مدیر در مدار کربلا

ساحتی برای گفتمان سازی مدیریت عاشورایی

مدیر در مدار کربلا

ساحتی برای گفتمان سازی مدیریت عاشورایی

سید علی اصغر علوی
طلبه و دانش آموخته رشته معارف اسلامی و مدیریت
تهران- دانشگاه امام صادق علیه‌السلام
پژوهشگر حوزه عاشورا با تکیه بر مسائل مدیریت از سال1385 تاکنون
عنوان پایان‌نامه مقطع کارشناسی ارشد: طراحی الگوی رهبری با الهام از گفتگوهای امام حسین علیه‌السلام در مسیر کربلا

آثار منتشر شده:
مجموعه کتاب‌های زیر خیمه حسین (کتاب‌های کاربردی عاشورا از شهدا تا سیدالشهدا) در 11جلد
جلد اول: سه دقیقه در مقتل گم‌نامی
جلد دوم: ...تا خدمت حسین
جلد سوم: ولعن‌الله شمرا
جلد چهارم: رفاقت به سبک حبیب
جلد پنجم: رقابت به سبک حبیب
جلد ششم: وفا به رنگ کربلا
جلد هفتم: 18 ثانیه با کوثر
جلد هشتم: امام رضا علیه‌السلام، شهید راه علم
جلد نهم: دعوا سر اولویت است
جلد دهم: راه عباس شدن
جلد یازدهم: راز دیدار علم
باغ سیب (سبک زندگی عاشورایی در 6 جلد|موردکاوی اصحاب)
عرشه خدا (سفرکربلا، پیاده‌روی اربعین، اردوهای جهادی)
ضریح قدیمی
آبروی علم(بیانات امام حسین در جمع اندیشمندان به همراه بیان بایسته‌های علمی)
خادم ارباب کیست؟(بایسته‌های خادمین هیات، هیات در تراز انقلاب|کلاس حضرت جون)
روضه‌های ناشناخته کربلا (نخستین مقتل مدیریتی)
تا دانشگاه هویزه(آن‌چه مسئولان و برگزارکنندگان اردوها باید بدانند)
توجیه المسائل کربلا (توجیه‌ها و بهانه‌هایی برای با حسین نبودن!)
راز دیدار علم(دریچه‌ای به حدیث عنوان بصری|ویرایش دوم)
جای خالی عباس (مروری بر رفتارهای تشکیلاتی حضرت عباس سلام‌الله‌علیه)
الی الحبیب (سرمشق‌هایی برای حبیب شدن)
مبانی مدیریت عاشورایی (روش‌شناسی و رویکردها)
الی الحبیب (سرمشق‌هایی برای حبیب شدن)
چای روضه‌دم (درسهایی از چای روضه اباعبدالله)
گنبد مستجاب (تربیت زیر نگاه امام)
تنها علاج، (با امام حسین به همه جا میتوان رسید)
توضیح الرسائل کربلا، (چطور از دل 18 هزار نامه عاشق، 30 هزار قاتل ایجاد شد؟)
امضای کوچک؛ کتابی برای حضرت علی اصغر، نکته‌ها، درس‌ها و آموزه‌های امروزیش

آثار در دست چاپ:
شمریت و حریت
مسلم «ولی امر» است
با خدا در اتاق تشریح
حتی اسبشان نیز
پرواز با بال مگس
امام حسین در خیابانهای کوفه
چند دقیقه گودال
روضه اصحاب چیست؟
نیمه پنهان کربلا
عباس‌آفرین
فتأمل، ملاحظاتی برای خوانش فقه و اصول
مبانی نظام‌مند رزم

بایگانی

۲۱ مطلب با موضوع «درس‌گفتار‌هایی از مدیریت عاشورایی :: تأملی درباره نقش ها» ثبت شده است

"گنده نامی...گند‌نامی...گم‌نامی...

کاش پیش حضرت حق، اسم نداشتیم اما مرد بودیم، طوبی للغربا!

پای منبر همه می‌گویند: حق حق" (قیدار، رضا امیرخانی)

در چشم‌انداز زندگی خود دوست دارید کدام باشید: "شهید" مطهری، "علامه" طباطبایی، "امام" خمینی یا "العبد" محمد تقی بهجت؟!

اصلا چقدر در زندگی، این پیشوند ها(ی داخل "کروشه") را جدای از اشخاص دیده‌ایم؟ یا اصلا چقدر درگیر این القاب شده‌ایم یا باید بشویم؟! اشخاص را با پیشوندهاشان شناخته و دیده‌ایم یا با پسوند وجودی‌شان؟ کوتاه سخن آن‌که الگوهای زندگی‌مان را بر کدام اساس بر می‌گزینیم؟ یاد انشای همیشگی‌مان بخیر: در آینده می‌خواهید چه‌کاره شوید؟!

گاه پسوند ها هستند که به پیشوند ها اعتبار می‌دهند گاه برعکس؛ آنچنان که گاه لباس‌ها (مثل لباس روحانیت و ...) این اثر را خلق می‌کنند:

بعضی افتخار لباس و مسندی هستند و بعضی افتخارشان آن لباس و مسند!

نهایتا چقدر در این معادلات "تکلیف‌محوری" را دیده‌ایم؟ چقدر مختصات آسمانی (توفیق، رزق، قسمت،تسلیم و...) را در وزن‌دهی ارزشی دخیل کرده‌ایم؟

می‌توان همه مفاهیم عاشورایی را دیگرباره از این منظر مجددا دید...

بسم الله: مفهوم خادمی، مفهوم سیدالشهدا، العبدالصالح المطیع لله زیارت حضرت عباس و تا نقش‌های اصحاب در منظومه کربلا...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۲ ، ۱۰:۵۵
سید علی اصغر علوی

وَ لَعَنَ اللَّهُ الْمُمَهِّدِینَ‏ لَهُمْ بِالتَّمْکِینِ مِنْ قِتَالِکُم‏...

به کوچکی نقشی که به عهده داری نگاه نکن، نگاه کن مسئولیت تو کدام خیمه‌گاه را "آماده‌تر" می‌کند؟

همه نقش‌ها لازم و ملزوم‌اند، این سرفصل را در جان روضه‌ها باید دید، با روضه بهتر می‌شود "اثر نقش‌ها" را باور کرد.

برای نبرد باید "زمینه‌ها" را آماده کرد، همه می‌دانند بدون "پشتیبانی" قوی طرحی انجام نمی‌شود! این قصه از کلان تا خرد، از کل تا جزء مصداق دارد:

مثلا برای لگدکوب کردن بهتر پیکر یک دشمن باید اسب‌ها را تجهیز کرد، این زحمت به عهده نیروهای پشت صحنه  خواهد بود، برادران با اخلاص "ستادی" که کسی آن ها را در میدان نمی‌بیند ولی از نیروهای "صفی" پشتیبانی می‌کنند!

 فلذا این نقش‌ها لازم است: اسرجت، الجمت...

یا مثلا برای قوت قلب فرمانده باید همکاری کرد و الا امثال عمر سعد آن قدر جرئت ندارد که اولین تیر را در چله کمان بگذارد و جماعتی را شاهد بگیرد که نبرد را او آغاز کرده است. این زحمت بر عهده نقش‌های "سیاهی لشکر" است، نقش‌هایی برای دل‌گرمی فرماندهان: شایعت، بایعت، تابعت...

به کوچکی نقشی که بر عهده داری نگاه نکن...

عجیب نیست اگر در زیارت مطلقه چهارم امام حسین در مفاتیح سه دسته با هم لعنت می‌شوند:

1- قاتلان امام(لَعَنَ اللَّهُ مَنْ قَتَلَکَ)

2-شریکان در قتل (لَعَنَ اللَّهُ مَنْ شَرِکَ‏ فِی‏ دَمِکَ‏)

3-ساکتان و راضیان با قتل (‏لَعَنَ اللَّهُ مَنْ بَلَغَهُ ذَلِکَ فَرَضِیَ بِهِ )

إِنَّا إِلَى اللَّهِ مِنْ ذَلِکَ بَرِی‏ءٌ. (کامل الزیارات، النص، ص: 205)

چه نقش‌های دقیقی! همه در این بازی دخیل‌اند و از آن سهمی دارند

و هنوز قصه ادامه دارد، به اردوگاهت نگاه کن!

سیاهی لشکر کدام سپاهی؟

 

سرفصل‌های مرتبط:

گذرواژه "تشکیلات عاشورایی":این‌جا

گذرواژه "تأملی دربازه نقش‌ها": این‌جا

 

۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ آذر ۹۲ ، ۱۶:۵۷
سید علی اصغر علوی
دوشنبه, ۴ آذر ۱۳۹۲، ۰۶:۱۴ ق.ظ

مسئولیت حضور: درسی از جنس مسئولیت‌پذیری

بی‌تفاوتی ممنوع حتی در دیدن و شنیدن!

سه نمونه (موردکاوی) عجیب در کربلا (الهام‌بخش در بحث نقش‌ها و نیز جایگاه تشکیلاتی حضور فرد):

نمونه اول: چرا بر سیاهى لشکرشان افزودى؟ (داستانی از عطاء بن ابى رباح [مفتى اهل مکّه، وفات یافته سال 114 ه. ق‏] مى‏گوید: مردی را دیدم کور شده بود، او در سپاه عمر سعد در کربلا حضور داشت، از او پرسیدم: «چرا چشمانت کور شده است؟» گفت: من در کربلا در روز عاشورا (در میان لشکر عمر سعد) حاضر بودم، ولى نه نیزه‏اى انداختم، و نه شمشیر زدم و نه تیرى افکندم‏...)

نمونه دوم و سوم: تماشا ممنوع! (داستان هرثمةبن سلیم و عبیدالله‌بن‌حر)

تبیین و توضیح:

نمونه اول: داستان سیاهی لشکر و مرد نابینا و نقش عجیب او در سپاه عمر‌سعد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۲ ، ۰۶:۱۴
سید علی اصغر علوی

با تشکر از اشاره برادر‌بزرگوار‌حضرت‌حجت‌الاسلام‌و‌المسلمین دکتر‌سید‌منذر‌حکیم، (مدیر کل پژوهش مجمع جهانی اهل بیت و عضو هیئت علمی معاونت بین‌الملل بعثه مقام معظم رهبری و پایه‌گذار گروه علمی تربیتی "فقه خانواده" در جامعة المصطفی العالمیة)  که با زاویه نگاهشان نظام جدیدی به فیش‌های پراکنده عاشورایی‌مان دادند:

تاکنون صرفا با سوز و گداز این تعبیر را از مقاتل شنیدیم: "امام به همراه خانواده‌اش به کربلا آمد"، اما چرا امام حسین خانواده‌اش را با خود همراه کرد؟

اصلا چرا همه ائمه باید از یک خانواده باشند؟ ظاهرا از پدر و مادری معصوم و خانواده‌ای نورانی زمینه و بستر بهتری برای این اتفاق مبارک و امتداد امامت فراهم است: آغاز دریچه‌ای برای ورود به بحث خانواده در کلیدواژه "اهل بیت"

v      در زیارات بر روی این مفهوم تکیه می‌کنیم، شهادت می‌دهیم بر پاکی امام و این که از یک دامن پاک تربیت شده بود، نتیجه این تبار پاک هم پاکی و سلامت زمین مبارکشان شد: "أَشْهَدُ أَنَّکَ طُهْرٌ طَاهِرٌ مُطَهَّرٌ مِنْ طُهْرٍ طَاهِرٍ مُطَهَّرٍ طَهُرْتَ- وَ طَهُرَتْ أَرْضٌ أَنْتَ بِهَا وَ طَهُرَ حَرَمُک‏"( کامل الزیارات، النص، ص: 235)

آری انسان سالمی که در خانواده سالمی تربیت شده محیط را هم تحت تأثیر قرار می‌دهد و پدیده‌های پیرامونی را هم سالم‌سازی می‌کند.

v      سرآغاز زیارت عاشورا سلام بر جزء جزء خانواده و سلاله امام حسین است، شناسنامه‌ای در قالب زیارت‌نامه:" السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا خِیَرَةَ اللَّهِ وَ ابْنَ خِیَرَتِهِ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ ابْنَ سَیِّدِ الْوَصِیِّینَ السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ فَاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسَاءِ الْعَالَمِین"‏ این است عقبه نورانی بزرگ عاشورا آفرین، حضرت حسین علیه‌السلام.

v      در سمت مقابل، در زیارت عاشورا هم سخن از تبار و دودمان است نه یک شخص. این خانواده‌ها هستند که ایفا‌گر این نقش تربیتی(مثبت یا منفی) هستند: خاندان و آل‌زیاد و آل‌مروان:"  فَلَعَنَ اللَّهُ آلَ زِیَادٍ وَ آلَ مَرْوَانَ وَ لَعَنَ اللَّهُ بَنِی أُمَیَّةَ قَاطِبَة... آلَ أَبِی سُفْیَانَ وَ آلَ زِیَادٍ وَ آلَ مَرْوَانَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَة " این جا نیز ردپای نقش خانواده قابل توجه است. بررسی مجدد قاتلان امام و اشقیای صحنه کربلا از این دریچه مهم می‌نماید: بررسی فضای تربیتی خانوادگی آن‌ها و نیز بحث محیط رشد آنها ظرفیت‌های جدیدی برای پژوهش ایجاد می‌کند.(فتأمل!)

v      امام در سخن معروف خود پس از جمله معروف " هَیْهَاتَ‏ مِنَّا الذِّلَّةُ " به سرفصل مهمی اشاره می‌کند: این خانواده و تربیت عاشورایی حسین است که به او این احساس عاشوایی و انقلابی را هدیه داده است، حسین هر چه دارد از تربیت خانوادگی و دامن‌های پاک است و در سمت مقابل یک ناپاک فرزند یک ناپاک:" اى عصرها و نسل‏ها! بهوش که این فرومایه و فرزند فرومایه، اینک مرا میان دو راه و دو انتخاب قرار داده است: بر سر دو راهى ذلّت پذیرى و تسلیم خفّت‏بار در برابر فرومایگان و بیدادگران حاکم، و یا مرگ پر افتخار و با عزّت و سرفرازى! و چقدر دور است از ما که ذلّت و خوارى را برگزینیم. خدا و پیامبر او و ایمان‏آوردگان و روشنفکران و دامانهاى پاک و رگ و ریشه‏هاى پاکیزه و مغزهاى روشن اندیش و غیرتمند و جانهاى ستم ستیز و با شرافت نمى‏پذیرند که ما فرمانبردارى فرومایگان و استبدادگران پست و رذالت پیشه را بر شهادتگاه رادمردان و آزادمنشان مقدّم بداریم.از این رو بهوش باشید که من با همین خاندان و با این یاران اندک و با وجود پشت به حقّ و عدالت نمودن پیمان‏شکنان، راه خویش را برگزیده و براى دفاع از حق آماده‏ام.( در سوگ امیر آزادى ( ترجمه مثیر الأحزان )، ص: 202)

أَلَا وَ إِنَّ الدَّعِیَّ ابْنَ الدَّعِیِّ قَدْ رَکَزَ بَیْنَ اثْنَتَیْنِ بَیْنَ السَّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَیْهَاتَ‏ مِنَّا الذِّلَّةُ یَأْبَى اللَّهُ ذَلِکَ لَنَا وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ حُجُورٌ طَابَتْ وَ طَهُرَتْ وَ أُنُوفٌ حَمِیَّةٌ وَ نُفُوسٌ أَبِیَّةٌ مِنْ أَنْ نُؤْثِرَ طَاعَةَ اللِّئَامِ عَلَى مَصَارِعِ الْکِرَامِ أَلَا وَ إِنِّی زَاحِفٌ بِهَذِهِ الْأُسْرَةِ مَعَ قِلَّةِ الْعَدَدِ وَ خِذْلَةِ النَّاصِر(اللهوف على قتلى الطفوف / ترجمه فهرى، النص، ص: 97)

مادرم راضی نیست که منِ حسین تن به ذلت دهم، چه تعبیر عجیب و چه زاویه زیبایی برای تربیت!

v      حتی در وصف قصه انتقام نیز سخن از کدام امام منتقم منصور است؟" أَنْ یَرْزُقَنِی طَلَبَ ثَارِکَ مَعَ إِمَامٍ مَنْصُورٍ..." کسی از همین خانواده: "مِنْ أَهْلِ بَیْتِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه‏"

v      عاشورا نقش‌آفرینی تمام خانواده حضرت حسین بود: از خواهرش، از همسرش، از دخترش...همه خانواده در این ماجرا دخیل بودند. کربلا قصه "خانواده حسین" بود نه "شخص حسین". حتی صدام نیز قصه این نقش ها را در کربلا می‌دانست. او نقش‌ها را درک کرده بود که گفته بود: من از عاشورا درس گرفتم! فلذا آمنه صدر را هم که خواهر شهید صدر بود به شهادت رساند.

این‌ها همه و همه فضایی برای توجه به سرفصل خانواده در بحث تربیت است.برای پاسداری از این حریم به برکت عاشورا و برای تربیت نسل‌هایی عاشورایی به این معرفت از عاشورا سخت محتاجیم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۲ ، ۱۹:۴۲
سید علی اصغر علوی
سه شنبه, ۲۱ آبان ۱۳۹۲، ۰۹:۳۰ ب.ظ

روضه‌ای از جنس تشکیلات

تقریری مدیریتی از لعن‌های زیارت عاشورا

همه نیروها بسیج شدند، همه منابع انسانی دست به دست هم دادند، هر کس یک گوشه کار را گرفت تا کاری زمین نماند...

یکی رفت پی تهیه شمشیر، یکی سپر، یکی نیزه، یکی تیر و کمان...کارها خوب تقسیم شده بود.

برای این‌که همه در این کار سهیم باشند خیلی دقت کردند، 30 هزار نفر با دقت چیده شدند، حتی عده‌ای برای این‌که نقشی داشته باشند و از دیگران عقب نیفتند گونه دیگری خدمت کردند: عده‌ای مسؤول تجهیز زین اسب‌ها شدند، عده‌ای مسؤول بستن لجام بر دهنه اسب‌ها شدند، حتی بر روی جزئیات هم دقت می‌کردند تا اشتیاهی صورت نگیرد...عجب صحنه رقابتی شده بود!

عده‌ای هم فقط آمده بودند که "آمده باشند"، چون اثر "سیاهی لشکر" را در جنگ روانی می‌دانستند، می‌دانستند "نفْس حضور" می‌تواند دل‌ها را خالی کند و یا دل بچه‌ها را بهتر بلرزاند.

فلذا همه شمر و سنان و خولی و عمر سعد نبودند، اما همه مشمول لعن قرار گرفتند؛ همه سنگ تمام گذاشتند تا حسین بهتر کشته شود...لااله الا الله...لعنت بر تمامشان

لعن الله امة اسرجت/ الجمت/ تنقبت/ تهیات/ شایعت/ بایعت/ تابعت/.../اللهم العنهم جمیعا

حاشیه: در این‌جا سیاهی لشکر هم حساب است، پس خوشا به حال سیاهی لشکر امام، خوشا بر چای‌ریز و کفش جفت‌کن‌هایش!

ر.ک. سر فصل تأملی درباره نقش‌ها (این‌جا)

 

کاش ما هم برای امام‌مان این قدر تشکیلاتی باشیم!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ آبان ۹۲ ، ۲۱:۳۰
سید علی اصغر علوی

مدیری که آرمان‌ها را در سنین کم نهادینه می‌کند...

این قدر ایدهآل و آرمانگراست که در چنین سنی چنین آرزو و فهمی دارد، مرگ را در نگاه خود از عسل شیرین‌تر میداند: "احلی من العسل"

احلی من العسل "مضمونی تولیدی" است. آیا شما قبل از قاسم از اصحاب و یا دیگران این تعبیر را شنیدهاید؟! ما جای دیگری ردپای این ادبیات را ندیدهایم، این نشان از تولیدی بودن این ادبیات دارد و تولید، رهاورد و محصول "خودکفایی" است. این حرف هیچ یک از اصحاب نیست، جوشش وجودی خود قاسم است، در ضمن صرفا ناشی از احساسات مقطعی یا غلیان عاطفه نیست که به قول امروزیها داغ باشد و چیزی گفته باشد.

حضرت قاسم باید به سرمایهای رسیده باشد که اینگونه سخن بگوید، اصلا امام هم برای نمایش این جلوه وجود قاسم به دیگر اصحاب و عالم از او آن سؤال را پرسید تا قاسم در جواب جلوهگری کند و ذرهای از شعاع وجودش را به عالم نشان بدهد.

همه آنچه گفته شد نیازمند فرایندی تربیتی است و این تربیت چیزی نیست جز "تربیت عاشورایی"، داشته‌های قاسم مدیون امام کربلا است، از تربیتی که در این خانواده دیده است، امام مدیری است که آرمان‌ها را این‌گونه به زیبایی و شیرینی در سنین کم نهادینه می‌کند، هذا اول الکلام!

این بلوغ فکری و بلندای اندیشه وارداتی نیست. محصول خود کربلاست. از جای دیگری به این عرصه نیامده بلکه خروجی همین فرایند است و از دل همین فرهنگ برخاسته است نه جای دیگر.

آن چیزی هم که به تعبیر مقام معظم رهبری در مورد شیوه مدیریت و تربیت حضرت امام در تربیت جوانان و نوجوانان انقلابیِ عاشق شهادت، فتح الفتوح حضرت امام بود مرهون همین بنمایه بود که در وصیتنامه نوجوانان 13ساله هم خود را با یک چنین مضامین بدیعی نشان میدهد.

گام اول فهم این الگو در منظومه تربیت و رشد است. درک این الگو به عنوان برترین روش و کوتاه‌ترین راه برای ارتقای فرهنگ و پیشرفت در عرصه تربیت مهم‌ترین قدم برای اقدام است.

گام بعد حرکت به سمت این فرهنگ و سبک تربیتی است.

اگر این اتفاق بیفتد بقیه مراحل به راحتی طی خواهد شد، آنچه مهم مینماید جدا شدن از دیگر الگوها و اتصال با این فرهنگ زاینده و بالنده است.

جدا شدن از وضع موجودی که با آن عادت کردهایم سخت است –طبق قانون اول نیوتن!: اصل اینرسی یا لختی یا ماند- و الا ادامه راه چندان سخت نیست؛ مهم باور داشتن این الگوی همیشه زنده است: الگوی عاشورایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۲ ، ۱۱:۲۱
سید علی اصغر علوی
جمعه, ۲۸ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۲۵ ب.ظ

تأملی در باره نقش‌ها در عاشورا

نشستی با استاد سنگری: زیارت عاشورا، مانیفست شیعه

زیارت عاشورا، نوعی مانیفِست شیعه است؛ اگر این تعبیر، تعبیر خوبی باشد. این زیارت، اساس نامه تفکر و فرهنگ نامه فهم شیعی است. به ما گفته اند هر روز آن را بخوانید تا صف بندی تان را روشن کنید. بخشی از این زیارت نامه، لعن است و بخشی از آن سلام است تا تو، صف خود را هر روز تعیین کنی و ببینی که کجا و با چه کسی هستی و بدها را بد شماری و لعنشان کنی.

فهرست بلند بالایی در زیارت عاشورا وجود دارد که هیچ کس هم اسمشان را نمی داند؛ می گوید: آنهایی که

"تَنقّبت"؛ آنهایی که شرایط را آماده کردند

"و الجمت"؛ لِگامی به اسب زدند

"و اسرجت"؛ زین روی اسب گذاشتند...

و ما به همه آنها لعنت می فرستیم و حتی آنهایی که راضی بودند به این شرایط و سکوت کردند. وقتی حق مطرح است، اگر تو در هر بخشی از زنجیره آن قرار بگیری، با آن کسی که در کربلا شمشیر زد یا تیر زد فرق نمی کنی. تو با آن کسی که فقط یک لگامی به آن اسب زد و آذوقه ای برایشان تهیه کرد، همه در این مجموعه قرار می گیرند و آن طرف هم همه یکی هستند؛ چه کسی که در کربلا شمشیر زد و چه کسی که این زمینه ها را فراهم کرد. وقتی جابر بن عبدالله انصاری وارد کربلا شد، سلام کرد. همراه او سؤال کرد که چرا شما گفتید که من شریکم در کار شما؛ در حالی که ما در کربلا نبودیم و ما شمشیر نزدیم؛ چگونه است که شما می گویید که ما همراهیم؟ می گوید: از پیغمبر شنیدم که هر کس به فعل یک قوم راضی باشد، گویی در کار آنها شریک است.


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۲ ، ۲۳:۲۵
سید علی اصغر علوی


اباالفضل ایفاگر نقشی است که در "داستان عباس" نمودار می‌شود. نقشی که در هر سازمان و نظام و نهاد و تشکیلاتی حیاتی و لازم است. شخصیت حضرت عباس در کربلا تنها یک "شخص" نیست، بلکه یک "نقش" است.

حتی اگر حسین هم باشی – به عنوان رهبر در آن جایگاه- محتاج عباس هستی.

عباس کیست و نقشش چیست که نظامِ بی او فروخواهد ریخت؟ (ترجمه جمله امام به او: اگر بروی سپاهم از هم خواهدپاشید، "اِذَا مَضَیتَ تَفَرّقَ عَسکَری")

عباس نقشی دارد که حتی حسین علیه‌السلام هم نمی‌تواند انجام دهد، پس در نبود او کربلا دچار اختلال می‌شود و نه تنها سپاه حسین بلکه حتی خودِ حسین هم بی او فرو خواهد ریخت. نقش حسین با عباس تمام می‌شود و الا قامتش خواهد شکست.

برای فهم نقش عباس باید وظایف او مورد بررسی قرار گیرد. عباس دارای نقشی است که امام از آن به عنوان "عامل انسجام گروه" نام می‌برد و محصول خود را در نظام سپاه نشان می‌دهد. چنان‌که در نبودش سپاه از هم می‌پاشد: "تَفَرَّقَ عَسکَری"؛ عباس به منزله "نخ تسبیح" برای دانه‌های  افراد سپاه است.

 

سؤال بعد آن است که این انسجام چگونه انجام می‌پذیرد؟

برای فهم این نقش کلیدی، بررسی یک نقش کلیدی دیگر در کنار این نقش مهم می‌نماید که امام در فقدان او نیز می‌شکند و آن شخصیت حبیب‌بن‌مظاهر است.

شاید با توجه به این دو شخصیت، پاسخ به سؤال قدری راحت‌تر شود، چه خصوصیت مشترکی در این دو شخصیت است که قوامِ قامت نقش رهبرند و نبودشان عامل فرو ریختن نظام و سازماندهی خواهد شد؟( تعبیر "انکسار" در مورد امام حسین در مقاتل بعد از شهادت این دو شخصیت آمده است: لَمّا وَقَعَ حَبیب عَلَی الاَرض بَانَ الاِنکِسار...، اَلاَنَ اِنکَسَرَ ظَهری...)

بررسی نقش این دو شخصیت  در کربلا این پاسخ را خواهد داد: "تشکیلات‌سازی"

و مهمترین رفتار این دو بزرگوار برای تحقق این مهم، "گفتمان‌سازی" بین اصحاب- و حتی غیر اصحاب- است بخصوص در شب و روز عاشورا. تا آن‌جا که دو خیمه در شب عاشورا شلوغ‌ترین خیمه‌ها و محل تجمع اصحاب بود: خیمه حضرت عباس و حبیب.

خیمه این دو بزرگوار محل اجتماع و تمرکز نیروها و مرجع دلگری – و به تعبیر قرآنی: تواصی- بوده است.

این همان نقشی است که عباس را عباس کرده است و حبیب را حبیب.

نقشی که به پشتوانه دین‌شناسی و فهم عمیق این دو از دین تقویت  می‌شود.

مشاهده خبر: عباس یک "شخص" نیست، یک "نقش" است.

خبر مرتبط: زیارت عاشورا؛ خط‌کشی برای تشخیص

خبر مرتبط: تنها یار ایرانی سپاه سیدالشهدا...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۰:۱۷
سید علی اصغر علوی
چهارشنبه, ۳۰ اسفند ۱۳۹۱، ۰۹:۴۶ ق.ظ

وفای تشکیلاتی


به یاد رفقای باوفای اردوی هویزه:

به شرط لیاقت در کربلا نایب‌الزیاره رفقای خادم خواهم بود...

کربلای معلی-اول بهار1392

 

 

چرا انسان­ها هم‌دیگر را رها می­کنند؟

علت رفاقت­های نیمه­راه چیست؟

چرا گروه­ها از ثبات و انسجام دائم و لازم برخوردار نمی­شوند؟

چرا همه­چیز هست و باز کار کامل نیست؟

چه چیزی کم است؟

×××××××××××××××××××××××

از امام حسین در حوزه­ی رهبری قوی­تر؟!

یک سمت "رهبر" است و سمت دیگر "پیروان".

امام حسین به عنوان رهبری الهی و معصوم...

 در کربلا با خیالی راحت از عامل رهبری می­توان مطمئن بود که رهبری کامل کامل است و بی نقص و بی عیب.

پس چرا در این جریان این همه ریزش وجود دارد؟

 مشکل در کجای رهبری است؟

××××××××××××××

همه چیز حاضر است ولی باز نتیجه حاصل نمی­شود.

جمعیت یک دست نیست، هرکس نظر خودش ... و سرانجام و مجلس و محفل و گروه از هم می­پاشد.

همه چیز هست ولی...

همان صفتی که امام حسین برای اصحابش آورد کلید حل معماست.

××××××××××××××××××××××××

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ اسفند ۹۱ ، ۰۹:۴۶
سید علی اصغر علوی
شنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۱، ۱۱:۲۱ ق.ظ

گشودن دریچه‌ای به مقوله نقش‌ها

 

نگاهی به تقسیم‌بندی فهرست زیارت عاشورا

از بارزترین زیارت‏هایی که به این ویژگی پرداخته زیارت عاشورا و زیارت اربعین حسینی(علیه‌السلام) است که ضمن شناسایی دشمن و شیوه عداوت و اعمال راهبردی آنها مشخّصاً از آن افراد و تبار و یاران آنان یاد کرده و ضمن تبیین نقش‌های اثرگذار (مستقیم و غیر مستقیم) با لعن و نفرین، انزجار و تنفّر خود را اعلام می‏دارد.

شش نوع نقش کلیدی در این عرصه قابل احصا و بحث است:

گروه یکم: از دشمنان که ضمن شناسایی آنها باید رهیافت‏ها و راهبردهای آنان را دانست و نسبت به آنها اعلام برائت کرد دشمنانی هستند که بنیان و اساس ظلم و غصب را علیه اهل بیت(علیهم‌السلام) گزاردند. آنان که سنگ بنیان کج خلافت و ولایت امری را در کجستان سقیفه براندیشه‏ها نشاندند و تا ثریّای قیامت این اعوجاج ادامه دارد. اینان در صف اوّل دشمن ایستاده‏اند: «... وَبِالْبَرائَةِ مِمَّنْ أَسَّسَ أَساسَ الظُّلْمِ وَالْجَورِ عَلَیْکُمْ»؛ «فَلَعَنَ اللهُ أُمَّةً أَسَّسَتْ أَساسَ الظُّلْمِ وَ الْجَورِ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ»؛نفرین الهی بر کسانی که پایه‏های ستم را علیه شما اهل بیت تأسیس کردند. در جایی دیگر می‏فرماید: «اَللَّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ».

گروه دوم: کسانی هستند که با انگیزه‏های انتقامی و مقابله جویانه، عالمانه اجازه ندادند که اهل‏بیت(علیهم‌السلام) از موقعیّت خلافت و ولایت الهی که به آنان سپرده شده برای سعادت بشر بهره‏گیرند و آنها را از این مقام و جایگاه دور داشته و خلع کردند. از آنها این‏گونه تعبیر و اظهار انزجار می‏شود: «وَلَعَنَ اللهُ أُمَّةً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقامِکُمْ وَ أَزالَتْکُمْ عَنْ مَراتِبِکُمُ الَّتِی رَتَّبَکُمُ اللهُ فِیها»؛ نفرین و جدایی از رحمت الهی بر گروهی که دست ردّ و طرد بر سینه شایستگان و وارستگان از دودمان رسالت زدند و آنها را از مرتبه حقیقی خود سلب کردند.

گروه سوم: کسانی هستند که مستقیماً و مباشرتاً دست به جنایت گشوده و امامان را به شهادت رساندند، یا به دستور آنان، ائمّه(علیهم‌السلام) را به حبس و تبعید فرستادند: «و لَعَنَ اللهُ أُمَّةً قَتَلَتْکُمْ»؛نفرین و عذاب الهی بر جمعی که شما اهل بیت را کشتند.

گروه چهارم: در مرحله بعد کسانی هستند که با آماده سازی و ایجاد جوّ و فضای تبلیغی، فرهنگی و سیاسی مردم را علیه امامت شورانده و با تهمت و افترا، مانند «خارجی» خواندن کاروان حسینی(علیه‌السلام) مردم را علیه آنان تحریک کردند. در یک نگاه همه فعالیت‏ها و تلاش‏هایی که در جهت مقابله با حرکت‏های فردی یا جمعی ائمّه(علیهم‌السلام) باشد، اعمّ از فرهنگی، سیاسی و تبلیغی نوعی دشمنی با آنان محسوب می‏شود و از این نقطه نظر اعلام برائت از این گروه نیز ضروری است: «وَ لَعَنَ اللهُ الْمُمَهِّدِینَ لَهُمْ بِالتَّمْکِینِ مِنْ قِتالِکُمْ»؛نفرین خدا بر جمعی که تمهیدات لازم و امکانات تهاجم و کشتار شما را فراهم آوردند.

گروه پنجم: جمعیّتی که در کمال سفاهت و بی‏خردی بدون شناخت امام و جایگاه و نقش مؤثّر او در حیات انسانی برخاستند و برای دست‏یابی به جایزه‏های اندک و بی‏ارزش دنیایی (که بعضاً به شهادت تاریخ فقط به اندازه علوفه اسب‏ها بوده) فریب دشمن را خورده و گروهی نادان‏تر از آنها به انگیزه بهره‏مندی از حور و قصور بهشتی، در دام تبه‏کاران دوران و سیاستمداران دروغین زمان خود افتادند و دست به کشتار، یا اسارت آنان زدند. امام سجّاد(علیه‌السلام) فرمودند: عدّه‏ای برای نزدیک شدن به خدا، پدرم حسین بن علی(علیه‌السلام) را به شهادت رساندند: «کُلٌّ یَتَقَرَّبُ إلَی اللهِ عَزَّوَجَلَّ بِدَمِهِ».

چنان‏که عمر سعد در صبح روز عاشورا با شعارِ «یا خیل الله ارکبی و بالجنّة أبشری»؛ ای لشگر خدا سوار شوید و به بهشت بشارتتان باد. این جمعیت انبوه نادان و بی‏خرد را به وادی ظلمت و ضلالت سوق داد. از این گروه از دشمن در زیارت عاشورا این‏گونه اظهار تنفر شده است: «... وَ لَعَنَ اللهُ أُمَّةً أَسْرَجَتْ وَأَلْجَمَتْ وَتَنَقَّبَتْ وَتَهَیَّأَتْ لِقِتالِکَ».

گروه ششم: گروهی که دشمنی در آنها رخنه کرده و گر چه اقدام علمی و قیام عملی علیه اهل بیت(علیهم‌السلام) ندارند، لیکن با اندیشه و حرکت‏های فکری و روحی مخالفان و جنایتکاران هم سو هستند و با شنیدن قصّه‏های گذشته و حوادث تلخ و دردناکی که بر ائمّه(علیهم‌السلام) رفته است، به آن رضایت می‏دهند. اینان کسانی هستند که به نحوی در صف دشمن بوده و اظهار تنفر و اعلام برائت نسبت به آنها لازم و به این بیان اظهار می‏شود: «وَلَعَنَ اللهُ أُمَّةً بَلَغَها ذلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ»؛ نفرین الهی بر گروهی که خبر شهادت ائمّه(علیهم‌السلام) به آنها رسید و به آن رضایت دادند؛ «لَعَنَ اللهُ مَنْ بَلَغَهُ ذلِکَ فَرَضِیَ بِهِ»؛«لَعَنَ اللهُ مَنْ شایَعَ عَلی ذلِکَ»، «وَ بِالْبَرائَةِ مِنْ أَشْیاعِهِمْ وَأَتْباعِهِمْ»؛ اعلام انزجار نسبت به گروه‏هایی که راه و رسم ظالمان را پیروی می‏کنند و در یک جمله همه طبقات و اقشار دشمن از رحمت الهی بدور باد: «اَللَّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمِیعاً». چه بسا عدّه‏ای همه انواع دشمنی‏ها را اظهار کرده باشند. ( بر گرفته از کتاب فلسفه زیارت از حضرت استاد جوادی آملی-  صص 128- 127)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ دی ۹۱ ، ۱۱:۲۱
سید علی اصغر علوی