هجری!
سه: «من هیچ قضاوتی نمی کنم. نمی توانم بگویم حسین برحق است یا یزید!»
***
***
حتی اگر نظریات عاشورایی دقیقا مشابه نظریات دیگران بود (فرض خلف) در آن صورت حکم چیست؟ آیا باز هم باید سراغ از نظریات عاشورایی گرفت؟ آری باز هم اولویت با نظریات عاشورایی است!
نگاه مکتبی به شیعه یاد داده است همه کارهایی که همگان انجام میدهند او همین طور انجام ندهد. او آموخته است که هر عمل خود را با نگرشی توحیدی همراه کند. او از ساده ترین کارها ساده نمیگذرد و از سادگی هر عمل، با پشتوانه ای از یک نیت عمیق، رفتاری جاودانه میآفریند. او حتی از عملی به سادگی و به راحتی آب خوردن ساده نمیگذرد و آب خوردنش را هم به عقاید و آرمانهای بلند و نگرشهای عمیقش گره زده است و این چنین از یک رفتار به ظاهر ساده و به ظاهر سطحی، عمقی جاودانه ساخته است.
اگر پیوند آسان ترین کارها و سطحی ترین رفتارها این چنین است، نظریات و رویکردهای کلان و انسانساز و تمدنآفرین علوم انسانی که دیگر جای خود دارد.
حتی اگر (با فرض محال) عاشورا حرف تازهای متفاوت از دیگران نداشت و عینا حرف تکراری دیگران را تکرار میکرد ما باز هم سراغ از عاشورا خواهیم گرفت. همه آب مینوشند اما این درک لطیف و این پیوند همه آبهای دنیا به زلال کربلا و مذاق زمزم و فرات دادن ویژگی نگاه مکتبی است. برای همین اهل بیت یاد دادند که هر جرعه آب را به کربلا ارتباطی بدهید و حتی به آن تلقین کنید که : «ای آب! آب زمزم و فرات به تو سلام میرسانند» از امام صادق علیه السّلام است که چون آب مینوشید ظرفش را میجنبانید، و میفرمود:
«اى آب، آب زمزم و فرات بتو سلام رسانند» (إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَشْرَبَ الْمَاءَ بِاللَّیْلِ فَحَرِّکِ الْمَاءَ وَ قُلْ یَا مَاءُ مَاءُ زَمْزَمَ وَ مَاءُ فُرَاتٍ یُقْرِءَانِکَ السَّلَامَ) (الکافی، ج6، ص: 384)
اگر کاری به سادگی نوشیدن آب هم باشد و همه با آن مواجهه ای یکسان داشته باشند باز هم نگرش عاشورایی را اتخاذ خواهیم کرد. اصل، نیت است که در نگرشها و انگیزشها خود را نشان میدهد.
مروری متفاوت بر آموزههای هیئتی با طعم چای روضه امام حسین
چای هم یک موجود است و در عالم، موجودات سرشار از درک و شعورند، چه برسد به پدیدههایی که به محضر هیئت ارباب مشرف میشوند.
چای روضه، چایی که هرمِ گرمِ نفسِ روضه به آن خورده باشد نیز از این قانون مستثنا نیست. اشیا با استماع روضه نور میگیرند، روح میگیرند و به ملکوت راه مییابند؛ رتبهرتبه سیر مقامات میکنند و آسمانیتر میشوند. دستگاه امام حسین بهانۀ عرفان است و تا کرانۀ «نَفَسُ الْمَهْمُومِ لَنَا الْمُغْتَمِّ لِظُلْمِنَا تَسْبِیحٌ، وَ هَمُّهُ لِأَمْرِنَا عِبَادَة»[1] خود را در دسترس همه قرار داده است. سخن از «نفس کسى که براى مهموم است و از ستمى که بر ما شده غمناک است، تسبیح است و توجه او به امر ما عبادت است» که اینطور باب عبادت را گسترانده است و اشیا را به سر سفره «وَإِنْ مِنْ شَیءٍ إِلَّا یسَبِّحُ بِحَمْدِهِ» نشانده است؛ هرچند «وَلَکِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ».[2] از اینرو چای هم بهواسطۀ حضورش در این جمع، بعد از استماع روضهای که او هم به پای آن گریسته و در آن گرماگرمش نفسی زده است، مرتبهای از معرفت یافته است.
او را هم باید مستمعی مانند دیگر مستمعان تصور کرد، چراکه کربلا از جن و ملک تا عرش و فرش نوحهگر و گریهکن دارد... با او در نوکری باید رقابت کرد به حکم «وَالسَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولَئِکَ الْمُقَرَّبُونَ»[3]
بیایید با چای روضه مسابقۀ خادمی برگزار کنیم! هرکس کارش را بهتر انجام دهد، در میدان کربلا که عاقبتش درک نگاه «احلی من العسل» است، هرکس خوشمزهتر بود خورده شود! چراکه شیعه خوردنی است! «إِنَّمَا أَنْتُمْ فِی النَّاسِ کَالنَّحْلِ فِی الطَّیْرِ لَوْ أَنَّ الطَّیْرَ تَعْلَمُ مَا فِی جَوْفِ النَّحْلِ مَا بَقِیَ فِیهَا شَیْءٌ إِلَّا أَکَلَتْهُ وَ لَوْ أَنَّ النَّاسَ عَلِمُوا مَا فِی أَجْوَافِکُمْ أَنَّکُمْ تُحِبُّونَّا أَهْلَ الْبَیْتَ لَأَکَلُوکُمْ بِأَلْسِنَتِهِم»[4] شیعۀ ما مانند زنبور عسلاند، اگر بدانند آنچه را در اندرون ایشان است، هرآینه بخورند ایشان را. مراد از «ما» آن حضرت و باقى ائمۀ طاهرین است صلوات اللّه و سلامه علیهم أجمعین و مراد از «شیعۀ ایشان» پیروان ایشان است و جمعى که اعتقاد به امامت ایشان داشته باشند و مراد این است که: ایشان مانند زنبور عسلاند و چنانکه در جوف آن عسل است در کمال حلاوت و لذت، در جوف ایشان نیز دوستى ما و اعتقاد به ماست که مانند عسل در کمال شیرینى و لذت است و این از قبیل تشبیه معقول به محسوس است که شایع است و «اگر بدانند» یعنى اگر مردم دیگر بدانند آنچه را در جوف ایشان است و مطلع شوند بر مرتبۀ حلاوت و لذت آن، هرآینه بخورند ایشان را؛ یعنى درست فرو برند تا اینکه آنچه در جوف ایشان باشد، در جوف آنها آید و قرار گیرد.[5] و این است بیان «شِیعَتُنَا کَالنّحلِ لَو عَرَفُوا مَا فِى جَوفِهَا لَأَکَلُوهَا».
***
در مجالس «احلی من العسل»ش تو خوشمزهتر شدی یا...؟!
مطالب مرتبط:
چای روضۀ شما چه مزهای میدهد؟!
[1]. الکافی، جلد 3، صفحۀ 572.
[2]. إسراء، آیۀ 44.
[3]. واقعه، آیۀ 10-11.
[4]. بحارالأنوار، جلد 72، صفحۀ 398.
[5]. شرح آقا جمال خوانسارى بر غررالحکم و درر الکلم، جلد 4، صفحۀ 190.