مدیر در مدار کربلا

ساحتی برای گفتمان سازی مدیریت عاشورایی

مدیر در مدار کربلا

ساحتی برای گفتمان سازی مدیریت عاشورایی

سید علی اصغر علوی
طلبه و دانش آموخته رشته معارف اسلامی و مدیریت
تهران- دانشگاه امام صادق علیه‌السلام
پژوهشگر حوزه عاشورا با تکیه بر مسائل مدیریت از سال1385 تاکنون
عنوان پایان‌نامه مقطع کارشناسی ارشد: طراحی الگوی رهبری با الهام از گفتگوهای امام حسین علیه‌السلام در مسیر کربلا

آثار منتشر شده:
مجموعه کتاب‌های زیر خیمه حسین (کتاب‌های کاربردی عاشورا از شهدا تا سیدالشهدا) در 11جلد
جلد اول: سه دقیقه در مقتل گم‌نامی
جلد دوم: ...تا خدمت حسین
جلد سوم: ولعن‌الله شمرا
جلد چهارم: رفاقت به سبک حبیب
جلد پنجم: رقابت به سبک حبیب
جلد ششم: وفا به رنگ کربلا
جلد هفتم: 18 ثانیه با کوثر
جلد هشتم: امام رضا علیه‌السلام، شهید راه علم
جلد نهم: دعوا سر اولویت است
جلد دهم: راه عباس شدن
جلد یازدهم: راز دیدار علم
باغ سیب (سبک زندگی عاشورایی در 6 جلد|موردکاوی اصحاب)
عرشه خدا (سفرکربلا، پیاده‌روی اربعین، اردوهای جهادی)
ضریح قدیمی
آبروی علم(بیانات امام حسین در جمع اندیشمندان به همراه بیان بایسته‌های علمی)
خادم ارباب کیست؟(بایسته‌های خادمین هیات، هیات در تراز انقلاب|کلاس حضرت جون)
روضه‌های ناشناخته کربلا (نخستین مقتل مدیریتی)
تا دانشگاه هویزه(آن‌چه مسئولان و برگزارکنندگان اردوها باید بدانند)
توجیه المسائل کربلا (توجیه‌ها و بهانه‌هایی برای با حسین نبودن!)
راز دیدار علم(دریچه‌ای به حدیث عنوان بصری|ویرایش دوم)
جای خالی عباس (مروری بر رفتارهای تشکیلاتی حضرت عباس سلام‌الله‌علیه)
الی الحبیب (سرمشق‌هایی برای حبیب شدن)
مبانی مدیریت عاشورایی (روش‌شناسی و رویکردها)
الی الحبیب (سرمشق‌هایی برای حبیب شدن)
چای روضه‌دم (درسهایی از چای روضه اباعبدالله)
گنبد مستجاب (تربیت زیر نگاه امام)
تنها علاج، (با امام حسین به همه جا میتوان رسید)
توضیح الرسائل کربلا، (چطور از دل 18 هزار نامه عاشق، 30 هزار قاتل ایجاد شد؟)
امضای کوچک؛ کتابی برای حضرت علی اصغر، نکته‌ها، درس‌ها و آموزه‌های امروزیش

آثار در دست چاپ:
شمریت و حریت
مسلم «ولی امر» است
با خدا در اتاق تشریح
حتی اسبشان نیز
پرواز با بال مگس
امام حسین در خیابانهای کوفه
چند دقیقه گودال
روضه اصحاب چیست؟
نیمه پنهان کربلا
عباس‌آفرین
فتأمل، ملاحظاتی برای خوانش فقه و اصول
مبانی نظام‌مند رزم

بایگانی

۱۰ مطلب در مهر ۱۳۹۴ ثبت شده است

باب حسین

حضرت عباس

مُقتَدیاً بالصّالحینَ وَ مُتّبِعاً لِلنَّبیّینَ فَجَمَعَ اللهُ بَینَنا و بَینکَ وَبینَ رَسوله وَ اولیائه

فی مَنازِلِ المُخبتینَ فَاِنَّه اَرحمُ الرّاحمینَ

به ما راه اقتدار بیاموز!

ای آموزگار مهربان عاشوراییان! ای دروازه ورود به کربلا! ای باب حسین!

بی تو هیچ زلال معرفتی با لبانمان آشنا نمی شد.

امروز را در حضور تو در دنیا می نشینیم و شرف هم نشینی خواهیم داشت.

به ما اجازه هم نشینی در آخرت را نیز می دهی؟

برایمان دعا کن!

از رحمت خدا به دور است که تا اینجا از تو بگوییم و دست خالی برگردیم

به حکم "ارحم الراحمین" بودنش ما را خواهد پذیرفت در مجمعی که همه خوبان عالم باشند، رسول و اولیای خدا؛ و تو هم پیاله گردان.

فَجَمَعَ اللهُ بَینَنا و بَینکَ وَبینَ رَسوله وَ اولیائه فی مَنازِلِ المُخبتینَ فَاِنَّه اَرحمُ الرّاحمینَ

دعای تشنه مان را به خنکای آمینی بنواز!

.

کنار دریا بیایی و لب تشنه بمانی؟

کنار باب الحوائج بیایی و دست خالی برگردی؟

حاشا به کرم سقا که همه را سیراب کند، شرمندگی لبان رقیه برایش بس است ...

حرم عباس جایگاه دعاست، دروازه ی حوائج مردم.

این آدابی است که امام صادق علیه السلام آموخته است زائران عمویش را.

راه دعا کردن:

ابتدا مدح و ذکر فضایل عمو، سپس ذکر صلوات، و آن گاه دعا ...

به پشت گرمی دعای امام، این موارد را با ایمان از خدا بخواه، با اطمینان.

شک نکن، دعای امام صادق را بهانه کرده ایم، او اخلاق عمویش را بهتر می داند.

در محضر باب الحوائج باید سنگ تمام گذاشت

هرچند:

"از غلامان شماهم می شود دنیا گرفت

من نیازت دارم آقا روز محشر بیشتر ..." (به نقل از وب عطش)

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۴ ، ۰۵:۰۴
سید علی اصغر علوی
سه شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۳۸ ب.ظ

دمابان و چای روضه‌دم

چای درست کردن یک مسئله است، آن را در طول مراسم هیئت برای مستمع آماده نگه‌داشتن، مسئله‌ای دیگر؛ به عبارت دیگر، چای لبْ‌سوز دم کردن مهم است، اما مهم‌تر از آن، گرم نگه‌داشتن چای است -به پشت‌گرمی بزم آتشین حسین- و این در خودْ پیامی انقلابی نیز همراه دارد؛ انقلاب‌کردن یک چیز است، اما انقلابی‌ماندن چیز دیگر!

و این‌ها همه درس‌هایی است که «دمابان» (معادل فارسی «فلاسک!) به ما می‌دهد. در هیئت‌های قدیمی پای سماور و قوری بیش‌تر دیده می‌شد، اما امروزه سماور و قوری را بازنشسته کرده‌اند و بیش‌تر «دمابان» را زیارت می‌کنیم و «دم‌آور» را. دم‌آور، نوعی چای‌ساز برقی است از خانوادۀ محترم «دماپا» (ترموستات). به حکم آن‌که «هرکسی پنج‌روزه نوبت اوست» و این سخن تلنگری است برای التماس بیش‌تر برای دوام نوکری؛ «وَ الدَّوَامَ‏ فِی الِاتِّصَالِ‏ بِخِدْمَتِک‏»

همه دیدند که ضریح قدیمی چقدر محترمانه دانش‌آموختۀ کلاس عاشورا شد و یکی دیگر به جای او آمد. کاش حضرت حسین ما را زود دانش‌آموخته‌ نکند! (که این حقیقت در کتاب «ضریح قدیمی» به تفصیل آمد.)

«من از آن روز که در بند تو ام آزادم» (حافظ)

حسین جان ما را دور نینداز!

(برگرفته از «چای روضه‌دم»، مروری بر آموزه‌های هیئت طراز انقلاب با طعم چای روضه امام حسین)

مطلب مرتبط: چای روضۀ شما چه مزه‌ای می‌دهد؟!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۴ ، ۲۳:۳۸
سید علی اصغر علوی
دوشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۴۷ ق.ظ

«حبیب مبلغ» در «...الی الحبیب»

کتاب «…الی‌الحبیب» به بررسی شخصیت حضرت حبیب بن مظاهر می‌پردازد و از ۸ منظر شخصیت حبیب را مورد بررسی قرار می‌دهد. نوشتار زیر به بُعد تبلیغی این شخصیت پرداخته است.

 

الی الحبیب

حبیب، مبلغ بود. هم مبلغ قرآن بود، هم مبلغ عاشورا و قیام عاشورا. این مبلغ طوری تبلیغ می‌کرد که مبلغان ما باید از او الگو بگیرند. ببینیم ویژگی‌های این مبلغ چه بوده است.

حبیب یکی از مصادیق آیه نَفْر است: وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِینْفِرُوا کَافَّه فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَه مِنْهُمْ طائِفَه لِیتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِینْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیهِمْ لَعَلَّهُمْ یحْذَرُون(توبه/۱۲۲)

فقیه شد و قومش را انذار داد.

تبلیغ دین در زیر خیمۀ حسین امروزه یکی از نیازهایی است که جامعۀ ما به آن نیاز دارد. احتیاج به مبلغان مبرز و دانشمند که فطرت سیراب حق‌جویان را سیراب کنند، بسیار در جامعه امروز ما حس می‌شود.

حبیب یکی از آن مبلغانی است که در امر تبلیغ فوق‌العاده بود. همچنین می‌توان آموزه‌های بزرگ و حیاتی را از شیوۀ تبلیغ او و ویژگی‌هایش به عنوان یک مبلغ نمونه استخراج کرد و مورد استفاده قرار داد.

در این قسمت برخی از این ظرافت‌های تبلیغی بیان خواهد شد که در حبیب بود و مبلغان ما نیز باید تلاش کنند آن‌ها را کسب کنند و یا اگر دارند در صدد تقویت آن برآیند

در تبلیغ دین بعضی‌ها هستند که صاحب نفَس‌اند، یعنی با یک کلام یا جمله یا سخنرانی خود باعث جذب دیگران می‌شوند. به اصطلاح دیگر این افراد نفس‌شان آتشین است. کسانی که نفس‌شان آتشین است، در مقام تبلیغ بهترین مبلغ هستند.

حبیب از کسانی بود که نفس آتشین داشت و از این نفس آتشینش برای جذب نیرو استفاده می‌کرد. نیرو برای سپاه امامی که مظلومیتش را دیده بود.

نفس آتشین حبیب برای تبلیغ امام علیه‌السلام در سه جا استفاده شد:

الف) بیعت گرفتن برای نماینده امام، مسلمبن عقیل

حبیب تبلیغش قبل از واقعه عاشورا شروع شد. موقعی که نماینده امام، مسلم‌بن‌عقیل به کوفه آمد حبیب از نفس آتشینش استفاده می‌کرد و برای امام بیعت می‌گرفت. حبیب و مسلم ابن‌عوسجه در کوفه براى حسین بیعت مى‌‏گرفتند، تا آن‌که عبیداللَّه زیاد به آن شهر در آمد و مردم را از گرد مسلم پراکند و یارانش را فرارى داد.[۱]

ب) همراه کردن مسلمبنعوسجه با خودش برای رفتن به کربلا

نفس آتشین حبیب باعث شد که رفیق دیرینه‌اش مسلم‌بن‌عوسجه کربلایی شود. او پس از دریافت نامه امام علیه‌السلام خود را برای پیوستن به حضرت آماده کرد و در این راه با سخنانش مسلم‌بن‌عوسجه را نیز جزو یاران حضرت کرد و کربلایی کرد.

پس از دریافت نامه، حبیب عصر آن روز به صورت ناشناسی از خانه بیرون رفت. با دوست دیرینه خود مسلم‌بن‌عوسجه ملاقاتی کرد و قراری گذاشت و اسب و شمشیر خود را به غلامش داد تا در بیرون شهر و پشت نخلستان منتظر او باشد و آن‌ها را به او تحویل دهد. حبیب آن شب با همسرش وداع نمود و خانه را ترک کرد و به سمت کربلا روانه شد.[۲]

ج)آوردن سپاه برای حضرت در شب هفتم محرم

ابن‌ابوطالب گوید: حبیب هنگام رسیدن به حسین علیه‌السلام و دیدن شمار اندک یاران و فراوانى شمار دشمنان آن حضرت گفت: در این نزدیکى قبیله‌‏اى از بنى‌اسد هستند، اگر اجازه بدهید مى‏‌روم و آنان را به یارى تو دعوت مى‏‌کنم. شاید خداوند هدایت‌شان کند و به وسیلۀ آنان بلیه را از تو بگرداند! امام حسین علیه‌السلام به وى اجازه فرمود. او به سوی قومش رفت و در دعوت قومش به آن‌ها گفت: شما خویشاوندان من هستید. من این نصیحت را به شما می‌کنم. پس بیائید و امروز سخن مرا درباره نصرت حسین بشنوید تا بدین وسیله به شرافت دنیا و آخرت نائل‏ شوید. من به خدا قسم می‌خورم احدى از شما با پسر پیامبر در راه خدا شهید نخواهد شد مگر این‌که در اعلى علیّین بهشت با حضرت محمد صلّى اللَّه علیه و آله رفیق خواهد بود. با این نفس آتشین حبیب حدود ۹۰ نفر داوطلب پیوستن به سپاه امام شدند.[۳]

عبارت «آتش‌پاره» یک عبارت عرفانی تبلیغی است. حبیب آتش‌پاره بود چون نفس آتشین داشت. مبلغ باید نفسش آتشین باشد تا بتواند مخاطب را با خود همراه کند. راز این نفس آتشین را باید در ادامه و در محورهای دیگر شخصیت حبیب جستجو کرد...


[۱] با کاروان حسینى(ج‏۴)، ص۱۴۷

[۲] معالی السبطین، ج ۱، ص ۳۷.

[۳] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج‏۴۴، ص ۳۸۷

**********

دیگر مطالب از این کتاب

niBjnL9iA_resize کتاب

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۴ ، ۱۰:۴۷
سید علی اصغر علوی
يكشنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۴، ۰۶:۰۹ ب.ظ

آثار سازمانی روضه

روضه، مانع تکرار حادثۀ کربلاست

روضه یکی از پدیده‌هایی است که باید نگاه‌مان را به آن عوض کنیم. نباید به روضه یک نگاه صرفا عاطفی و احساسی داشت. نباید وقتی روضه به ذهن‌مان می‌آید، کلمه‌ای که به دنبالش می‌آید، فقط گریه باشد. نباید به مجلس روضه که می‌رویم و گوش می‌دهیم، فقط به خاطر ثواب کردن و اجر بردن باشد!

روضه خیلی فراتر از این است...

باید نگاه‌مان را به روضه عوض کنیم.

می‌خواهیم یک ادعا بکنیم و آن این است که بعد از شهادت امام حسین علیه‌السلام و تا الآن که شیعیان در اقلیت هستند، بین مسلمانان این روضه است که شیعه را نگه داشته است. این روضه است که باعث می‌شود زمینه‌سازی برای ظهور انجام شود، این روضه است که انقلاب اسلامی را به پیروزی رساند. این روضه است که دشمنان از آن هراس دارند، البته نه فقط به خاطر اشک و گریه‌های روضه...

در بخش آثار سازمانی روضه به دنبال این هستیم تا یک نوع نگاه جدید از روضه به شما ارایه دهیم. نگاهی که اگر این نوع نگاه را داشته باشیم، به وضوح می‌فهمیم که روضه است که شیعه را تا الان زنده نگه داشته است و زمینه‌ساز دولت جهانی حضرت مهدی می‌شود.

****

ارکان روضه

قبل از تعریف روضه، به بررسی ارکان آن می‌پردازیم. یعنی تعریف به ارکان می‌کنیم. به عبارتی روضه چه چیز هست؟ به یک معنای دیگر، روضه را با چه چیز می‌شناسیم؟ اگر چه چیز را از روضه بگیریم، دیگر روضه، روضه نیست؟ برخی از این ارکان عبارت‌اند از:

·         روضه هست و اشک؛

·         روضه هست و کشته شدن؛

·         روضه هست و سخن از قتیل (شهید)؛

·         روضه هست و چرا این شهید کشته شده است؟

شهید کیست؟ تعریف ساده آن عبارت است از:

«شهید یک انسان عزیز است که به خاطر یک آرمان بزرگ به او ظلم شده است.»

این‌ها فصلِ مقوّم روضه است. به عبارت دیگر، وقتی شما فریاد می‌زنید «مظلــــوم حســـــین»، این عبارتِ کم‌معرفتی نیست! با معرفت‌‌ترین جمله هستی است، چون کسی که این جمله را می‌گوید:

·         مظلوم را می‌شناسد؛

·         ظالم را می‌شناسد؛

·         ظلم را می‌فهمد؛

«مظلــوم حســین» و این دو دمه‌ها خیلی حرف دارد. بعضی از این‌ها ناخودآگاه اثر می­گذارد. ولی بگذارید ما هوشمندانه به سراغ این معادله برویم.

****

تعریف روضه

یک تعریف ساده از روضه:

«بیان یک اتفاق بزرگ است که یک بار اتفاق افتاده است و آن‌قدر سنگین است که دیگر نباید اتفاق بیفتد.»

این تعریف با توجه به مبانی است که در کامل الزیارات است:

·         آن‌قدرسنگین است: «مُصیبَه ما اعظَمَها»[i]

·         دیگر نباید اتفاق بیفتد: تنها امامی که در زیارتش می‌توانی لبیک بگویی، امام حسین علیه‌السلام است: اجابت مى‏کنم تو را اى خواننده خدا، اجابت مى‏کنم تو را اى خواننده خدا. اگر در هنگام استغاثه و طلب پناه، بدن و جسمم تو را اجابت و زبانم هنگام طلب نصرت تو را یارى نکرده است، پس همانا قلب و گوش و چشمم تو را اجابت مى‏نمایند: «لَبَّیْکَ دَاعِیَ اللَّهِ لَبَّیْکَ سَبْعاً وَ قُلْ- إِنْ کَانَ لَمْ‏ یُجِبْکَ‏ بَدَنِی‏ عِنْدَ اسْتِغَاثَتِکَ وَ لِسَانِی عِنْدَ اسْتِنْصَارِکَ- فَقَدْ أَجَابَکَ قَلْبِی وَ سَمْعِی وَ بَصَرِی»[ii]

 یعنی انسانی که زنده است و غربتش یک بار اتفاق افتاده است و دیگر نباید اتفاق بیفتد. در زیارت هم باید این مفهوم را تکرار کنی. این‌ها مستندات زیارات ماست.

از «عبرت»ها بگوییم: رهبر معظم انقلاب درباره لزوم جلوگیری از تکرار فاجعه عاشورا در آینده می‌فرمایند: «اگر امروز من و شما جلو قضیه را نگیریم، ممکن است پنجاه سال دیگر، ده سال دیگر یا پنج سال دیگر، جامعه‌ى اسلامى ما کارش به جایى برسد که در زمان امام حسین علیه‌السّلام رسیده بود. مگر این‌که چشمان تیزى تا اعماق را ببیند؛ نگهبان امینى راه را نشان دهد؛ مردم صاحب فکرى کار را هدایت کنند و اراده‌هاى محکمى پشتوانه‌ى این حرکت باشند. آن وقت، البته، خاکریزِ محکم و دژِ مستحکمى خواهد بود که کسى نخواهد توانست در آن نفوذ کند. و الاّ اگر رها کردیم، باز همان وضعیت پیش مى‌آید. آن‌وقت، این خون‌ها، همه هدر خواهد رفت.»[iii]

پس تعریف روضه این شد: «روضه بیان یک اتفاق بزرگ است که یک بار اتفاق افتاده است و آن‌قدر سنگین است که دیگر نباید اتفاق بیفتد.»

در ادامه به فراخور بحث تعریف‌هایی از روضه ارائه می‌شود و در پایان جمع‌بندی از تعاریف روضه در بخشی جداگانه خواهد آمد.

****

گم‌شده روضه (روضه در جستجوی چیست؟)

روضه کربلا یک بار بیش‌تر اتفاق نیفتاده است، اما مهم­تر آن است که یک بار هم بیش‌تر نباید اتقاق بیفتد.

 نتیجه این‌که: گودی قتل‌گاه را نباید دوباره ببینیم!

منظومه‌ای که روضه خودش را در آن نشان می‌دهد این‌گونه است که:

بگذار بگویم چه چیز می‌شود؟ اگر کوفیان نامه بنویسند، این‌گونه می‌شود که...

بگذار بگویم حسین در قتل‌گاه...

جزئیات جان دادن امام در قتل‌گاه...

 علی‌اکبر چگونه «اربا اربا» شد...

بگذار بگویم اگر مردم این کار را بکنند، علی‌اکبر و علی‌اصغر چه می‌شوند؟

تحلیل محتوای روضه‌ها این است که بگذار بگویم چه می‌شود؟ چه کسی باعث شد که علی‌اکبر این‌گونه بشود، علی‌اصغر این‌گونه پَرپَر شود و پسر فاطمه این‌چنین کشته بشود....

بگذار بگویم...

می­خواهیم تحلیلی جلو برویم، نمی­خواهیم حالت ارزشی برای قضیه قایل شویم. از یک تاریخی صحبت می‌کنیم که همه می‌بینند، از غیب سخن نگفتیم. داریم از زمین کربلا، از یک موردکاوی، حرف می‌زنیم. داریم روضه را با یک نگاه حداقلی (بدون عنایت به ابعاد لاهوتی و ملکوتیش) نگاه می‌کنیم. در روضه دائماً آخرِ قصه را مرور می‌کنیم. همان «عبرت»ی که رهبری عزیز اشاره می‌کند، تا دیگر تکرار نشود. آن‌قدر می­گوییم و می­گوییم تا همان یک گودال سال 61­ هجری همیشه تازه باشد. روضه یعنی همین. یک تجربه قتل‌گاه 61، برای هفتاد پشت شیعه بس است. با این نگاه اگر وارد شوید، می­فهمید که چرا قاتلان امام حسین از شامی‌ها نشدند. دقیقاً از کوفی‌ها بودند، کوفی­های شیعه­ی امام علی علیه‌السلام. کسانی که دین را به وسیله علی علیه‌السلام شناختند. دقیقاً از کوفه بودند. می­توانید مستندات قرآنی را بررسی کنید، می‌خواهیم یک بحث کاملاً زمینی و عقلی کنیم، ولی نه آن عقلی که «مَا عُبِدَ بِهِ‏ الرَّحْمَنُ»[iv] بلکه همان عقل معاش. برای همین قاتلان امام حسین علیه‌السلام از کوفیان است. قصه­­ی بعد از نزول آیه «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتمْمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتىِ وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْاسْلَامَ دِینًا»[v] قرآن می‌گوید که «فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْن» از بیرون نباید ترسید، از خودتان بترسید. از شام نترسید، از کوفه بترسید. به یک معنا از عدم تشکیلاتی بودن خودتان بترسید. از عدم انسجام خودتان بترسید. از 18هزار نامه­ای که نوشتید و بعد 30هزار نفر آمدند در کربلا برای قتل امام حسین علیه‌السلام بترسید. از شام کسی نمی‌آید، شما از خودتان بترسید. خود شما کوفیان، حسینی که منتظرش بودید را کشتید.

می گویند «وصف العیش، نصف العیش». در روضه هم همین است، «وصف ذبح الحسین نصف ذبح الحسین». وقتی روضه می‌خوانند، برای ما این سوال پیش می‌آید که چرا باید بعد از هزار سال گریه کنیم؟ یک گریه کاملاً سیاسی یک گریه کاملاً حماسی!

کم‌کم لایه‌ها را عمیق‌تر می‌کنیم. در روضه دائماً ما جزئیات دست وپا زدن یک رهبر، یک مسئول جامعه را در خون خویش می‌بینیم تا بدانیم آخر تشکیلاتی نبودن چه چیز می‌شود. مرور داستان غربت، خودش تلقین است. یعنی مواظب باش حواست جمع باشد، دور نیست این قصه، نزدیک است.

یک استعاره به کار ببریم: یک جاده ایست قصه زندگی من و شما و کلاً تاریخ مثل یک جاده‌ای است که آخرش را اگر دقت نکنی، سر از گودال قتل‌گاه در می‌آورد. پس «ولا تقربوا هذا الطریق». اصلاً نزدیک این قصه نشوید، چون مثل دَکل­های برق فشار قوی است، اگر نزدیک هم به آن بشوی به تو آسیب جدی می‌رساند. برای این که بتوانیم این کار را انجام دهیم باید با استفاده از قوه خیال کاری کنیم که امام حسین علیه‌السلام در گودال قتل‌گاه دائماً جلو ما دست و پا بزند. یک ولی خدا، یک امام و شما هم دائماً باید ضجه بزنی. هر کس این داستان را می‌بیند به تعبیر شیخ جعفر شوشتری «دلش خواهد لرزید که امام حسین علیه‌السلام با آن همه ویژگی و خصائص در حال دست و پا زدن است». ضجه باعث وصل شدن دل می‌شود. وقتی دل وصل شد، اصلاً فکر نمی‌کنی که حسین زمان تنها شود؛ این اثر روضه است. وقتی همیشه حسین جلو چشمت دست و پا بزند و گودی قتل‌گاه همیشه تازه باشد، شما با خودت می‌گویی: من غلط بکنم شاهد تکرار چنین حادثه‌ای باشم. ما می‌گوییم «وصف العیش، نصف العیش» و از آن طرف «وصف الروضه، نصف الروضه» یعنی شما خیال این‌ را که حسین زمانت تنها شود، از سرت بیرون می‌کنی. (برگرفته از«روضه‌های ناشناخته کربلا»، نخستین مقتل مدیریتی)



[i] زیارت عاشورا

[ii] کامل الزیارات/ النص/ 230/ زیارة أخرى... ص: 222

[iii] هفتاد و دو سخن عاشورایی/ ص 158

[iv] (الکافی (ط - الإسلامیة)/ ج‏1/ 11/ کتاب العقل و الجهل... ص: 10)

[v] (مائده/3)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۴ ، ۱۸:۰۹
سید علی اصغر علوی

 

مدتی است تأملاتی در مبحث نقش خانواده در واقعه عاشورا  وضرورت طرح آن برای جامعه امروز با رویکرد ارائه الگو، موضوع جلسات شبانه هیأت «مصباح الهدی» دانشگاه گرگان را به سمت این بحث سوق داد. به توفیق الهی در آینده، این بحث در اثری مستقل با همین عنوان کار خواهد شد...

لازم به ذکر است که در همین دهه اول محرم (1394) استاد بزرگوار حضرت حجت‌الاسلام سوزنچی نیز بحثی در حوالی همین گفتمان انتخاب کرده اند: «چگونگی حضور زن در جامعه بر اساس الگوی حضرت زینب» که در بندرعباس برای خواهران هیات «انتظار» مطرح می‌شود.


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۴ ، ۲۳:۱۶
سید علی اصغر علوی
جمعه, ۲۴ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۳۸ ق.ظ

چای روضۀ شما چه مزه‌ای می‌دهد؟!

چایی روضه

کربلا با آن همه ظرفیت آدم‌سازی‌اش، اما برای بعضی‌ها نه تنها تقرب نداشت، بلکه عامل سقوط شد:

توفیق داشت روز عاشورا در کربلا باشد، چه لیاقتی!

تازه روز عاشورای 61 را هم درک کرد، چه سعادتی!

امام را از نزدیک زیارت کرد، چه زیارتی!

ولی حیف که اسم‌اش بد در رفت. همه به او می‌گویند: کربلایی شمربن‌ذی‌الجوشن!

این کربلایش است، باید حق داد که امروز هم هنوز قصه جاری است

کربلا... کدام کربلا؟

امام حسین... کدام امام حسین؟

هیئت... کدام هیئت؟

اگر در تاریخ «مسجد ضرار» داشتیم، بعید نیست وجود «هیئت ضرار»ها و کربلایی‌های نامقدس؛ نباید فریب عناوین را خورد، فتأمل!

همان‌طور که چای‌ها انواعی دارد:

«چای سبز، چای بهْ‌سیب، چای آویشن، چای عراقی، چای سبک و...»

هم‌چنین هیئت‌ها هم انواعی دارد:

«هیئت سکولار، هیئت ضرار، هیئت محتاطان اهل پرهیز (!)، هیئت یزیدی، هیئت آمریکایی، هیئت انقلابی، هیئت‌علمی (؟!)، هیئت شبهه‌ناک و...»

شما چه نوع چایی مصرف می‌کنید؟ از کدام هیئت؟ چای کدام هیئت با ذائقۀ شما مناسب‌تر است؟ قضیه دقیق‌تر شد! اصلاً چای روضۀ شما چه مزه‌ای می‌دهد؟! چای کدام هیئت مزۀ عدم سازش، استقامت، استکبارستیزی و... می‌دهد؟

(برگرفته از «چای روضه‌دم»، مروری بر آموزه‌های هیئت طراز انقلاب با طعم چای روضه امام حسین)

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۴ ، ۰۹:۳۸
سید علی اصغر علوی
چهارشنبه, ۲۲ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۰۵ ق.ظ

روشی برای آشنایی با منظومه فکری امام حسین

   تلاشی برای حسینی‌تر شدن و بهانه‌ای برای تربیت؛ ویژه مربیان و متربیان

بهترین تکنیک برای آشنایی با فضای ذهنی یک شخص، در موقعیت او قرار گرفتن است. به عنوان تمرین و انس بیشتر با منظومه فکری حضرت امام حسین از دوستان بخواهید که خودشان را در فضای گفتمانی امام و نظام اندیشه ایشان قرار داده و مبتنی بر آن، سیر نامه‌ها و لحن کلام امام  را حدس بزنند و سپس به آن مراجعه کرده و حدس خود را محک بزنند.

اگر شما به جای امام حسین بودید در هر مورد مواجهه با اشخاص، چگونه پاسخ میدادید؟

امتحان کنید! پیش از مطالعه پاسخهای امام در هر موقعیت، حدس بزنید و سپس پاسخ را ببینید؛ با این حساب، چقدر حسینی تر شده اید؟

(از این پس گفتگوهای امام را از این زاویه ببینید و لذتی مضاعف از انس با کلام معصوم ببرید.)

دریافت متن نامه‌های امام حسین

این روش را برای فهم منظومه فکری ولی زمان هم میتوان به کار برد. بسم الله!

مطلب مرتبط:

منظومه فکری رهبر معظم انقلاب، امام خامنه ای


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۴ ، ۱۰:۰۵
سید علی اصغر علوی
پنجشنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۱۸ ق.ظ

جایگاه مفهوم «مذاکره» در کربلا

جایگاه مفهوم در کربلا

در کربلا دو ساحت را باید مد نظر داشت: ساحت امام و ساحت ماموم، یا به معنایی دیگر سطح رهبر و سطح پیروان. با درک این منظر است که می‌توان وقایع مختلف را بهتر رصد و تحلیل کرد و الا تقریر عاری از این درک، با حقیقت کربلا فاصله ای معنادار خواهد داشت. بعضی موارد مربوط به شان "امام" است و بعضی موارد دیگر مربوط به شان "مامومین"، این دو را نباید با یکدیگر خلط نمود و الا به "نام" کربلا و به "کام" دیگران خواهد شد.

از جمله این مصادیق برجسته، دیدار امام حسین با عمرسعد است، که این گفتگو را باید در وادی ولایت "امام" دید. لازم است برای رسیدن به تحلیلی منقح‌تر از کربلا، جامع‌تر و کامل‌تر به مجموعه حوادث کربلا نگریست چرا که نگاه "نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَکْفُرُ بِبَعْضٍ" (النساء/150) در پدیده‌های نورانی مانند قرآن و نیز کربلا ما را به نگاه صواب و درست نخواهد رساند. برای تصمیم در مورد مسائل مختلف باید به کربلا مراجعه کرد: اولا با نگاهی کلان و جامع و ثانیا با عبور از تک تک فرازهای آن برداشتی عمیق نیز داشت. به عبارت دیگر هم مجموعه ای از اجزا را باید در ارتباط با یکدیگر شناخت و نیز اجزا را هم به درستی و به دور از سطحی‌نگری بررسی کرد.

به عنوان مثال برای درک چگونگی تعامل با مستکبر باید تکلیف "پیروان" را مشخص کرد که روی دوم سکه الگوی رهبر و پیروان است و بسیاری از تحلیلها را باید در این سطح دید و نه در سطح رهبر. حضرت عباس در این میانه، بهترین نمونه برای پیروان را مشخص کرده است، او "مطیع"ی است که در زیارتش به این شاخص اساسی وجود ایشان، سلامی از سر احترام میفرستیم:السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْعَبْدُ الصَّالِحُ "الْمُطِیعُ" لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِأَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ (کتاب المزار- مناسک المزار(للمفید)، النص، ص: 123و124)

اویی که وقتی مستکبرینی چون شمر او را صدا می‌زنند، بی اذن ولی امرش -امام حسین- به شمر نگاه هم نمی‌کند و آنگاه هم که امام به عباس اذن می‌دهند که جوابش را بده هرچند فاسق باشد: أَجِیبُوهُ‏ وَ إِنْ‏ کَانَ فَاسِقاً (اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى، النص، ص: 89) آنچنان صریح و قاطع و شجاع با مستکبر روبرو می‌شود و او را ناامید می‌کند که رفتارش ضرب المثل تاریخ می‌شود و الگویی برای تحرکات دیپلماتیک، آنچنان که سرمشق مقتدای عاشورایی امروزمان هم همین است:

انقلاب در اعتراض به استکبار و عوامل استکبار در ایران بهوجود آمد و بر این اساس تشکیل شد، رشد پیدا کرد، قوى شد، منطق استکبار را به چالش کشید. [استکبار] نمیتواند تحمّل کند، مگر وقتى که مأیوس بشود. ملّت ایران، جوانان ایران، فعّالان ایران، کسانىکه به هر دلیلى ولو به دلیلى غیراسلامى به میهنشان و خاکشان عقیده دارند، باید کارى کنند که این یأس در دشمن بهوجود بیاید؛ دشمن را باید مأیوس کرد. (مقام معظم رهبری،  ۱۳۹۲/۰۸/۲۹) واین نگاه، محصول مدرسه عاشوراست: فَقَالُوا لَعَنَکَ اللَّهُ وَ لَعَنَ أَمَانَکَ أَ تُؤْمِنُنَا وَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ لَا أَمَانَ‏ لَهُ. (إعلام الورى بأعلام الهدى (ط - القدیمة)، النص، ص: 237) در پاسخ شمر گفتند: خداوند تو را و امانت را لعنت کند، ما در امان هستیم ولى فرزند پیغمبر در امان نیست. فَرَجَعَ الشِّمْرُ لَعَنَهُ اللَّهُ إِلَى عَسْکَرِهِ مُغْضَباً: شمر در حالى که خشمگین و سرافکنده بود، به سوى لشکرش بازگشت. (غم‌نامه کربلا / ترجمه اللهوف على قتلى الطفوف، ص: 112) کربلا سرشار از پیام‌های ولایت‌مداری و استکبار ستیزی است.

با فهم الگوی "رهبر و پیروان" و تطبیق حوادث تاریخ با این الگوی عاشورایی، تحلیل‌هایی دقیق‌تر ارائه خواهد شد و دیگر کسی در جایگاه ماموم به جای شان امام و ولی امر مسلمین تصمیم نخواهد گرفت. حسین سلام الله علیه، امام است و عباس هم ماموم. با این معیار باید وقایع را تحلیل کرد. البته ضروری است که اندیشمندان در اطراف دیدار امام حسین با عمر سعد -که به اشتباه به مذاکره تعبیر شده است- بیشتر بیندیشند:

این که اصولا در ادبیات دیپلماسی تعریف "مذاکره" چیست؟ و آیا واقعا این ملاقات‌های عاشورایی با همان معنای مصطلح دیپلماتیک، مذاکره بوده است؟ آیا معنای عباراتی چون "أرید أن ألقاک‏" و "أُرِیدُ أَنْ أُکَلِّمَک"‏ در مقاتل، فصل «التقاء الامام الحسین علیه السلام بعمر بن سعد» ما را به مفهوم "مذاکره" رهنمون می‌کند؟ آن هم مذاکره‌ای که در قاموس سیاسیش "برد-برد" برداشت می‌شود؟ آیا مذاکرات (بخوانید گفتگو) در کربلا با رویکرد "برد-برد" دنبال می‌شود یا "ظلم‌ناپذیری"، "ایستادگی" و "مقاومت"؟! در کربلا دیدارها با رویکرد "موعظه و اندرز و تذکر" مشاهده می‌شود که "دعوت به حق" است و برای مستکبران فایده‌ای جز "اتمام حجت" ندارد (نیز ر.ک: غم نامه کربلا / ترجمه اللهوف على قتلى الطفوف، ص: 120) یا برای تعامل سازنده با استکبار؟! آیا حتی با عنایت به علم غیب امام و این که امام روحیات مستکبرین را می‌دانست ولی این ملاقات را انجام داد تا به همه تاریخ، شاخص‌های رفتاری مستکبرین را به عینه و تمام و کمال نشان دهد برای درس گرفتن کافی نیست؟

مطلب مرتبط:

اندیشه‌سرا: طراحی الگوی رهبری با الهام از مذاکرات فاطمی در داستان فدک

استکبار ستیزی به سبک ابالفضل العباس سلام‌الله علیه

۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۴ ، ۱۰:۱۸
سید علی اصغر علوی
سه شنبه, ۱۴ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۲۴ ق.ظ

دست دادند ولی دست ندادند

رحمت خدا بر آنان که در تحریم آب، تن به سازش نداده‌اند و از عباس آموخته‌اند که به این سادگی ها عزتشان را معامله نکنند. این پیام حریم عزتمند ابالفضل، علم‌دار رشید دشت کربلا است...

این‌ها شاگردان کلاس کربلای امام حسین اند: دست دادند ولی دست ندادند! در راه حسین دست دادند ولی با دشمن دست ندادند. دستهایش را انداختند اما ندیدند به نشانه تسلیم دستی بلند کند و برای همین است که همیشه پرچمش بلند و در اهتزاز است: رفع الله رایه العباس

علمداری که دست نداد

طرح از برادر عاشورایی مان حاج حسین آقای براتی

"اگر زندگى بخواهد عزّتمندانه باشد، انسانهاى داراى خِرَد و تدبیر، مشکلات را به‌خاطر رسیدن به عزّت و شرف انسانى و کرامت انسانى و تقرّب الى‌الله تحمّل میکنند؛ انسانهایى که بى‌خِرَدند همین مشکلات در زندگى آنها هست، آنها را با ذلّت تحمّل میکنند، به جاى اینکه ولایت الهى را قبول کنند، ولایت شیاطین را قبول میکنند: وَاتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ ءَالِهَةً لِیَکونوا لَهُم عِزّاً، کَلّا سَیَکفُرونَ بِعِبادَتِهِم وَ یَکونونَ عَلَیهِم ضِدّاً؛ فرمولى که انسانهاى بى‌خِرَد، دستگاه‌هاى بى‌خِرَد، انسانهاى غافل در دنیا انتخاب میکنند و اتّخاذ میکنند، این‌جور در قرآن کریم رسوا شده‌است. به جاى اینکه به خدا پناه ببرند، به جاى اینکه ولایت الهى را قبول بکنند، به جاى اینکه به هدایت الهى چنگ بزنند، به ولایت شیاطین، به ولایت دشمنان اسلام و دشمنان بشریّت متمسّک میشوند براى اینکه براى خودشان عزّت درست کنند، و این عزّت به دست آنها نمى‌آید. آن عبادت شوندگان نابکار هم از آنها سپاسگزارى نخواهند کرد: کَلّا سَیَکفُرونَ بِعِبادَتِهِم وَ یَکونونَ عَلَیهِم ضِدّا. این بیان قرآن، بیان روشنى است؛ باید از این بیان درس گرفت، باید راه را درست شناخت، خطّ هدایت قرآنى، انسانها را به سعادت میرساند، بایستى از خداى متعال کمک خواست". (دیدار رهبری عزیز در روز مبعث)

مطالب مرتبط:

مستکبر هیچ وقت معتدل نیست (شاخص‌های رفتاری مستکبر)

بهترین الگوی استکبارستیزی: دشمن را باید ناامید کرد...(به سبک حضرت ابالفضل العباس)

بررسی شاخص "عزم" در الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت با رهیافت عاشورایی: مطالعه موردی حضرت ابالفضل‌العباس

مدیر در مدار کربلا: انقلابی یا دیپلمات؟


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ مهر ۹۴ ، ۱۰:۲۴
سید علی اصغر علوی

 

دعوتی به نهضت روشنگری

پیش‌نوشت: سرزمین «منا» یادآور اتفاقات بزرگی در تاریخ خود است؛ فاجعه بزرگی که امسال در این سرزمین اتفاق افتاد توجه همه عالم را به این نقطه جلب کرد. حال که افکار عمومی به این نقطه عنایت ویژه‌ای را بذل کرده است بی‌مناسبت نیست از ماجرایی دیگر از این سرزمین پرده‌بردای شود: خطبه‌ای که امام حسین قبل از مرگ معاویه در صحرای منا در جمع صدها نفر از نخبگان آن زمان بیان فرمود...

آنچه در ادامه خواهد آمد اشاره‎‌ای است از اثر «آبروی علم» که شرحی است بر خطبه «منا»ی امام حسین

***

آبروی علم شرح خطبه منای امام حسین

«علم نور است و جهل ظلمت و راه مبارزه با تاریکی نور، و حسین(ع) مصباح است... علم و حسین(ع) باعث شکوفایی یکدیگر می‌شوند؛ «انّ الحُسین(ع) مِصباحُ الهدی» اگر حسین(ع) مصباح است و نور می‌دهد، پس به تعبیر عرفای ما می‌تواند تاریکی جهالت‌های درون انسان را تا دورترین اعماق به عقب براند. نور حسین(ع) است که این ظرفیت را دارد... قصه علم هم قصه نور است (العلم نور).کسی که دلش نورانی باشد بهتر علم را فهم می‌کند. این هم یک ساحت است که این‌ها (علم و حسین(ع)) از یک جنس‌اند. منشأ آن‌ها از یک چیز است. هر دو نورند، با نورند و از نورند».

این‌ها بخشی است از متن کتاب «آبروی علم». نویسنده در این کتاب به روابط میان نهضت حسینی و نهضت علمی می‌پردازد. او که حسین(ع) را آبروی علم می‌داند، شباهت‌هایی را نیز بین این دو نهضت قائل است.

در فصل اول این کتاب نویسنده پس از بیان ویژگی‌های نهضت عاشورا به مقایسه آن با نهضت علمی پرداخته و آن شاخص‌ها را برای علم نیز تعریف می‌کند چرا که اصیل‌ترین نهضت بشری، نهضت حسینی است و می‌تواند به عنوان یک منبع الهام بخش برای نهضت‌های دیگر استفاده شود. در این مجموعه با تقریری استعاری نهضت حسینی به مثابه روحی در کالبد نهضت هایی مانند نهضت علمی تعریف شده است که هویت بخش نهضت علمی را در جان نهضت حسینی جستجو  می‌کند. او الهی‌بودن را از ویژگی‌های مهم جریان عاشورا و نیز از لازمه‌های قیام علمی می‌داند. همچنین نافع و جهادی بودن علم را نیز از منافع الهی بودن آن برمی‌شمرد.

بررسی نسبت‌های موجود میان علم و حسین(ع) این نتیجه را می‌دهد که هر یک از این دو، مایه رشد و شکوفایی دیگری است و هم‌افزایی این دو نیز بر مدار یکدیگر است. همچنین «نهضت عالمان» در این کتاب مقدمه «نهضت علمی» برشمرده شده و آن را مایه سعادت جامعه دانسته‌اند.

فصل دوم این کتاب به خطبه امام حسین(ع) در صحرای منی-که در جمع نخبگان و دانشمندان ایراد فرمودند- پرداخته است. به طوری که از آن می‌خوانیم:

«...شما ای گروه حاضر! ای گروهی که به علم و دانش شهرت دارید و از شما به نیکی یاد می‌شود و به خیرخواهی و اندرزگویی و به راهنمایی در جامعه معروف شده‌اید و به خاطر خدا در دل مردم شکوه و مهابت پیدا کردید به طوری که مرد مقتدر از شما بیم دارد و ناتوان به تکریم شما بر می‌خیزد... آیا بر همه این احترامات و قدرت‌های معنوی از این جهت نایل نگشته‌اید که به شما امید می‌رود تا به اجرای قانون خدا کمر ببندید گر چه در بیشتر قوانین خدا کوتاهی کرده‌اید و بیشتر حقوق الهی را که بر عهده دارید، فرو گذاشته‌اید؟»

این خطبه تبیین نسبت «علم و عالِم و عالَم» است؛ هویتی که علم به عالم میدهد و وظایفی که عالم در قبال جامعه خویش برعهده دارد. نویسنده این کتاب در این فصل سعی کرده است تا به وسیله گفته‌های امام(ع) ثابت کند که دلیل قیام عاشورا کوتاهی نخبگان، عالمان و جامعه علمی آن زمان بوده است و امام مجبور بودند برای حفظ دین یک تنه این عَلَم را بر دوش کشند، خواه در نهایت با شهادت ایشان همراه باشد.

امام حسین(ع) در این خطبه علت تسلط دشمن بر جامعه را کم همتی دانشمندان و بسته شدن دهان‌های آنان چه با پول و زر و چه از ترس و خوف می‌دانند و همچنین شکیبایی در برابر مصائب را نیز راه مرجعیت علمی و پیروزی بر دشمنان خوانده‌اند. در نهایت این خطبه نیز امام، خدا را شاهد بر خود می‌گیرند:

«بار خدایا! بی شک تو می‌دانی آنچه از ما سر زده (یعنی مبارزه ضد دستگاه حاکمه اموی) نه رقابت در به دست آوردن قدرت سیاسی است و نه جست و جوی ثروت و نعمت‌های زاید، بلکه برای آن است تا اصول و ارزش‌های درخشان دین تو را بنماییم و در کشور اصلاحات پدید آوریم و بندگان ستم دیده‌ات را ایمن و برخوردار از حقوق مسلمشان گردانیم. بنابراین شما (گروه علمای دین) اگر ما را یاری نکنید و در گرفتن داد ما هم صدا نگردید، ستمگران در برابر شما قدرت بیشتری پیدا خواهند کرد و در خاموش کردن مشعل فروزان نبوت گستاخ تر خواهند شد».

در فصل سوم نیز نویسنده مهمترین درس عاشورا را برای نهضت علمی درس «اقدام» می‌داند به نحوی که می‌گوید: «شاید مهمترین درس عاشورا برای نهضت علمی درس اقدام باشد، قیام برای خدا که وقتی عالمان در سال60 هجری به آن لبیک نگفتند، خود حضرت(ع) لبیک‌گوی خویش و علمدار و یکه‌تاز آن شد... به یک معنا نهضت حسینی تنها نهضت علمی نبود؛ نهضت عالِم هم بود؛ آن‌چه که نصیحت خود بود در خطبه منا (قیام بحق‌الله) موعظه و نصیحت آشکار قرآن نیز هست؛ "ان تقوموالله..." و این است هم‌تایی قرآن و حسین(ع)».

و به راستی که حسین(ع) آبروی علم بود و نیز آبروی همه عالمان از ابتدای پیدایش انسان تا انتهای وجود... و این حقیقتی است که هیچ‌کس نمی‌تواند آن‌را کتمان کند.

استاد دکتر علی رضاییان در مقدمه این کتاب نوشت: «در کتاب "آبروی علم" نسبت نهضت تولید علم با نهضت حسینی مقایسه و تحلیل شده است. به بیان دیگر نهضت حضرت اباعبدالله الحسین به عنوان پارادایم متعالی در نظر گرفته شده است و بایسته‌های علمی و وظایف دانشمندان که آن حضرت در جمع نخبگان ایراد فرمودند، تبیین شده است» و در آخر می‌گوید: «ناگفته نماند که این کتاب دعوتی است برای دانشمندان و پژوهشگرانی که به دنبال سخنان تازه‌ای از جنس علم می‌گردند».

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۴ ، ۰۹:۲۹
سید علی اصغر علوی