مدیر در مدار کربلا

ساحتی برای گفتمان سازی مدیریت عاشورایی

مدیر در مدار کربلا

ساحتی برای گفتمان سازی مدیریت عاشورایی

سید علی اصغر علوی
طلبه و دانش آموخته رشته معارف اسلامی و مدیریت
تهران- دانشگاه امام صادق علیه‌السلام
پژوهشگر حوزه عاشورا با تکیه بر مسائل مدیریت از سال1385 تاکنون
عنوان پایان‌نامه مقطع کارشناسی ارشد: طراحی الگوی رهبری با الهام از گفتگوهای امام حسین علیه‌السلام در مسیر کربلا

آثار منتشر شده:
مجموعه کتاب‌های زیر خیمه حسین (کتاب‌های کاربردی عاشورا از شهدا تا سیدالشهدا) در 11جلد
جلد اول: سه دقیقه در مقتل گم‌نامی
جلد دوم: ...تا خدمت حسین
جلد سوم: ولعن‌الله شمرا
جلد چهارم: رفاقت به سبک حبیب
جلد پنجم: رقابت به سبک حبیب
جلد ششم: وفا به رنگ کربلا
جلد هفتم: 18 ثانیه با کوثر
جلد هشتم: امام رضا علیه‌السلام، شهید راه علم
جلد نهم: دعوا سر اولویت است
جلد دهم: راه عباس شدن
جلد یازدهم: راز دیدار علم
باغ سیب (سبک زندگی عاشورایی در 6 جلد|موردکاوی اصحاب)
عرشه خدا (سفرکربلا، پیاده‌روی اربعین، اردوهای جهادی)
ضریح قدیمی
آبروی علم(بیانات امام حسین در جمع اندیشمندان به همراه بیان بایسته‌های علمی)
خادم ارباب کیست؟(بایسته‌های خادمین هیات، هیات در تراز انقلاب|کلاس حضرت جون)
روضه‌های ناشناخته کربلا (نخستین مقتل مدیریتی)
تا دانشگاه هویزه(آن‌چه مسئولان و برگزارکنندگان اردوها باید بدانند)
توجیه المسائل کربلا (توجیه‌ها و بهانه‌هایی برای با حسین نبودن!)
راز دیدار علم(دریچه‌ای به حدیث عنوان بصری|ویرایش دوم)
جای خالی عباس (مروری بر رفتارهای تشکیلاتی حضرت عباس سلام‌الله‌علیه)
الی الحبیب (سرمشق‌هایی برای حبیب شدن)
مبانی مدیریت عاشورایی (روش‌شناسی و رویکردها)
الی الحبیب (سرمشق‌هایی برای حبیب شدن)
چای روضه‌دم (درسهایی از چای روضه اباعبدالله)
گنبد مستجاب (تربیت زیر نگاه امام)
تنها علاج، (با امام حسین به همه جا میتوان رسید)
توضیح الرسائل کربلا، (چطور از دل 18 هزار نامه عاشق، 30 هزار قاتل ایجاد شد؟)
امضای کوچک؛ کتابی برای حضرت علی اصغر، نکته‌ها، درس‌ها و آموزه‌های امروزیش

آثار در دست چاپ:
شمریت و حریت
مسلم «ولی امر» است
با خدا در اتاق تشریح
حتی اسبشان نیز
پرواز با بال مگس
امام حسین در خیابانهای کوفه
چند دقیقه گودال
روضه اصحاب چیست؟
نیمه پنهان کربلا
عباس‌آفرین
فتأمل، ملاحظاتی برای خوانش فقه و اصول
مبانی نظام‌مند رزم

بایگانی

۴۵ مطلب با موضوع «درس‌گفتار‌هایی از مدیریت عاشورایی :: در حوالی مفهوم الگو» ثبت شده است


چقدر آقا این آیه را تکرار کند، چرا از بیگانه تمنا کنیم؟!

بار قبل در دیدار مقام معظم رهبری با اهالی قرآن بود که این آیات خوانده می‌شد و این بار در دیدار جمعى از بانوان برگزیده کشور:

بعضىها براى اینکه غربىها بدشان نیاید، بعضى از حقایق احکام اسلامى را، واضحات احکام اسلامى را عوض میکنند. قرآن می‌فرماید: وَ اِن تُطِع اَکثَرَ مَن فِى الاَرضِ یُضِلّوکَ عَن سَبیلِاللهِ اِن یَتَّبِعونَ اِلّا الظَّنَّ وَ اِن هُم اِلّا یَخرُصُون؛( انعام/۱۱۶) دنبالهروِ فکر رایج در دنیاى جهل و خرافه نباید بود؛ فکر اسلامى را باید پیدا کرد، دنبال آن باید رفت، ولو حالا یک عدّهاى بد بگویند. (30/01/1393)

اگر الگوی قرآن و اهل بیت به عالم معرفی شود بدون تردید نیازی به دانشگاه دیگری نیست...

طرح مسأله

مدیریت جهادی بیش از آن که رهاورد عقل نظری باشد رهین عقل عملی است. به عبارت دیگر مدیریت جهادی بیش از آن که به "گفتن" باشد به "شدن" است که از گذرگاه"دیدن" سریع‍ تر حاصل می‌شود، تا انسان باور کند با وجود سیطره تفکر مادی‌گرانه غرب باز هم می‌شود فراتر از دنیا را دید و احساس ترجیح دنیا بر آخرت را به سخره گرفت و زشتی "الَّذِینَ یسْتَحِبُّونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا عَلَى الْآخِرَةِ" (الإبراهیم/3) را لمس کرد.

یکی از "موانع تحقق مدیریت جهادی" که ریشه در سبک زندگی غیرمومنانه دارد و از مصادیق ترجیح دنیا بر آخرت است محبت‌های هشتگانه ای است که قرآن به زیبایی بیان می‌دارد:

بگو: «اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طایفه شما، و اموالی که به دست آورده‌اید، و تجارتی که از کساد شدنش می‌ترسید، و خانه هائی که به آن علاقه دارید، در نظرتان از خداوند و پیامبرش و جهاد در راهش محبوبتر است، در انتظار باشید که خداوند عذابش را بر شما نازل کند؛ و خداوند جمعیت نافرمانبردار را هدایت نمی‌کند! قُلْ إِنْ کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیکُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یأْتِی اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ(التوبة/24)

محبت‌های هشت‌گانه‌ای که تکیه‌گاهشان بر خانواده و عناصر نرم‌افزاری و سخت‌افزاری آن است در این آیه به چشم می‌خورد. اما کتاب خدا به دنبال کسانی می‌گردد که این معادله را به بهترین وجه هدایت می‌کنند. در کربلا این نمونه‌ را که "عبور از موانع زندگی جهادی" است به وضوح می‌توان مشاهده کرد، مفاهیمی که در کصادیق جریان یافته‌اند، قالب‌هایی که بهترین دلیل و شاهد بر امکان وجود و وقوعشان، تحقق و وقوع آن در خارج است؛ به عبارت دیگر هنگامی که کربلا و واقعه عاشورا موجود است و عناصر آن را می‌بینیم بحث از امکان به وجود آمدن آن بی دلیل است، به تعبیر دقیق‌تر: "اَدَلُّ دَلیلٍ عَلَی اِمکان الشّیئ وُقُوعُه"(فرهنگ اصطلاحات طلاب، ص17)

 در علم مدیریت سخن از تجربیاتی برای غنای مفاهیم است که تازه ایجاد شده اند و این سبدهای تازه ساخته شده با تجربیاتی باید پر شوند:

"نظریات از انتزاعات شناخته شده‌ای به نام مفاهیم ساخته می‌شوند. یک مفهوم که از میان سایر مفاهیم انتخاب می‌شود به عنوان کانون تئوریزه کردن، مد نظر قرار می‌گیرد و سپس مفاهیم مرتبط با آن برای تبیین مفهوم اصلی، تعریف و مورد استفاده قرار می‌گیرند."( نظریه سازمان هچ، ص26) "مفاهیم را شبیه سبدهای خالی تصور کنید که باید با تجربه پر شوند. اگر برای اولین بار در حین مطالعه علمی، با یک مفهوم تازه و نا آشنا مواجه می‌شوید، آن مفهوم به مثابه ظرفی خالی است. شما باید با ارتباط دادن تجارب شخصی خود با آن، آن را از معنا پر کنید. هر چند شما تجربه های بیشتری را با مفاهیم خود مرتبط کنید، بیشتر می توانید به غنی سازی مفاهیم اقدام کنید...هیچ پایانی برای غنی سازی مفاهیم وجود ندارد. می‌توانید به نحوی ظرافت‌مندانه، به کمک غنی‌سازی مفاهیم و البته از طریق افزودن مفاهیم جدید به پایه دانش خود، درک را توسعه دهید... وظیفه شما آن است که این مفاهیم را با تجارب خود و دانش‌های موجود در ذهنتان مرتبط سازید."( نظریه سازمان هچ، صفحه33)

این سخن از متفکرانی است که دسترسی به درک اصیلی چون اهل بیت ندارند و دائما با درک زمینی خود باید به دنبال غنی سازی مفاهیم و وسعت این درک با مشاهده تجربیات جدید باشند ولی مکتبی که به عالی ترین تجربه زمینی مانند واقعه عاشورا متصل است باید فراتر از این قالب‌ها به پدیده ها نگاه کند چرا که در عرصه مفاهیم با یک الگوی بی‌بدیل به نام کربلا سرشار است.

مدیریت خانواده پشتوانه مدیریت جهادی

مدیریت جهادی در زمینه مدیریت خانواده مجال رشد می‌یابد و بدون توجه و کنترل عوامل آن و حرکت در دامنه مدیریت خانواده، وصول به قله‌های مدیریت جهادی ممکن نیست.

کلام عاشوراییان ترجمانی از همان آیه 24 سوره توبه است که نشان از این نوع مدیریت دارد، آن‌جا که حتی اسارت فرزند، پدر را از انجام ماموریتش باز نمی‌دارد و طنین گرم کلامش، قلب هر انسانی را با آمیخته شور و شعور می‌انگیزاند:

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۹:۴۹
سید علی اصغر علوی
يكشنبه, ۲۴ فروردين ۱۳۹۳، ۱۱:۰۸ ق.ظ

در حوالی تربیت عاشورایی: راز انتخاب مادر پسران

پاس‌داشت سرمشق مادران شهید کربلاآفرین: حضرت ام‌البنین

هرچند در کربلا نبود اما نقش‌آفرینیش را به دنیا نشان داد  چه در کربلا و چه در امتداد عاشورا

تا الگویی باشد برای همه مادرانی که با افتخار و احترام، "مادری" را شغل اصلی و محوری و نیز اساسی‌ترین نقش موثر می‌دانند.

به احترام مادرانی که حتا در نبودشان در کربلا، جایگاهی کربلاآفرین دارند و تربیت عاشورایی وام‌دار نقش اجتماعی آن‌هاست و به ویژه تقدیم به نگاه مادری که بی او کربلا چهار دلاور فداکار و رزمنده مانند علمدار رشید کربلا –عباس- و سه پشتیبان حسین نداشت...

به مادر پسران که مولایش علی او را برای مادری پسران عاشورایی انتخاب کرده بود. الگویی برای تماشای نقش مادری،

مادری که فرزندش غبطه خور همه عالم شد...

(دریافت فایل حدیث عشق |مادران شهیدپرور|حجت‌الاسلام مهدوی نژاد)


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ فروردين ۹۳ ، ۱۱:۰۸
سید علی اصغر علوی
پنجشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۳، ۰۹:۵۹ ق.ظ

درنگی مجدد در شعار سال 93 در ایستگاه کربلا|2

تنظیم آستانه حساسیت و اقدام با الگوی عاشورا

هرچند کربلا و عاشورا محدود در یک روز عاشورا نیست و همه امتداد قبل و بعد آن، از مدینه تا مدینه و حتی کرانه‌هایی وسیع‌تر و عمیق‌تر قبل و بعد آن را در بر می‌گیرد، اما این حادثه هرقدر به اوج آتشین خود نزدیک‌تر می‌شود پرفروغ‌تر و تاب‌ناک‌تر شده و رفیع‌تر می‌نماید (البته این‌جا افعل التفضیل فی الحقیقه جاری نیست هرچند برحسب ظاهر جاری می‌شود. می‌توان به شیوه دعای سحر گفت: انی انظر فی آثارک بارفعها و کل آثارک رفیعه)

فلذا هرکدام از این رویدادها می‌تواند تابلویی برای الگوگیری و الهام‌بخشی باشد مخصوصا شب و روز عاشورا که بستر اتفاقات بزرگی در عالم شدند، و چقدر یک الگوی محبوب و دوست‌داشتنی بدون حضور قانون و دستور و فرمول و مقاله و نظریه و مانند آن، حرکت‌آفرین است...

با این اشاره، یکی از وقایع شب عاشورا برای تحقق این مهم، با منظر" عزم ملی و مدیریت جهادی" که در دو شخصیت حضرت عباس و حبیب به خاطر جایگاه سازمانی‌شان برجسته‌تر و پررنگ‌تر بوده ارائه می‌شود.

{گاه در دل تماشای یک تابلوی شکوهمند، شوق، عزم، حماسه، امید، اراده، همت وسایر صفات انگیزاننده موج می‌زند و همین دیدار، شخص را به سمت آن صفات سوق خواهد داد}:

"چون امام(ع) در کربلا فرود آمد، نزدیک‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ترین اصحاب که بیش از همه با امام(ع)، مخصوصا در مواقع خطر، همراه بود هلال بن نافع بود {البته ظاهرا نام او باید نافع بن هلال باشد که در این نقل به تعبیر اهل حدیث"تصحیف" شده است:مدیردرمدارکربلا}، زیرا او مردى دوراندیش و بینا در سیاست بود. امام(ع) شب عاشورا [ نابهنگام ] از خیمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها بیرون آمده و دور شد. هلال [ نگران شده ] شمشیر خود را برداشت و با شتاب رفت تا خود را به امام(ع) رساند. دید او [ در مراقبت از خیمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ها ] اعماق دشت و بلندیها و جاهاى مشکوکى را که مشرف بر خیمه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌هاست، وارسى مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌کند. امام(ع) به پشت سر خود متوجه شد [ در تاریکى ] و او را دید. پرسید: کیستى؟ هلال؟! عرض کرد: آرى، فداى تو! از اینکه در شب به سمت لشکرگاه این ستمگر بیرون آمدى، نگران شدم. فرمود: ای هلال! آمدم تا این پستى و بلندیها را وارسى کنم. نکند فردا، که آنان و ما درگیر مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شویم، کمین‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گاهى براى هجوم آنان به خِیام ما باشد. سپس برگشت و در حالى که [ بازوى ] چپ او را گرفته بود، مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌فرمود: همان  است! همان است! به خدا سوگند وعده‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌اى است که تخلف بردار نیست! سپس فرمود: هلال! چرا هم اینک از میان این دو کوه نمى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌روى که خود را برهانى؟! هلال روى قدمهاى امام(ع) افتاد و عرض کرد:

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ فروردين ۹۳ ، ۰۹:۵۹
سید علی اصغر علوی

توصیه اساتید بزرگوار در حین نگارش پایان‌نامه این بود که ارزش انسان به مساله‌های زندگی اوست و فرصت نگارش تحقیق، عرصه‌ای برای ایجاد سوال و پرداختن به آن مسائل است؛ چرا که هر سوال در حقیقت یک نعمت خدا است و خدا در فردای قیامت از این نعمت‌ها سوال خواهد کرد. از فراز و نشیب و خاطرات رنگارنگ ایام قبل از تصویب و تطورات موضوعی و تغییرات جالب و تجربه‌آموز آن که بگذریم؛ هر لحظه و هر تنفس در این حریم برای محقق مجال رشد بود و این محقق بود که با این تحقیق و به بهانه نگارش این رساله ساخته می‌شد و تکمیل تحقیق نمای تکمیل نگارنده بود و به عبارتی رساتر محقق در فرایند تحقیق معمار وجود خویشتن است و در امتدادش تحقیق نیز ساخته و پرداخته می‌شود (فتامل) و باز بنا بر توصیه اساتید قرار شد پایان‌نامه، پایانِ نامه نباشد! بلکه آغازنامه باشد!

با همه این تفاصیل و در راستای منظومه انسان 250ساله سرفصلی برای اندیشه‌های تشنه تحقیق تقدیم می‌گردد:

شیوه مذاکره: مذاکره با اذن ولی الله، مذاکره‌ی با طاغوت و دشمن باید با اذن و رضایت امام حق و ولی امر باشد.

حتی اگر جامعه اسلامی به این رسید که مذاکره با طاغوت لازم و مصلحت است، حتما باید تحت اذن و رضایت ولی باشد. لذا حضرت زهرا(س) آمدند محضر امیرالمؤمنین(ع) مسئله را طرح کردند که قصه این است من به نظرم می‌رسد باید این کار را انجام بدهیم و امیرالمؤمنین(ع) به حضرت زهرا(س) اذن دادند؛ چون حق، حق حضرت زهرا بود. خودشان باید  به صحنه می‌رفتند تا این امر محقق می‌شد. اذن دادند و از درگیر شدن فاطمه(س) با حکومت ممانعت نکردند اذن را که حضرت گرفتند اول و آغاز مذاکره بود با اذن ولی.

نکته این است بعضی می‌گویند مذاکره با دشمن که توی کربلا هم اتفاق افتاده؛ امام حسین(ع) با عمربن سعد مذاکره کردند نشستند صحبت کردند. ما از این چیزها در تاریخ اسلام زیاد داشته‌ایم، چه تعصبی است که شما می‌گویید مذاکره با آمریکا بعد هم با اسرائیل اصلا، می‌رویم مذاکره می‌کنیم حرف می‌زنیم. ما هم می‌گوییم بله ما هم مذاکره می‌کنیم ما هم قبول داریم اما مذاکره در کربلا با عمرسعد توسط امام حسین (ع) یعنی ولیّ زمان و به تشخیص ولی زمان انجام شد. هروقت ولیّ زمان تشخیص داد حرفی نیست مذاکره می‌کنیم. نه این که ولیّ زمان می‌گوید: من خوش بین نیستم. می‌گوید: هر وقت وقتش بود من خودم می‌گویم، اما تو اینقدر به طبل مذاکره بکوبی، بکوبی، بکوبی تا زمینه را فراهم کنی بروی مذاکره!!  نکته اول، مذاکره با اذن ولی است. حضرت زهرا(س) کاری که به نفع  امیرالمؤمنین(ع) و عالم اسلام بود بی اجازه امیرالمؤمنین انجام نداد. حضرت صدیقه(س) با اذن امیرالمؤمنین(ع) و با علم به کارساز بودن این مذاکره اقدام کرد. این یک مسئله در مورد مذاکره، این نکات ازمتن تاریخ استخراج می‌شود.

رویکرد مذاکره و ادبیات آن: رویکرد مطالبه‌گری، ادبیات مقاومت

مسئله دوم رویکرد حضرت در این مذاکره بود که تاریخ ثبت کرده است. این مطلب از اختصاص شیخ مفید و بحارالانوار نقل می‌شود. (شیخ مفید آدم محققی بوده) رویکرد حضرت در این گفتگوها چه بود؟ رویکرد مطالبه‌گری. مذاکره با چه ادبیاتی؟ از حضرت زهرا(س) یاد بگیریم نقل است: حضرت رفتند با خلیفه این‌طور صحبت کردند: ای ابابکر! ادعا می‌کنی که خلیفه‌ی پدر من هستی و درجای او نشسته‌ای؟ و می‌فرستی ولیّ مرا از فدک بیرون می‌کنی؟ و حال آنکه می‌دانی رسول خدا(ص) آن را به من بخشید و صدقه بر من قرار داد و من بر آن شاهد دارم. ادبیات را ببینید؟! ادبیات مطالبه‌گری.

در مذاکره با طاغوت، ادبیات مذاکره با دشمن ادبیات مقاومت است، ادبیات مطالبه‌گری است. من نمی‌دانم این حرف‌هایی که  بعضی می‌زنند می‌گویند: ما رویکردمان رویکرد «بُرد بُرد» است. در مذاکره یک چیزی آنها ببرند یک چیزی هم ما می‌بریم، حقمان را می گیریم. اجازه بدهید من در مورد این تحلیل کنم ببینیم که چقدر با وضع الهی تطابق دارد؟ وقتی کسی آمده حق تو را غصب کرده، اموال تو را بلوکه کرده، تو را تحریم کرده، دشمنت هم هست سیستم «برد برد» یعنی چه؟!! در مذاکره با او یعنی تو ببری او هم ببرد او چه چیز را ببرد؟ این یعنی باج بدهی که حقت را بگیری. یکی آمده اموالت را غصب کرده آنوقت بروی بشینی با او مذاکره کنی! بگویی خانه‌ات را بفروش بچه‌هایت هم دیگر مدرسه نروند، من اموالت را به تو پس می‌دهم. ای بابا تو مال من را غصب کرده‌ای تو نمی‌توانی شرط بگذاری!!

مذاکره با ادبیات مقاومت یعنی مذاکره با ادبیات حضرت زهرا(س) (برداشتی از حجت‌الاسلام مهدوی نژاد| اثرشناسی گفتمان صدق در قیام فاطمی)

مطلب نسبتا مرتبط: در حوالی "طراحی الگوی رهبری با الهام از نامه‎های امام حسین در مسیر کربلا"| ایده‌ای برای پژوهش: بررسی نامه‌های امام حسین از مکه تا کربلا

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ فروردين ۹۳ ، ۰۹:۵۲
سید علی اصغر علوی
پنجشنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۲، ۱۱:۰۶ ق.ظ

تلنگری به مأمومان کربلایی امام عاشورا

از سفره هفت سین روزگار تا سفره هفت سین کردگار

وقتی سفره هفت سین اهل بیت همه را مجذوب جاذبه مغناطیس خود می‌کند...

امام حسین به بهانه سر بریده‌اش ما را گرد خود جمع می‌کند آن هم نه برای سر بریده‌اش، بلکه برای خدا!

به هرکس نقشی میدهد در تشکیلاتش: مرثیه‌خوان، چای ریز، انتظامات، صوت و تصویر، مستمع و ...

او "امام" ماست!

ما چرا بی‌هنریم؟!


۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۲ ، ۱۱:۰۶
سید علی اصغر علوی

"گنده نامی...گند‌نامی...گم‌نامی...

کاش پیش حضرت حق، اسم نداشتیم اما مرد بودیم، طوبی للغربا!

پای منبر همه می‌گویند: حق حق" (قیدار، رضا امیرخانی)

در چشم‌انداز زندگی خود دوست دارید کدام باشید: "شهید" مطهری، "علامه" طباطبایی، "امام" خمینی یا "العبد" محمد تقی بهجت؟!

اصلا چقدر در زندگی، این پیشوند ها(ی داخل "کروشه") را جدای از اشخاص دیده‌ایم؟ یا اصلا چقدر درگیر این القاب شده‌ایم یا باید بشویم؟! اشخاص را با پیشوندهاشان شناخته و دیده‌ایم یا با پسوند وجودی‌شان؟ کوتاه سخن آن‌که الگوهای زندگی‌مان را بر کدام اساس بر می‌گزینیم؟ یاد انشای همیشگی‌مان بخیر: در آینده می‌خواهید چه‌کاره شوید؟!

گاه پسوند ها هستند که به پیشوند ها اعتبار می‌دهند گاه برعکس؛ آنچنان که گاه لباس‌ها (مثل لباس روحانیت و ...) این اثر را خلق می‌کنند:

بعضی افتخار لباس و مسندی هستند و بعضی افتخارشان آن لباس و مسند!

نهایتا چقدر در این معادلات "تکلیف‌محوری" را دیده‌ایم؟ چقدر مختصات آسمانی (توفیق، رزق، قسمت،تسلیم و...) را در وزن‌دهی ارزشی دخیل کرده‌ایم؟

می‌توان همه مفاهیم عاشورایی را دیگرباره از این منظر مجددا دید...

بسم الله: مفهوم خادمی، مفهوم سیدالشهدا، العبدالصالح المطیع لله زیارت حضرت عباس و تا نقش‌های اصحاب در منظومه کربلا...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۹۲ ، ۱۰:۵۵
سید علی اصغر علوی

سبک زندگی عاشورایی: زندگی مبتنی بر عزم

سر کلاس زیارت‌نامه ها و مقاتل: این جلسه "زیارت‌نامه حضرت عباس علیه‌السلام"

پیام بزرگ کربلا: در نداشتن‌ها هم می‌توان حماسه آفرید اگر اهل "عزم" باشیم.

تحلیل تاریخ عزم حضرت به روایت عاشورا:

تهدید1: عطش

تهدید2: خستگی

تهدید3: جراحت زیاد

تهدید4: از دست دادن دست راست

تهدید5: از دست دادن دست چپ

تهدید6: از دست دادن بینایی

تهدید7: ...

همیشه می‌توان برای امام حسین  کار کرد حتی در بی‌دستی...

دو شعار زیارت حضرت عباس:

اول: "أَشْهَدُ أَنَّکَ لَمْ تَهِنْ وَ لَمْ تَنْکُلْ ": گواهی می دهم که براستی تو سستی نکردی و سر نتافتی ...کوتاهی نکردی و شانه خالی نکردی...

دوم: "...وَ أَعْطَیْتَ غَایَةَ الْمَجْهُودِ" : و نهایت تلاش خود را در این راه بذل کردی.

از میان اصحاب امام حسین، ابالفضل العباس به تنهایی می‌تواند ملتی را به کمال پیشرفت نایل کند

شیوه زندگی سراسر عزم و اراده او در این دو عبارت خلاصه می‌شود: اولی در بعد سلبی و دومی در بعد ایجابی

 

تذکار: برای گذر از حکمت نظری به حکمت عملی، توجه و دقت بر یکی از این دست موارد عاشورایی و الگوهای موجود در کربلا کافی است. از نداشته‌ها می‌توان داشته‌هایی به بلندای یک تاریخ داشت.

 


۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۲ ، ۰۸:۵۳
سید علی اصغر علوی

سبک زندگی عاشورایی: زندگی مبتنی بر عزم

سر کلاس زیارت‌نامه ها و مقاتل: این جلسه "زیارة الشهداء الخارجة من الناحیة المقدسة" منسوب به سال252 هجری

السَّلَامُ عَلَى مُسْلِمِ بْنِ عَوْسَجَةَ الْأَسَدِیِّ الْقَائِلِ لِلْحُسَیْنِ وَ قَدْ أَذِنَ لَهُ فِی الِانْصِرَافِ أَ نَحْنُ نُخَلِّی عَنْکَ وَ بِمَ نَعْتَذِرُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ أَدَاءِ حَقِّکَ لَا وَ اللَّهِ حَتَّى أَکْسِرَ فِی صُدُورِهِمْ‏ رُمْحِی‏ هَذَا وَ أَضْرِبَهُمْ بِسَیْفِی مَا ثَبَتَ‏ قَائِمُهُ فِی یَدِی وَ لَا أُفَارِقُکَ وَ لَوْ لَمْ یَکُنْ مَعِی سِلَاحٌ أُقَاتِلُهُمْ بِهِ لَقَذَفْتُهُمْ بِالْحِجَارَةِ وَ لَمْ أُفَارِقْکَ حَتَّى أَمُوتَ مَعَکَ وَ کُنْتَ أَوَّلَ مَنْ شَرَى نَفْسَهُ وَ أَوَّلَ شَهِیدٍ مِنْ شُهَدَاءِ اللَّهِ [شهد الله‏] وَ قَضَى نَحْبَهُ فَفُزْتَ بِرَبِّ الْکَعْبَةِ شَکَرَ اللَّهُ اسْتِقْدَامَکَ وَ مُوَاسَاتَکَ إِمَامَکَ إِذْ مَشَى إِلَیْکَ وَ أَنْتَ صَرِیعٌ فَقَالَ یَرْحَمُکَ اللَّهُ یَا مُسْلِمَ بْنَ عَوْسَجَةَ وَ قَرَأَ فَمِنْهُمْ مَنْ قَضى‏ نَحْبَهُ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرُ وَ ما بَدَّلُوا تَبْدِیلًا لَعَنَ اللَّهُ الْمُشْتَرِکِینَ فِی قَتْلِکَ عَبْدَ اللَّهِ الضَّبَابِیَّ وَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ خُشْکَارَةَ [خسکارة] الْبَجَلِیَّ [وَ مُسْلِمَ بْنَ عَبْدِ الضَّبَابِیَ‏]( إقبال الأعمال (ط - القدیمة)، ج‏2، ص: 575)

ترجمه: «مسلم‏ بن عوسجه‏» برخاست و چنین گفت: «آیا ما تو را این گونه رها کنیم و از اینجا برویم؟ با اینکه دشمنان گرداگرد تو را احاطه کرده‏اند، نه به خدا سوگند، خداوند هرگز مرا چنین ننگرد، من در اینجا هستم تا نیزه‏ام را در سینه دشمنان بشکنم، و تا شمشیر در دستم هست، آنها را با شمشیرم بزنم، و اگر بدون اسلحه شدم با پرتاب سنگ با آنها نبرد مى‏کنم، من از تو جدا نشوم تا در رکاب تو کشته شوم.»

 

شاخص عزم: تا آخر ایستادن، مایه گذاشتن، آن‌قدر نیزه بزنم تا در سینه‌هایشان نیز نیزه‌ها بشکند و حتی بالاتر...،به بیان امروز اگر سلاحم خشابش تمام شد، داستان تمام نخواهد شد، باز نخواهم نشست، این بار با سنگ به جنگشان بر می‌خیزم، می‌ایستم، پویای پویا

بدون سلاح هم چاره خواهم کرد، کار باید انجام بشود، موجیم که آسودگی ما عدم ماست

مقایسه دو نوع عزم:

عزم در نگاه ما: تا جایی است که سلاحمان کشش رزم داشته باشد و خشابی داشته باشیم

عزم در نگاه اصحاب عاشورا: تا آخر ایستادن است، تا پای جان، کار نشد ندارد: "اگر نیزه‏ام در سینه‏شان بشکند و با شمشیرم آن قدر آنها را بزنم که دسته شمشیر از دستم رها شود از شما جدا نخواهم شد. اگر سلاحى با من نباشد تا با آن با آنها بجنگم پیش روى شما به سویشان سنگ پرتاب خواهم کرد تا با شما بمیرم!"

زندگی جهادی یعنی همین! تا پای جان جنگیدن

ما در قاموس فکری مان تا ابزار باشد کار می‌کنیم، در معادلات سطحی و اولیه این تفکر صحیح است اما در معادلات عاشورایی این جا باید از فکر و جوشش خود ابزار سازی کرد.

به سبک مسلم‌بن‌عوسجه:

اولا: آن‌قدر می‌جنگم تا ابزار‌ها فرسوده شود و نیزه و شمشیرم در سینه دشمن بشکند

ثانیا: بعد از این مرحله (فرسودگی ابزارها) هم کنار نخواهم کشید بلکه با فراست و خلاقیتم ابزار دیگری بر می‌گزینم.

 

 

تلنگر: اهل بیت این قدر به این اصحاب توجهی از سر دغدغه و غیرت دارند که پس از بردن نامشان و وصفشان و سخن خاص‌شان در شب عاشورا، حتی اسامی قاتلین‌شان را در این زیارت‌نامه به دنبال اسم و رسم هر شهید می آورند و لعنت می‌کنند؛ اصحابی که ما حتی اسامی بسیاری شان را نمی‌دانیم!

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۲ ، ۱۰:۵۰
سید علی اصغر علوی

مدیری که آرمان‌ها را در سنین کم نهادینه می‌کند...

این قدر ایدهآل و آرمانگراست که در چنین سنی چنین آرزو و فهمی دارد، مرگ را در نگاه خود از عسل شیرین‌تر میداند: "احلی من العسل"

احلی من العسل "مضمونی تولیدی" است. آیا شما قبل از قاسم از اصحاب و یا دیگران این تعبیر را شنیدهاید؟! ما جای دیگری ردپای این ادبیات را ندیدهایم، این نشان از تولیدی بودن این ادبیات دارد و تولید، رهاورد و محصول "خودکفایی" است. این حرف هیچ یک از اصحاب نیست، جوشش وجودی خود قاسم است، در ضمن صرفا ناشی از احساسات مقطعی یا غلیان عاطفه نیست که به قول امروزیها داغ باشد و چیزی گفته باشد.

حضرت قاسم باید به سرمایهای رسیده باشد که اینگونه سخن بگوید، اصلا امام هم برای نمایش این جلوه وجود قاسم به دیگر اصحاب و عالم از او آن سؤال را پرسید تا قاسم در جواب جلوهگری کند و ذرهای از شعاع وجودش را به عالم نشان بدهد.

همه آنچه گفته شد نیازمند فرایندی تربیتی است و این تربیت چیزی نیست جز "تربیت عاشورایی"، داشته‌های قاسم مدیون امام کربلا است، از تربیتی که در این خانواده دیده است، امام مدیری است که آرمان‌ها را این‌گونه به زیبایی و شیرینی در سنین کم نهادینه می‌کند، هذا اول الکلام!

این بلوغ فکری و بلندای اندیشه وارداتی نیست. محصول خود کربلاست. از جای دیگری به این عرصه نیامده بلکه خروجی همین فرایند است و از دل همین فرهنگ برخاسته است نه جای دیگر.

آن چیزی هم که به تعبیر مقام معظم رهبری در مورد شیوه مدیریت و تربیت حضرت امام در تربیت جوانان و نوجوانان انقلابیِ عاشق شهادت، فتح الفتوح حضرت امام بود مرهون همین بنمایه بود که در وصیتنامه نوجوانان 13ساله هم خود را با یک چنین مضامین بدیعی نشان میدهد.

گام اول فهم این الگو در منظومه تربیت و رشد است. درک این الگو به عنوان برترین روش و کوتاه‌ترین راه برای ارتقای فرهنگ و پیشرفت در عرصه تربیت مهم‌ترین قدم برای اقدام است.

گام بعد حرکت به سمت این فرهنگ و سبک تربیتی است.

اگر این اتفاق بیفتد بقیه مراحل به راحتی طی خواهد شد، آنچه مهم مینماید جدا شدن از دیگر الگوها و اتصال با این فرهنگ زاینده و بالنده است.

جدا شدن از وضع موجودی که با آن عادت کردهایم سخت است –طبق قانون اول نیوتن!: اصل اینرسی یا لختی یا ماند- و الا ادامه راه چندان سخت نیست؛ مهم باور داشتن این الگوی همیشه زنده است: الگوی عاشورایی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ آبان ۹۲ ، ۱۱:۲۱
سید علی اصغر علوی
دوشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۵۷ ب.ظ

نقشه راه مرکز راهبردی مطالعاتی زیر خیمه حسین

قابل استفاده برای عاشوراپژوهان و هرکس که دغدغه‌مند علوم انسانی اسلامی با رویکرد عاشورایی است

 

نقشه زیر خیمه حسین

 

نقشه راه مرکز راهبردی مطالعاتی زیر خیمه حسین (دریافت فایل)

 

پست مرتبط: تاریخ شفاهی و جریان شناسی سیر مطالعات عاشورایی زیر خیمه حسین

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۲ ، ۱۳:۵۷
سید علی اصغر علوی