خداحافظ استاد...
سایه استاد و پدرمهربانمان از سرمان کوتاه شد...
آیت الله مهدوی کنی به ملکوت اعلی پیوست
تقریر تشکیلاتی روایت "اذا مات العالم" را دوباره باید گریست...
تا آمدم که با تو خداحافظی کنم
بغضم امان نداد و خدا... در گلو شکست...
سایه استاد و پدرمهربانمان از سرمان کوتاه شد...
آیت الله مهدوی کنی به ملکوت اعلی پیوست
تقریر تشکیلاتی روایت "اذا مات العالم" را دوباره باید گریست...
تا آمدم که با تو خداحافظی کنم
بغضم امان نداد و خدا... در گلو شکست...
کشف حلقههای مفقوده
پرسیده بود: در این اتاق غیبت شده؟
-بله، چطور؟
-پس در این اتاق دیگر نمیشود درس خواند!
چه نسبت مبهمی است بین غیبت کردن در یک اتاق و درس خواندن؟ چه تعارضی بین این دو وجود دارد؟
حدیث عنوان بصری، کلیدِ فهمِ این نسبتهای پنهان و مبهم است، راه حل درک این حلقههای مفقوده همین جاست.
غیبت از جنس سیاهی و کدورت و ظلمت است و علم از جنس نور، و این دو با هم معارضاند.
پس اتاقی که منظومهای هماهنگ با نورانیت علم ندارد مانند اتاق گناهآلود شبزدهای که در آن غیبت شده لیاقت درس خواندن ندارد و مطالعه در آن به کمال خود نخواهد رسید. صدر و ساقه باید با هم سنخیتی داشته باشند.
گناه نسبتی وارونه و کاهشگرا با علم دارد. به همان نسبت امور نورانی ومعنوی هماهنگ با علماند و عامل همافزای همدیگرند. اینها همان حرف تازه مکتب اهل بیت است و الا بقیه نکات را که دیگران هم گفتهاند.
نسبت همافزای توسل و زیارت با ورود در علم را در حدیث عنوان بهتر میتوان حس کرد. خاصه که خود عنوان بصری با همین توسل و زیارت لیاقت رسیدن به آستان امام را پیدا کرد. طلیعه حدیث را دوباره باید دید:
رجوع کنید به سرفصل: "زیارتی به قصد علم"
{فدخلت مسجد الرّسول صلّى اللّه علیه و آله و سلّمت علیه، ثمّ رجعت من الغد إلى الروضة و صلّیت فیها رکعتین، و قلت أسألک یا اللّه یا اللّه! أن تعطف علیّ قلب جعفر و ترزقنی من علمه ما أهتدی به إلى صراطک المستقیم}
یک سوال:
در اتاقی که غیبت شده است نمیشود خوب درس خواند، کدورت آن مانع فهم بهتر است...
به عکس در اتاقی که روضه سراسر نور حضرت ارباب خوانده باشند آنجا چطور؟
شما بفرمایید آیا بهتر میشود درس خواند، آیا؟!
گریه بر حضرت ارباب سراسر نور است... (برگرفته از "راز دیدار علم" دریچهای به حدیث عنوان بصری، صفحه115)
معرفی کوتاهی از مجموعه آثار عاشورایی زیرخیمه حسین سلاماللهعلیه
به همت برادر عاشوراییمان حمیدآقای درویشی
کربلا، الگوی عزم در شکستن بنبستها
سالهای دور تتبعی در فلسفههای هنرهای رزمی داشتم و بعضی از کتابخانههای دیارمان (مانند کتابخانه شرفالدینعلییزدی، وزیری و...) را به تفصیل مورد کنکاش قرار داده بودم...
اخیرا توفیق مجددا یار شد و به صورت نسبتا متمرکز، کتب رزمی کتابخانه وزیری یزد (که بزرگترین کتابخانه یزد میباشد) بررسی شد و رهاورد مطالعات منابع (اعم از کتاب و جزوه و پایگاه مجازی و...) به همراه تاملاتی چند، سطوری است به زودی منتشر خواهد شد. ذکر این نکته هم ضروری است که برای اهالی رشتههایی مثل رشته مدیریت، نسبت مفاهیم رزمی و جنگی با سرفصلهای رشتههایی مثل استراتژی، تحقیق در عملیات و ...آشناست و اصلا بسیاری از اصطلاحات این رشتهها وامدار صحنههای عملیاتهای جنگی است...
در یکی از کتاب ها بحثی با عنوان "سلاحهای ابتکاری" در کانگفوتوآ" آمده بود که یادآور نکاتی بود:
«اگر فردی دوره های سلاحهای رسمی در کانگفوتوآ را به پایان برساند موظف به ابداع سلاحهای جدید و پیاده نمودن آن بر محور فرم تکنیکی کانگ فو به وسیله اندیشه توانای خود است.
یکی از خصوصیات مهم و بارز کانگ فو، دینامیزم و پویایی آن میباشد یعنی هیچگاه از حرکت نمیافتد، حدود و مرز نمیشناسد و پویا و در حرکت همیشگی است...