شاخصی برای تصمیمهای بزرگ: دشواری یا اهمیت و تاثیر
محصول برکت مذاکره علمی در حرم منور رضوی در محضر اساتید بزرگوار دکتر علیاصغر خندان و حاجسیدمحمدرضا یعقوبیآل
اگر مقدمه کتاب "داستان راستان" استاد شهید مرتضی مطهری را نخوانده اید از دست ندهید!
عدهای اهمیت کار را به دشواری آن میدانند و نه به مفید و موثر بودن آن! ( به نظر شما شاخص اهرمی برای رسیدن به تکلیف اصلی چیست؟)
این نوع نگاهی است که به تعبیر شهید مطهری یک بیماری اجتماعی است و در جریان نگارش اثر "داستان راستان" برای عدهای بروز مییابد و از مولف "اصول فلسفه و روش رئالیسم"ی که بنای نگارش "داستان راستان" کرده چنین انتقادهایی میشود...
ولی سخن آن است که باید به سراغ "و اما ما ینفع الناس..." رفت و به تعبیر زیبای امامت جماعت مسجد صنعتگران مشهد، "دنبال کار گنده نباشید، دنبال کار مُنده باشید!" (مُنده: مانده، بر زمین مانده)
"...در مدتى که مشغول نگارش یا چاپ این داستانها بودم، بعضى از دوستان ضمن تحسین و اعتراف به سودمندى این کتاب، از اینکه من کارهاى به عقیده آنها مهمتر و لازمتر خود را موقتا کنار گذاشته و به این کار پرداختهام، اظهار تأسف مىکردند و ملامتم مىنمودند که چرا چندین تألیف علمى مهم را در رشتههاى مختلف به یک سو گذاشتهام و به چنین کار سادهاى پرداختهام. حتى بعضى پیشنهاد کردند که حالا که زحمت این کار را کشیدهاى پس لااقل به نام خودت منتشر نکن! من گفتم چرا؟ مگر چه عیبى دارد؟ گفتند اثرى که به نام تو منتشر مىشود لااقل باید در ردیف همان اصول فلسفه باشد، این کار براى تو کوچک است. گفتم مقیاس کوچکى و بزرگى چیست؟ معلوم شد مقیاس بزرگى و کوچکى کار در نظر این آقایان مشکلى و سادگى آن است و کارى به اهمیت و بزرگى و کوچکى نتیجه کار ندارند؛ هر کارى که مشکل است بزرگ است و هر کارى که ساده است کوچک.
اگر این منطق و این طرز تفکر مربوط به یک نفر یا چند نفر مىبود، من در اینجا از آن نام نمىبردم. متأسفانه این طرز تفکر- که جز یک بیمارى اجتماعى و یک انحراف بزرگ از تعلیمات عالیه اسلامى چیز دیگرى نیست- در اجتماع ما زیاد شیوع پیدا کرده. چه زبانها را که این منطق نبسته و چه قلمها را که نشکسته و به گوشهاى نیفکنده است؟.
به همین دلیل است که ما امروز از لحاظ کتب مفید و مخصوصا کتب دینى و مذهبى سودمند، بیش از اندازه فقیریم. هر مدعى فضلى حاضر است ده سال یا بیشتر صرف وقت کند و یک رطب و یابس به هم ببافد و به عنوان یک اثر علمى، کتابى تألیف کند و با کمال افتخار نام خود را پشت آن کتاب بنویسد، بدون آنکه یک ذره به حال اجتماع مفید فایدهاى باشد. اما از تألیف یک کتاب مفید، فقط به جرم اینکه ساده است و کسر شأن است، خوددارى مىکند. نتیجه همین است که آنچه بایسته و لازم است نوشته نمىشود و چیزهایى که زائد و بى مصرف است پشت سر یکدیگر چاپ و تألیف مىگردد. چه خوب گفته خواجه نصیرالدین طوسى:
افسوس که آنچه بردهام باختنى است بشناختهها تمام نشناختنى است
برداشتهام هر آنچه باید بگذاشت بگذاشتهام هر آنچه برداشتنى است
عاقبة الامر در جواب آن آقایان گفتم: این پیشنهاد شما مرا متذکر یک بیمارى اجتماعى کرد، و نه تنها از تصمیم خود صرف نظر نمىکنم، بلکه در مقدمه کتاب از این پیشنهاد شما به عنوان یک بیمارى اجتماعى نام خواهم برد.
بعد به این فکر افتادم که حتما همانطور که عدهاى کسر شأن خود مىدانند که کتابهاى ساده- هرچند مفید باشد- تألیف کنند، عدهاى هم خواهند بود که کسر شأن خود مىدانند که دستورها و حکمتهایى که از کتابهاى ساده درک مىکنند به کار ببندند!!" (مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى، ج18، صص:190- 191)
در کرببلا حسین را میکشتند
در گوشه حجره شیخ، عرفان میگفت