رایانامه جدید
سلام و نور
رایانامه جدید سید علی اصغر علوی
modirekarbala313@chmail.ir
سلام و نور
رایانامه جدید سید علی اصغر علوی
modirekarbala313@chmail.ir
مبعث در خود یادآور آغازی عاشورایی هم هست: حرکت کاروان امام عاشورا
و خوشا آنان که به این بهانه بیش از پیش با کربلا گره بخورند...
با فکر رأی دهید!
به کدام گزینه برای تصدی حکومت رأی خواهید داد:
اشعث بن قیس
کمیل بن زیاد
مالک اشتر
زیاد بن ابیه
عثمان بن حنیف
مصقله بن هبیره شیبانی
ما بعد التحریر:
دعوا سر اولویت است...
ولی امام علی چه کنند در خشکسالِ دمشقیِ نیروی متعهد متخصص برای انتخاب کادر خود؟!
جایی که به دلیل نبود نیروهای ارزشمندی مانند مالک اشتر باید سراغ کسانی چون زیاد بن ابیه هم باشد...
کادرسازی را باید جدی گرفت...
موضوعی که در سفر نیمه شعبان در محضر عزیزان انجمن دانشگاهی توسعه علمی و فرهنگی عتبات به آن پرداخته خواهد شد:
بررسی نقش انتخابهای مردم در سرنوشت تاریخ
با تأکید بر واکاوی انتخابهای تاریخ کوفه
برای عزیزان دانشجو و دانشآموز به طور جداگانه، حکایت «آن سه کتاب» گذشت...
سه کتابی که با آنها باید زندگی کرد: قرآن و نهج البلاغه و صحیفه سجادیه
و سوالی که شایسته بود از محضرشان بپرسیم:
«شاخصهای انتخاب چیست؟»
در این فصل انتخاب
مسجد حرمت دارد؛ احترام آن را در مسیر تبلیغات خود حفظ کنید.
امام رضای عزیز را مورد هتاکی قرار ندهید.
برای نامزدها، اعضای مرکزی ستادشان و طرفدارانشان مطالعه اثر «خادم ارباب کیست؟» قابل پیشنهاد است.
تحشیه: اگر نگوییم در مواردی «توجیه المسائل کربلا» نیز قابل توصیه است...
ما بعدالتحریر: اگر نامزدها شخصاً فرصت مطالعه ندارند، همراهانشان خلاصه ای از نکات آن را برایشان ارائه دهند.
روز عاشورا سؤالی شگفت ذهن حبیب را درگیر کرده بود. در آن ظهر ملتهب جای همه چیز بود، جز این سؤال. اما حبیب حبیب بود! پرسید: «پیش از آن که خداوند عزّ و جلّ آدم علیه السّلام را بیافریند شما چه بودید و کجا بودید؟»
و حضرت فرمودند: ما شبحهاى نورى بودیم که اطراف عرش خالق رحمان دور مىزدیم و به فرشتگان تسبیح گفتن و تهلیل و تحمید را تعلیم مىدادیم.[1]
و حبیب معلم فرشتهها را در آغوش گرفت...
سلام بر آموزگار قدیمی هستی!
(از اثر «مشق اداره»، برای مدیرانی که میخواهند به امام حسینشان حسابی عشق بورزند!)
بعضی کلاسها خیلی پربارند، اما خستهکننده و ملالآور، بعضی کلاسها بیبارند و چیزی دست مخاطبشان نمیدهند، اما نشاط دارند، پای آن کلاس خسته نمیشوی. بعضی کلاسها هیچ کدام را ندارند که تکلیفشان روشن است، و البته هستند کلاسهایی که هر دو را دارند، اگرچه کم پیدا میشوند!
کتابهایی هم هستند که مثل کلاسهای دسته آخر، اگر اولش پای حرفهای معلم بنشینی، تا آخرش میمانی، و گذر زمان را هم حس نمیکنی. کلاسهای عاشورایی همه اینگونهاند. و اینبار دعوتت کردهایم برای شرکت در کلاسی از این جنس، که در یک باغ با صفای بهشتی برگزار میشود: باغ سیب!
«راه عباس شدن»، «رفاقت به سبک حبیب»، «رقابت به سبک حبیب»، «تا خدمت حسین»، «وفا به رنگ کربلا»، «ولعنالله شمرا».
اینششتا نام کتابهاست. هرکدامشان را کف دستت بگیری از دستت بیرون نمیزند! راحت در جیبهایت جا میشود تا برای نخواندنش هیچ بهانهای نداشتهباشی - اگرچه آنقدر شیرین و روان است که جایی برای بهانهگیری نمیماند!
هر صفحه را با یک نفس عمیق میتوانی بخوانی و نفست را آبرومند کنی به ذکر اباعبدالله، و بیاموزی راه و رسمهای حسینی شدن و حسینی ماندن، و پای درسهای وفاداری بنیشینی، و از شاگردان مکتب کربلا، درسهای حیاتی بیاموزی، و لعن کنی دشمن حسین را، و یادبگیری که چهطور مراقبت کنی از یزیدی شدن.
« باغ سیب» مجموعهای است از شش کتاب کمحجم ولی پر از محتوا، مجموعهای از عشقها و نفرتهای مقدس، مجموعهای از آموختنیهای مدرسه کربلا، مجموعهای پر از جملههای خیلی کوتاه، و مفاهیم خیلی بلند. مجموعهای برای هر دلی که دوست دارد هر روز بیش از پیش بوی عطر کربلا بگیرد.
اهل کوفه باید مقدماتی را برای پذیرش امام فراهم میکردند. آن مقدمات چه بود؟ نسبتش را با مقدمات ظهور مشخص کنید! هدف این سطور آن است که خواننده را به درنگ و اندیشه دعوت کند، نه خواندن طوطیوار تاریخ و آنچه ارائه شده است.
ذره ذرهی عالم عبرت است و چشم عبرت بین میخواهد. تاریخ که جای خود دارد؛ ماجرای امام حسین را که دیگر حرفش را نزنید! این تاریخ اصلا رنگ کهنگی ندارد، بعکس ما به این تاریخ برای فردای خود نیاز داریم!
این اثر بهانه یافتن چشم عبرت بین خواهد شد و دیدن این نادیدنیها...
برداشتی از اثر «امام حسین در خیابانهای کوفه» در دست انتشار