وفای تشکیلاتی
به یاد رفقای باوفای اردوی هویزه:
به شرط لیاقت در کربلا نایبالزیاره رفقای خادم خواهم بود...
کربلای معلی-اول بهار1392
چرا انسانها همدیگر را رها میکنند؟
علت رفاقتهای نیمهراه چیست؟
چرا گروهها از ثبات و انسجام دائم و لازم برخوردار نمیشوند؟
چرا همهچیز هست و باز کار کامل نیست؟
چه چیزی کم است؟
×××××××××××××××××××××××
از امام حسین در حوزهی رهبری قویتر؟!
یک سمت "رهبر" است و سمت دیگر "پیروان".
امام حسین به عنوان رهبری الهی و معصوم...
در کربلا با خیالی راحت از عامل رهبری میتوان مطمئن بود که رهبری کامل کامل است و بی نقص و بی عیب.
پس چرا در این جریان این همه ریزش وجود دارد؟
مشکل در کجای رهبری است؟
××××××××××××××
همه چیز حاضر است ولی باز نتیجه حاصل نمیشود.
جمعیت یک دست نیست، هرکس نظر خودش ... و سرانجام و مجلس و محفل و گروه از هم میپاشد.
همه چیز هست ولی...
همان صفتی که امام حسین برای اصحابش آورد کلید حل معماست.
××××××××××××××××××××××××
این را اثبات کن بقیه خوبیها خواهد آمد.
تشکیلات بر اساس وفاست و محکم ترین تشکیلات تاریخ در مدینهی فاضلهی کربلا با این صفت ستوده شده است از زبان امامشان: أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَیْراً مِنْ أَصْحَابِی
وفا را بیاموز آن وقت همهچیز خواهی داشت.
دیگر سؤال نکن چرا بقیه با حسین نیامدند، "کوفیان بیوفا"
×××××××××××××××××××
در مسیر رسیدن به کربلا در یکی از منازل کاروان ایستاد.
امام پرسید: خیمهگاه کیست؟
- عبید الله بن حر جعفی
...
پیک امام را که جواب نداد امام شخصا به سراغ او رفت.
بعد از کلی صحبت و دلیل باز نیامد.
میگفت: حاضرم اسبم را به شما بدهم...
و حضرت فرمود: نیازی نیست...
ما خودت را می خواستیم. امام خودش را میخواست، اما خودِ عبیدالله یک چیزی کم داشت.
×××××××××××××××××××××××××
تا ظهر عاشورا با امام بود.
بعضی وقتها به موقعیتش غبطه میخورم، کاش من جای او بودم،
ظهر عاشورا، کربلا کنار امام حسین!
ظهر که شد به امام گفت باید بروم.
با امام اینگونه شرط کرده بود که تا زمانی در رکابش باشد که به درد امام بخورد اما الان بودن و نبودنش فرقی نمیکرد.
رفت!
×××××××××××××××××
آنها که رفتند یا با امام عهد نبسته بودند یا عهد مشروط بسته بودند.
ضحاک بن عبدالله مشرقی که ظهر عاشور از کربلا برگشت با امام مشروط عهد بسته بود.
اما عهد وقتی عهد است که وفادارانه باشد.
وفای به تشکیلات
×××××××××××××××××××××
وفا برای یک گروه از همه چیز مهمتر است.
اما برای رسیدن به وفا چه باید کرد؟ آن هم وفای به تشکیلات...
خود عبید الله بن حر جعفی یک چیز کم داشت ، ضحاک بن عبدالله هم: وفا...
و آنها که حسینی شدند در کربلا وفا داشتند و نیز وفادار ماندند.
××××××××××××××××××××××××××××
دست به نقد ترین کار این است که تا تنور وفا گرم است دعا کنیم:
"خدایا ما را جزء وفاداران قرار ده!"
اما داستان با یک آمین تمام نمیشود.
این تازه آغاز داستان است...
×××××××××××××××××××××××××
راهی که در تاریخ جواب داده: التماس
همهی کسانی که همراه حسین بودند،حتی خادمان دیرینش هم به پایش ضجه زدند.
"اظهار التماس" راه دیگری برای رسیدن است.
××××××××××××××××××××
هم قدم گلولهی توپ بود.
گفتم: چه جوری اومدی اینجا؟!
گفت : با التماس!
چه جوری گلوله را بلند میکنی و میاری ؟
- باالتماس
به شوخی گفتم : میدونی آدم چه جوری شهید میشه؟
لبخندی زد و گفت: با التماس !
... تکههای بدنش را که جمع میکردم فهمیدم خیلی التماس کرده!(تقویم پلاک91)
××××××××××××××××××××××××
راههای رسیدن به وفا:
1. دعا برای وفادار شدن
2. التماس (زیارت مطلقهی اول امام حسین را ببینید:... التمس کمال المنزله عندالله)
×××××××××××××××××
پس دائم سؤال نکن چرا حلقهها و گروهها ضعیف و سست میشود.
همیشه مشکل از "رهبر" نیست، گاهی "پیروان" یک چیزهایی کم دارند.
که اساسی ترین چیز : وفاست.
أَمَّا بَعْدُ فَإِنِّی لَا أَعْلَمُ أَصْحَاباً أَوْفَى وَ لَا خَیْراً مِنْ أَصْحَابِی
××××××××××××××××××××××
"دل گفت مرا علم لدنی هوس است
تعلیم کنی تو را اگر دسترس است
گفتم که الف، گفت دگر؟ گفتم: هیچ
در خانه اگر کس است یک حرف بس است."
بله! حرف اول هر جمعی باید وفا باشد، اگر نخ تسبیح همه وفا باشد همه چیز حل است.
هم همه چیز حل است و هم همه چیز را حل می کند، آن تیم میشود حلال همهی مشکلات.
در جمع اگر وفا است این حرف بس است!!!
×××××××××××××××××××××××××××××
اگر کربلا دارالشفا است باید دردها را به کربلا برد تا شفا گرفت:
درد رفاقت نیمه راه، درد بیوفایی...امان از این دردهای دوستی!
بنای هر رفاقت و دوستی بر وفا است.
اصلا نخ تسبیح هر گروهی وفاداری نسبت به آن است.
عجب اکسیری است وفا!
××××××××××××××××
فدای وفا و مرام همهی رانندههای باصفا!
بعضی نوشتههای پشت کامیون یک دنیا معرفت دارد، به اندازهی کتابهای فلسفه و عرفان!
حتی میشود آنها را جمع کرد و یک کتاب قشنگ نوشت: معرفتهای پشت کامیون!
نوشته بود :
"دوستان بیوفا را کمتر از دشمن نمیدانم
سرم قربان آن دشمن که بویی از وفا دارد."
××××××××××××××××××
کادر امام حسین 72 باوفا داشت.
امروز هم قصه همان است .
اما نکته این است که در تشکیلات مهدوی امام عصر اگر 72 با وفا باشند تازه سر امام میرود روی نیزهها.
در آخرالزمان برای یاری باید 313 باوفا داشت.
×××××××××××××××××××××××××××××××××
حتی اگر گفتند برو....
امام به یاران نزدیکش فرمود بروید اما یارانش همگی وفای خود را اعلام کردند.
از نافع و جون و حبیب بپرس...
شاید ابوحمزه دست ما را بگیرد:
فبعزتک یا سیدی لو نهرتنی ما برحت من بابک (دعای ابوحمزه)
به عزتت سوگند اگر برانیم من هرگز از در خانهات برنخیزم.
×××××××××××××××××××××××××××××
هر طور شده باید بمانی حتی اگر خودش بگوید:
"بگی بسوز میسوزم
بگی بمیر میمیرم
اما اگه یه روزی بگی برو نمیرم"
نمیروم!
از در خانهی تو جای دیگری ندارم.
وفای به تو را از اصحابت آموختم: وفا به رنگ کربلا
اما چگونه باوفا بودن را خودت به من بهتر بفهمان.(از کتاب "وفا به رنگ کربلا " از مجموعه کتابهای عاشورایی باغ سیب)