مدیر در مدار کربلا

ساحتی برای گفتمان سازی مدیریت عاشورایی

مدیر در مدار کربلا

ساحتی برای گفتمان سازی مدیریت عاشورایی

سید علی اصغر علوی
طلبه و دانش آموخته رشته معارف اسلامی و مدیریت
تهران- دانشگاه امام صادق علیه‌السلام
پژوهشگر حوزه عاشورا با تکیه بر مسائل مدیریت از سال1385 تاکنون
عنوان پایان‌نامه مقطع کارشناسی ارشد: طراحی الگوی رهبری با الهام از گفتگوهای امام حسین علیه‌السلام در مسیر کربلا

آثار منتشر شده:
مجموعه کتاب‌های زیر خیمه حسین (کتاب‌های کاربردی عاشورا از شهدا تا سیدالشهدا) در 11جلد
جلد اول: سه دقیقه در مقتل گم‌نامی
جلد دوم: ...تا خدمت حسین
جلد سوم: ولعن‌الله شمرا
جلد چهارم: رفاقت به سبک حبیب
جلد پنجم: رقابت به سبک حبیب
جلد ششم: وفا به رنگ کربلا
جلد هفتم: 18 ثانیه با کوثر
جلد هشتم: امام رضا علیه‌السلام، شهید راه علم
جلد نهم: دعوا سر اولویت است
جلد دهم: راه عباس شدن
جلد یازدهم: راز دیدار علم
باغ سیب (سبک زندگی عاشورایی در 6 جلد|موردکاوی اصحاب)
عرشه خدا (سفرکربلا، پیاده‌روی اربعین، اردوهای جهادی)
ضریح قدیمی
آبروی علم(بیانات امام حسین در جمع اندیشمندان به همراه بیان بایسته‌های علمی)
خادم ارباب کیست؟(بایسته‌های خادمین هیات، هیات در تراز انقلاب|کلاس حضرت جون)
روضه‌های ناشناخته کربلا (نخستین مقتل مدیریتی)
تا دانشگاه هویزه(آن‌چه مسئولان و برگزارکنندگان اردوها باید بدانند)
توجیه المسائل کربلا (توجیه‌ها و بهانه‌هایی برای با حسین نبودن!)
راز دیدار علم(دریچه‌ای به حدیث عنوان بصری|ویرایش دوم)
جای خالی عباس (مروری بر رفتارهای تشکیلاتی حضرت عباس سلام‌الله‌علیه)
الی الحبیب (سرمشق‌هایی برای حبیب شدن)
مبانی مدیریت عاشورایی (روش‌شناسی و رویکردها)
الی الحبیب (سرمشق‌هایی برای حبیب شدن)
چای روضه‌دم (درسهایی از چای روضه اباعبدالله)
گنبد مستجاب (تربیت زیر نگاه امام)
تنها علاج، (با امام حسین به همه جا میتوان رسید)
توضیح الرسائل کربلا، (چطور از دل 18 هزار نامه عاشق، 30 هزار قاتل ایجاد شد؟)
امضای کوچک؛ کتابی برای حضرت علی اصغر، نکته‌ها، درس‌ها و آموزه‌های امروزیش

آثار در دست چاپ:
شمریت و حریت
مسلم «ولی امر» است
با خدا در اتاق تشریح
حتی اسبشان نیز
پرواز با بال مگس
امام حسین در خیابانهای کوفه
چند دقیقه گودال
روضه اصحاب چیست؟
نیمه پنهان کربلا
عباس‌آفرین
فتأمل، ملاحظاتی برای خوانش فقه و اصول
مبانی نظام‌مند رزم

بایگانی

۱۱۷ مطلب با موضوع «تألیفات» ثبت شده است

دوشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۴۷ ق.ظ

«حبیب مبلغ» در «...الی الحبیب»

کتاب «…الی‌الحبیب» به بررسی شخصیت حضرت حبیب بن مظاهر می‌پردازد و از ۸ منظر شخصیت حبیب را مورد بررسی قرار می‌دهد. نوشتار زیر به بُعد تبلیغی این شخصیت پرداخته است.

 

الی الحبیب

حبیب، مبلغ بود. هم مبلغ قرآن بود، هم مبلغ عاشورا و قیام عاشورا. این مبلغ طوری تبلیغ می‌کرد که مبلغان ما باید از او الگو بگیرند. ببینیم ویژگی‌های این مبلغ چه بوده است.

حبیب یکی از مصادیق آیه نَفْر است: وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِینْفِرُوا کَافَّه فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَه مِنْهُمْ طائِفَه لِیتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِینْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیهِمْ لَعَلَّهُمْ یحْذَرُون(توبه/۱۲۲)

فقیه شد و قومش را انذار داد.

تبلیغ دین در زیر خیمۀ حسین امروزه یکی از نیازهایی است که جامعۀ ما به آن نیاز دارد. احتیاج به مبلغان مبرز و دانشمند که فطرت سیراب حق‌جویان را سیراب کنند، بسیار در جامعه امروز ما حس می‌شود.

حبیب یکی از آن مبلغانی است که در امر تبلیغ فوق‌العاده بود. همچنین می‌توان آموزه‌های بزرگ و حیاتی را از شیوۀ تبلیغ او و ویژگی‌هایش به عنوان یک مبلغ نمونه استخراج کرد و مورد استفاده قرار داد.

در این قسمت برخی از این ظرافت‌های تبلیغی بیان خواهد شد که در حبیب بود و مبلغان ما نیز باید تلاش کنند آن‌ها را کسب کنند و یا اگر دارند در صدد تقویت آن برآیند

در تبلیغ دین بعضی‌ها هستند که صاحب نفَس‌اند، یعنی با یک کلام یا جمله یا سخنرانی خود باعث جذب دیگران می‌شوند. به اصطلاح دیگر این افراد نفس‌شان آتشین است. کسانی که نفس‌شان آتشین است، در مقام تبلیغ بهترین مبلغ هستند.

حبیب از کسانی بود که نفس آتشین داشت و از این نفس آتشینش برای جذب نیرو استفاده می‌کرد. نیرو برای سپاه امامی که مظلومیتش را دیده بود.

نفس آتشین حبیب برای تبلیغ امام علیه‌السلام در سه جا استفاده شد:

الف) بیعت گرفتن برای نماینده امام، مسلمبن عقیل

حبیب تبلیغش قبل از واقعه عاشورا شروع شد. موقعی که نماینده امام، مسلم‌بن‌عقیل به کوفه آمد حبیب از نفس آتشینش استفاده می‌کرد و برای امام بیعت می‌گرفت. حبیب و مسلم ابن‌عوسجه در کوفه براى حسین بیعت مى‌‏گرفتند، تا آن‌که عبیداللَّه زیاد به آن شهر در آمد و مردم را از گرد مسلم پراکند و یارانش را فرارى داد.[۱]

ب) همراه کردن مسلمبنعوسجه با خودش برای رفتن به کربلا

نفس آتشین حبیب باعث شد که رفیق دیرینه‌اش مسلم‌بن‌عوسجه کربلایی شود. او پس از دریافت نامه امام علیه‌السلام خود را برای پیوستن به حضرت آماده کرد و در این راه با سخنانش مسلم‌بن‌عوسجه را نیز جزو یاران حضرت کرد و کربلایی کرد.

پس از دریافت نامه، حبیب عصر آن روز به صورت ناشناسی از خانه بیرون رفت. با دوست دیرینه خود مسلم‌بن‌عوسجه ملاقاتی کرد و قراری گذاشت و اسب و شمشیر خود را به غلامش داد تا در بیرون شهر و پشت نخلستان منتظر او باشد و آن‌ها را به او تحویل دهد. حبیب آن شب با همسرش وداع نمود و خانه را ترک کرد و به سمت کربلا روانه شد.[۲]

ج)آوردن سپاه برای حضرت در شب هفتم محرم

ابن‌ابوطالب گوید: حبیب هنگام رسیدن به حسین علیه‌السلام و دیدن شمار اندک یاران و فراوانى شمار دشمنان آن حضرت گفت: در این نزدیکى قبیله‌‏اى از بنى‌اسد هستند، اگر اجازه بدهید مى‏‌روم و آنان را به یارى تو دعوت مى‏‌کنم. شاید خداوند هدایت‌شان کند و به وسیلۀ آنان بلیه را از تو بگرداند! امام حسین علیه‌السلام به وى اجازه فرمود. او به سوی قومش رفت و در دعوت قومش به آن‌ها گفت: شما خویشاوندان من هستید. من این نصیحت را به شما می‌کنم. پس بیائید و امروز سخن مرا درباره نصرت حسین بشنوید تا بدین وسیله به شرافت دنیا و آخرت نائل‏ شوید. من به خدا قسم می‌خورم احدى از شما با پسر پیامبر در راه خدا شهید نخواهد شد مگر این‌که در اعلى علیّین بهشت با حضرت محمد صلّى اللَّه علیه و آله رفیق خواهد بود. با این نفس آتشین حبیب حدود ۹۰ نفر داوطلب پیوستن به سپاه امام شدند.[۳]

عبارت «آتش‌پاره» یک عبارت عرفانی تبلیغی است. حبیب آتش‌پاره بود چون نفس آتشین داشت. مبلغ باید نفسش آتشین باشد تا بتواند مخاطب را با خود همراه کند. راز این نفس آتشین را باید در ادامه و در محورهای دیگر شخصیت حبیب جستجو کرد...


[۱] با کاروان حسینى(ج‏۴)، ص۱۴۷

[۲] معالی السبطین، ج ۱، ص ۳۷.

[۳] بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج‏۴۴، ص ۳۸۷

**********

دیگر مطالب از این کتاب

niBjnL9iA_resize کتاب

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۴ ، ۱۰:۴۷
سید علی اصغر علوی
يكشنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۴، ۰۶:۰۹ ب.ظ

آثار سازمانی روضه

روضه، مانع تکرار حادثۀ کربلاست

روضه یکی از پدیده‌هایی است که باید نگاه‌مان را به آن عوض کنیم. نباید به روضه یک نگاه صرفا عاطفی و احساسی داشت. نباید وقتی روضه به ذهن‌مان می‌آید، کلمه‌ای که به دنبالش می‌آید، فقط گریه باشد. نباید به مجلس روضه که می‌رویم و گوش می‌دهیم، فقط به خاطر ثواب کردن و اجر بردن باشد!

روضه خیلی فراتر از این است...

باید نگاه‌مان را به روضه عوض کنیم.

می‌خواهیم یک ادعا بکنیم و آن این است که بعد از شهادت امام حسین علیه‌السلام و تا الآن که شیعیان در اقلیت هستند، بین مسلمانان این روضه است که شیعه را نگه داشته است. این روضه است که باعث می‌شود زمینه‌سازی برای ظهور انجام شود، این روضه است که انقلاب اسلامی را به پیروزی رساند. این روضه است که دشمنان از آن هراس دارند، البته نه فقط به خاطر اشک و گریه‌های روضه...

در بخش آثار سازمانی روضه به دنبال این هستیم تا یک نوع نگاه جدید از روضه به شما ارایه دهیم. نگاهی که اگر این نوع نگاه را داشته باشیم، به وضوح می‌فهمیم که روضه است که شیعه را تا الان زنده نگه داشته است و زمینه‌ساز دولت جهانی حضرت مهدی می‌شود.

****

ارکان روضه

قبل از تعریف روضه، به بررسی ارکان آن می‌پردازیم. یعنی تعریف به ارکان می‌کنیم. به عبارتی روضه چه چیز هست؟ به یک معنای دیگر، روضه را با چه چیز می‌شناسیم؟ اگر چه چیز را از روضه بگیریم، دیگر روضه، روضه نیست؟ برخی از این ارکان عبارت‌اند از:

·         روضه هست و اشک؛

·         روضه هست و کشته شدن؛

·         روضه هست و سخن از قتیل (شهید)؛

·         روضه هست و چرا این شهید کشته شده است؟

شهید کیست؟ تعریف ساده آن عبارت است از:

«شهید یک انسان عزیز است که به خاطر یک آرمان بزرگ به او ظلم شده است.»

این‌ها فصلِ مقوّم روضه است. به عبارت دیگر، وقتی شما فریاد می‌زنید «مظلــــوم حســـــین»، این عبارتِ کم‌معرفتی نیست! با معرفت‌‌ترین جمله هستی است، چون کسی که این جمله را می‌گوید:

·         مظلوم را می‌شناسد؛

·         ظالم را می‌شناسد؛

·         ظلم را می‌فهمد؛

«مظلــوم حســین» و این دو دمه‌ها خیلی حرف دارد. بعضی از این‌ها ناخودآگاه اثر می­گذارد. ولی بگذارید ما هوشمندانه به سراغ این معادله برویم.

****

تعریف روضه

یک تعریف ساده از روضه:

«بیان یک اتفاق بزرگ است که یک بار اتفاق افتاده است و آن‌قدر سنگین است که دیگر نباید اتفاق بیفتد.»

این تعریف با توجه به مبانی است که در کامل الزیارات است:

·         آن‌قدرسنگین است: «مُصیبَه ما اعظَمَها»[i]

·         دیگر نباید اتفاق بیفتد: تنها امامی که در زیارتش می‌توانی لبیک بگویی، امام حسین علیه‌السلام است: اجابت مى‏کنم تو را اى خواننده خدا، اجابت مى‏کنم تو را اى خواننده خدا. اگر در هنگام استغاثه و طلب پناه، بدن و جسمم تو را اجابت و زبانم هنگام طلب نصرت تو را یارى نکرده است، پس همانا قلب و گوش و چشمم تو را اجابت مى‏نمایند: «لَبَّیْکَ دَاعِیَ اللَّهِ لَبَّیْکَ سَبْعاً وَ قُلْ- إِنْ کَانَ لَمْ‏ یُجِبْکَ‏ بَدَنِی‏ عِنْدَ اسْتِغَاثَتِکَ وَ لِسَانِی عِنْدَ اسْتِنْصَارِکَ- فَقَدْ أَجَابَکَ قَلْبِی وَ سَمْعِی وَ بَصَرِی»[ii]

 یعنی انسانی که زنده است و غربتش یک بار اتفاق افتاده است و دیگر نباید اتفاق بیفتد. در زیارت هم باید این مفهوم را تکرار کنی. این‌ها مستندات زیارات ماست.

از «عبرت»ها بگوییم: رهبر معظم انقلاب درباره لزوم جلوگیری از تکرار فاجعه عاشورا در آینده می‌فرمایند: «اگر امروز من و شما جلو قضیه را نگیریم، ممکن است پنجاه سال دیگر، ده سال دیگر یا پنج سال دیگر، جامعه‌ى اسلامى ما کارش به جایى برسد که در زمان امام حسین علیه‌السّلام رسیده بود. مگر این‌که چشمان تیزى تا اعماق را ببیند؛ نگهبان امینى راه را نشان دهد؛ مردم صاحب فکرى کار را هدایت کنند و اراده‌هاى محکمى پشتوانه‌ى این حرکت باشند. آن وقت، البته، خاکریزِ محکم و دژِ مستحکمى خواهد بود که کسى نخواهد توانست در آن نفوذ کند. و الاّ اگر رها کردیم، باز همان وضعیت پیش مى‌آید. آن‌وقت، این خون‌ها، همه هدر خواهد رفت.»[iii]

پس تعریف روضه این شد: «روضه بیان یک اتفاق بزرگ است که یک بار اتفاق افتاده است و آن‌قدر سنگین است که دیگر نباید اتفاق بیفتد.»

در ادامه به فراخور بحث تعریف‌هایی از روضه ارائه می‌شود و در پایان جمع‌بندی از تعاریف روضه در بخشی جداگانه خواهد آمد.

****

گم‌شده روضه (روضه در جستجوی چیست؟)

روضه کربلا یک بار بیش‌تر اتفاق نیفتاده است، اما مهم­تر آن است که یک بار هم بیش‌تر نباید اتقاق بیفتد.

 نتیجه این‌که: گودی قتل‌گاه را نباید دوباره ببینیم!

منظومه‌ای که روضه خودش را در آن نشان می‌دهد این‌گونه است که:

بگذار بگویم چه چیز می‌شود؟ اگر کوفیان نامه بنویسند، این‌گونه می‌شود که...

بگذار بگویم حسین در قتل‌گاه...

جزئیات جان دادن امام در قتل‌گاه...

 علی‌اکبر چگونه «اربا اربا» شد...

بگذار بگویم اگر مردم این کار را بکنند، علی‌اکبر و علی‌اصغر چه می‌شوند؟

تحلیل محتوای روضه‌ها این است که بگذار بگویم چه می‌شود؟ چه کسی باعث شد که علی‌اکبر این‌گونه بشود، علی‌اصغر این‌گونه پَرپَر شود و پسر فاطمه این‌چنین کشته بشود....

بگذار بگویم...

می­خواهیم تحلیلی جلو برویم، نمی­خواهیم حالت ارزشی برای قضیه قایل شویم. از یک تاریخی صحبت می‌کنیم که همه می‌بینند، از غیب سخن نگفتیم. داریم از زمین کربلا، از یک موردکاوی، حرف می‌زنیم. داریم روضه را با یک نگاه حداقلی (بدون عنایت به ابعاد لاهوتی و ملکوتیش) نگاه می‌کنیم. در روضه دائماً آخرِ قصه را مرور می‌کنیم. همان «عبرت»ی که رهبری عزیز اشاره می‌کند، تا دیگر تکرار نشود. آن‌قدر می­گوییم و می­گوییم تا همان یک گودال سال 61­ هجری همیشه تازه باشد. روضه یعنی همین. یک تجربه قتل‌گاه 61، برای هفتاد پشت شیعه بس است. با این نگاه اگر وارد شوید، می­فهمید که چرا قاتلان امام حسین از شامی‌ها نشدند. دقیقاً از کوفی‌ها بودند، کوفی­های شیعه­ی امام علی علیه‌السلام. کسانی که دین را به وسیله علی علیه‌السلام شناختند. دقیقاً از کوفه بودند. می­توانید مستندات قرآنی را بررسی کنید، می‌خواهیم یک بحث کاملاً زمینی و عقلی کنیم، ولی نه آن عقلی که «مَا عُبِدَ بِهِ‏ الرَّحْمَنُ»[iv] بلکه همان عقل معاش. برای همین قاتلان امام حسین علیه‌السلام از کوفیان است. قصه­­ی بعد از نزول آیه «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتمْمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتىِ وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْاسْلَامَ دِینًا»[v] قرآن می‌گوید که «فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْن» از بیرون نباید ترسید، از خودتان بترسید. از شام نترسید، از کوفه بترسید. به یک معنا از عدم تشکیلاتی بودن خودتان بترسید. از عدم انسجام خودتان بترسید. از 18هزار نامه­ای که نوشتید و بعد 30هزار نفر آمدند در کربلا برای قتل امام حسین علیه‌السلام بترسید. از شام کسی نمی‌آید، شما از خودتان بترسید. خود شما کوفیان، حسینی که منتظرش بودید را کشتید.

می گویند «وصف العیش، نصف العیش». در روضه هم همین است، «وصف ذبح الحسین نصف ذبح الحسین». وقتی روضه می‌خوانند، برای ما این سوال پیش می‌آید که چرا باید بعد از هزار سال گریه کنیم؟ یک گریه کاملاً سیاسی یک گریه کاملاً حماسی!

کم‌کم لایه‌ها را عمیق‌تر می‌کنیم. در روضه دائماً ما جزئیات دست وپا زدن یک رهبر، یک مسئول جامعه را در خون خویش می‌بینیم تا بدانیم آخر تشکیلاتی نبودن چه چیز می‌شود. مرور داستان غربت، خودش تلقین است. یعنی مواظب باش حواست جمع باشد، دور نیست این قصه، نزدیک است.

یک استعاره به کار ببریم: یک جاده ایست قصه زندگی من و شما و کلاً تاریخ مثل یک جاده‌ای است که آخرش را اگر دقت نکنی، سر از گودال قتل‌گاه در می‌آورد. پس «ولا تقربوا هذا الطریق». اصلاً نزدیک این قصه نشوید، چون مثل دَکل­های برق فشار قوی است، اگر نزدیک هم به آن بشوی به تو آسیب جدی می‌رساند. برای این که بتوانیم این کار را انجام دهیم باید با استفاده از قوه خیال کاری کنیم که امام حسین علیه‌السلام در گودال قتل‌گاه دائماً جلو ما دست و پا بزند. یک ولی خدا، یک امام و شما هم دائماً باید ضجه بزنی. هر کس این داستان را می‌بیند به تعبیر شیخ جعفر شوشتری «دلش خواهد لرزید که امام حسین علیه‌السلام با آن همه ویژگی و خصائص در حال دست و پا زدن است». ضجه باعث وصل شدن دل می‌شود. وقتی دل وصل شد، اصلاً فکر نمی‌کنی که حسین زمان تنها شود؛ این اثر روضه است. وقتی همیشه حسین جلو چشمت دست و پا بزند و گودی قتل‌گاه همیشه تازه باشد، شما با خودت می‌گویی: من غلط بکنم شاهد تکرار چنین حادثه‌ای باشم. ما می‌گوییم «وصف العیش، نصف العیش» و از آن طرف «وصف الروضه، نصف الروضه» یعنی شما خیال این‌ را که حسین زمانت تنها شود، از سرت بیرون می‌کنی. (برگرفته از«روضه‌های ناشناخته کربلا»، نخستین مقتل مدیریتی)



[i] زیارت عاشورا

[ii] کامل الزیارات/ النص/ 230/ زیارة أخرى... ص: 222

[iii] هفتاد و دو سخن عاشورایی/ ص 158

[iv] (الکافی (ط - الإسلامیة)/ ج‏1/ 11/ کتاب العقل و الجهل... ص: 10)

[v] (مائده/3)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مهر ۹۴ ، ۱۸:۰۹
سید علی اصغر علوی
جمعه, ۲۴ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۳۸ ق.ظ

چای روضۀ شما چه مزه‌ای می‌دهد؟!

چایی روضه

کربلا با آن همه ظرفیت آدم‌سازی‌اش، اما برای بعضی‌ها نه تنها تقرب نداشت، بلکه عامل سقوط شد:

توفیق داشت روز عاشورا در کربلا باشد، چه لیاقتی!

تازه روز عاشورای 61 را هم درک کرد، چه سعادتی!

امام را از نزدیک زیارت کرد، چه زیارتی!

ولی حیف که اسم‌اش بد در رفت. همه به او می‌گویند: کربلایی شمربن‌ذی‌الجوشن!

این کربلایش است، باید حق داد که امروز هم هنوز قصه جاری است

کربلا... کدام کربلا؟

امام حسین... کدام امام حسین؟

هیئت... کدام هیئت؟

اگر در تاریخ «مسجد ضرار» داشتیم، بعید نیست وجود «هیئت ضرار»ها و کربلایی‌های نامقدس؛ نباید فریب عناوین را خورد، فتأمل!

همان‌طور که چای‌ها انواعی دارد:

«چای سبز، چای بهْ‌سیب، چای آویشن، چای عراقی، چای سبک و...»

هم‌چنین هیئت‌ها هم انواعی دارد:

«هیئت سکولار، هیئت ضرار، هیئت محتاطان اهل پرهیز (!)، هیئت یزیدی، هیئت آمریکایی، هیئت انقلابی، هیئت‌علمی (؟!)، هیئت شبهه‌ناک و...»

شما چه نوع چایی مصرف می‌کنید؟ از کدام هیئت؟ چای کدام هیئت با ذائقۀ شما مناسب‌تر است؟ قضیه دقیق‌تر شد! اصلاً چای روضۀ شما چه مزه‌ای می‌دهد؟! چای کدام هیئت مزۀ عدم سازش، استقامت، استکبارستیزی و... می‌دهد؟

(برگرفته از «چای روضه‌دم»، مروری بر آموزه‌های هیئت طراز انقلاب با طعم چای روضه امام حسین)

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ مهر ۹۴ ، ۰۹:۳۸
سید علی اصغر علوی

 

دعوتی به نهضت روشنگری

پیش‌نوشت: سرزمین «منا» یادآور اتفاقات بزرگی در تاریخ خود است؛ فاجعه بزرگی که امسال در این سرزمین اتفاق افتاد توجه همه عالم را به این نقطه جلب کرد. حال که افکار عمومی به این نقطه عنایت ویژه‌ای را بذل کرده است بی‌مناسبت نیست از ماجرایی دیگر از این سرزمین پرده‌بردای شود: خطبه‌ای که امام حسین قبل از مرگ معاویه در صحرای منا در جمع صدها نفر از نخبگان آن زمان بیان فرمود...

آنچه در ادامه خواهد آمد اشاره‎‌ای است از اثر «آبروی علم» که شرحی است بر خطبه «منا»ی امام حسین

***

آبروی علم شرح خطبه منای امام حسین

«علم نور است و جهل ظلمت و راه مبارزه با تاریکی نور، و حسین(ع) مصباح است... علم و حسین(ع) باعث شکوفایی یکدیگر می‌شوند؛ «انّ الحُسین(ع) مِصباحُ الهدی» اگر حسین(ع) مصباح است و نور می‌دهد، پس به تعبیر عرفای ما می‌تواند تاریکی جهالت‌های درون انسان را تا دورترین اعماق به عقب براند. نور حسین(ع) است که این ظرفیت را دارد... قصه علم هم قصه نور است (العلم نور).کسی که دلش نورانی باشد بهتر علم را فهم می‌کند. این هم یک ساحت است که این‌ها (علم و حسین(ع)) از یک جنس‌اند. منشأ آن‌ها از یک چیز است. هر دو نورند، با نورند و از نورند».

این‌ها بخشی است از متن کتاب «آبروی علم». نویسنده در این کتاب به روابط میان نهضت حسینی و نهضت علمی می‌پردازد. او که حسین(ع) را آبروی علم می‌داند، شباهت‌هایی را نیز بین این دو نهضت قائل است.

در فصل اول این کتاب نویسنده پس از بیان ویژگی‌های نهضت عاشورا به مقایسه آن با نهضت علمی پرداخته و آن شاخص‌ها را برای علم نیز تعریف می‌کند چرا که اصیل‌ترین نهضت بشری، نهضت حسینی است و می‌تواند به عنوان یک منبع الهام بخش برای نهضت‌های دیگر استفاده شود. در این مجموعه با تقریری استعاری نهضت حسینی به مثابه روحی در کالبد نهضت هایی مانند نهضت علمی تعریف شده است که هویت بخش نهضت علمی را در جان نهضت حسینی جستجو  می‌کند. او الهی‌بودن را از ویژگی‌های مهم جریان عاشورا و نیز از لازمه‌های قیام علمی می‌داند. همچنین نافع و جهادی بودن علم را نیز از منافع الهی بودن آن برمی‌شمرد.

بررسی نسبت‌های موجود میان علم و حسین(ع) این نتیجه را می‌دهد که هر یک از این دو، مایه رشد و شکوفایی دیگری است و هم‌افزایی این دو نیز بر مدار یکدیگر است. همچنین «نهضت عالمان» در این کتاب مقدمه «نهضت علمی» برشمرده شده و آن را مایه سعادت جامعه دانسته‌اند.

فصل دوم این کتاب به خطبه امام حسین(ع) در صحرای منی-که در جمع نخبگان و دانشمندان ایراد فرمودند- پرداخته است. به طوری که از آن می‌خوانیم:

«...شما ای گروه حاضر! ای گروهی که به علم و دانش شهرت دارید و از شما به نیکی یاد می‌شود و به خیرخواهی و اندرزگویی و به راهنمایی در جامعه معروف شده‌اید و به خاطر خدا در دل مردم شکوه و مهابت پیدا کردید به طوری که مرد مقتدر از شما بیم دارد و ناتوان به تکریم شما بر می‌خیزد... آیا بر همه این احترامات و قدرت‌های معنوی از این جهت نایل نگشته‌اید که به شما امید می‌رود تا به اجرای قانون خدا کمر ببندید گر چه در بیشتر قوانین خدا کوتاهی کرده‌اید و بیشتر حقوق الهی را که بر عهده دارید، فرو گذاشته‌اید؟»

این خطبه تبیین نسبت «علم و عالِم و عالَم» است؛ هویتی که علم به عالم میدهد و وظایفی که عالم در قبال جامعه خویش برعهده دارد. نویسنده این کتاب در این فصل سعی کرده است تا به وسیله گفته‌های امام(ع) ثابت کند که دلیل قیام عاشورا کوتاهی نخبگان، عالمان و جامعه علمی آن زمان بوده است و امام مجبور بودند برای حفظ دین یک تنه این عَلَم را بر دوش کشند، خواه در نهایت با شهادت ایشان همراه باشد.

امام حسین(ع) در این خطبه علت تسلط دشمن بر جامعه را کم همتی دانشمندان و بسته شدن دهان‌های آنان چه با پول و زر و چه از ترس و خوف می‌دانند و همچنین شکیبایی در برابر مصائب را نیز راه مرجعیت علمی و پیروزی بر دشمنان خوانده‌اند. در نهایت این خطبه نیز امام، خدا را شاهد بر خود می‌گیرند:

«بار خدایا! بی شک تو می‌دانی آنچه از ما سر زده (یعنی مبارزه ضد دستگاه حاکمه اموی) نه رقابت در به دست آوردن قدرت سیاسی است و نه جست و جوی ثروت و نعمت‌های زاید، بلکه برای آن است تا اصول و ارزش‌های درخشان دین تو را بنماییم و در کشور اصلاحات پدید آوریم و بندگان ستم دیده‌ات را ایمن و برخوردار از حقوق مسلمشان گردانیم. بنابراین شما (گروه علمای دین) اگر ما را یاری نکنید و در گرفتن داد ما هم صدا نگردید، ستمگران در برابر شما قدرت بیشتری پیدا خواهند کرد و در خاموش کردن مشعل فروزان نبوت گستاخ تر خواهند شد».

در فصل سوم نیز نویسنده مهمترین درس عاشورا را برای نهضت علمی درس «اقدام» می‌داند به نحوی که می‌گوید: «شاید مهمترین درس عاشورا برای نهضت علمی درس اقدام باشد، قیام برای خدا که وقتی عالمان در سال60 هجری به آن لبیک نگفتند، خود حضرت(ع) لبیک‌گوی خویش و علمدار و یکه‌تاز آن شد... به یک معنا نهضت حسینی تنها نهضت علمی نبود؛ نهضت عالِم هم بود؛ آن‌چه که نصیحت خود بود در خطبه منا (قیام بحق‌الله) موعظه و نصیحت آشکار قرآن نیز هست؛ "ان تقوموالله..." و این است هم‌تایی قرآن و حسین(ع)».

و به راستی که حسین(ع) آبروی علم بود و نیز آبروی همه عالمان از ابتدای پیدایش انسان تا انتهای وجود... و این حقیقتی است که هیچ‌کس نمی‌تواند آن‌را کتمان کند.

استاد دکتر علی رضاییان در مقدمه این کتاب نوشت: «در کتاب "آبروی علم" نسبت نهضت تولید علم با نهضت حسینی مقایسه و تحلیل شده است. به بیان دیگر نهضت حضرت اباعبدالله الحسین به عنوان پارادایم متعالی در نظر گرفته شده است و بایسته‌های علمی و وظایف دانشمندان که آن حضرت در جمع نخبگان ایراد فرمودند، تبیین شده است» و در آخر می‌گوید: «ناگفته نماند که این کتاب دعوتی است برای دانشمندان و پژوهشگرانی که به دنبال سخنان تازه‌ای از جنس علم می‌گردند».

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۴ ، ۰۹:۲۹
سید علی اصغر علوی

هرچند کار نگارش اثر و نیز زحمت مقدمه استاد بزرگوار، جناب دکترسنگری، اواخر بهمن ماه 1393 به انجام رسیده است ولی هنوز این اثر از عالم غیب به شهود نرسیده است! برای استجابتش دعا کنید!

ما لایدرک کله، لایترک کله (همان: آب دریا را اگر نتوان کشید...) میوه‌ای از این باغ تقدیم نگاهتان:

 

برای آشنایی با فهرستی از محورهای قابل بحث در وادی «تربیت عاشورایی»، مراجعه به اثر گنبد مستجاب میتواند الهام‌بخش باشد. «گنبد مستجاب» از فراز آموزه‌هایی می‌گذرد و سرفصل‌هایی را عبور می‌کند تا به «تربیت زیر نگاه امام» برسد، تربیتی که رشد در محیط ولایت امام است و تنفس در حریم او. تربیتی که امام عاشورا و اصحابش برترین مربیانش هستند و گمشدۀ اصلی این اثر همان است: «تربیت عاشورایی». تربیتی ضروری برای تمدن‌سازی و به تعبیری، چاووشی قبل از ظهور است. مقصود این است و الاّ حائر و قبه، همه بهانه است...

«زیر قبه» یعنی زندگی با امام داشتن و حیات طیبه -یعنی زندگی گوارا و دلنشین حسینی- را تجربه کردن. زیر قبه یعنی شب عاشورا، هفتاد و سومین نفرِ اصحاب شدن و پیوستن به خیمه‌های امام. زیر قبه یعنی حضور در خیمه‌های امام عاشورا را احساس کردن، -همان احساسی که حر در روز عاشورا پیدا کرد!- زیر قبه یعنی در کنار حبیب و سعید و عابس و جون و دیگر اصحاب نفس‌کشیدن و با آن‌ها روزگار گذراندن. زیر قبه یعنی در همسایگی خیمۀ حضرت عباس، پناه گرفتن. تحت قبه بودن یعنی زیر خیمۀ امام حسین بودن و با حضرتش از دردانگی «علی اصغر»، تا رشادت «علی اکبر» بالیدن، زیر نگاه امام تربیت شدن و رشد کردن در محیط ولایت امام عاشورا. زیر قبه یعنی پر شدن از امام حسین. زیر قبه یعنی زیباترین آرزویی که می‌شود در زیارت عاشورا طلب کرد: «معیت با امام»

«گنبد مستجاب» تنها توصیف «قبه» نیست که به بیان تاریخ و جغرافیا و مانند آن بسنده کند؛ بلکه تلاشی است در جهت تجویز، مروری سریع است از همۀ دانستنی‌های لازم در کنار مرقد نورانی امام عاشورا تا دعوتی باشد برای در حریم حسینی قرار گرفتن و در محیط ولایت او وارد شدن. مقدمه‌ای است برای «حرم» او شدن و در نهایت «حسین» شدن! این وجود، عطر شش‌گوشه خواهد داد چرا که خانۀ حضرت حسین شده است. «گنبد مستجاب» شدنی است، نه دیدنی و یا شنیدنی. خوشا قلبی که لیاقت قدومش را پیدا کند و منزل جانان شود.

کربلا گنبد مستجاب خدا

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۵۵
سید علی اصغر علوی
يكشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۴، ۰۹:۲۸ ق.ظ

«فتأمل»: ملاحظاتی برای خوانش فقه و اصول

به قول طلبگی از باب «طردا للباب» (بخوانید: ضمیمه، حاشیه، پیوست...) این مطلب تقدیم میشود...

مجالی برای صفحه‌آرایی نشد، اما اگر کسی فرصتی یافت و دلش خواست که کار را اندکی بیشتر پیش ببرد، مانعی نیست!

بخشی از مقدمه:

خوشا آن که از آغاز مکاسب، در همان مکاسب محرمه، از باب «تَخَلَّقُوا بِأَخْلَاقِ‏ اللَّهِ» ما بین بحث فرث و دم، به لبن خالص اندیشه ورزی و تحلیل روایات برسد که «نُسْقِیکُمْ مِمَّا فِی بُطُونِهِ مِنْ بَینِ فَرْثٍ وَدَمٍ لَبَنًا خَالِصًا سَائِغًا لِلشَّارِبِینَ»(النحل/66) ...از درون شکم آنها، از میان غذاهای هضم‌شده و خون، شیر خالص و گوارا به شما می‌نوشانیم!

مکاسب دعوتی است برای شیوه تفکر. کارگاهی است برای اندیشه ورزی به همت شیخ انصاری. در مکاسب باید ذهن ورزیده معامله کرد! و فهمید چرا شیخ به سادگی مطلب ذی قیمت را به دست مخاطب نمیدهد و اصلا چرا شسته رفته (به تعبیر ما) سخن نمیگوید! اصلا غرض این شیوه سخن چیست؟

در کتبی مانند مکاسب چگونه «از لابلای مطالب دیگران، استدلال مشاهده کردن» را باید دید! دیدن نادیدنی ها! بالاتر از آن داستان شیرین «گیجی» است، گیجی لطیفی که بخصوص درسلوک با کتابی چون کفایه، رفیق راه است!

گیج شدن های کفایه، بهانه گیج نشدن های بعدی در عرصه های علم است! مانوری است برای جنگ! دورخیزی برای جهاد علمی است.

***

در حین عبور از باغ شکوهمند فقه و اصول، منظره های جذاب بدیع و چشم گیر تماشا شدند که دریغمان آمد با شما در میان نگذاریم.

امید که شما هم از کرانه‌ها و کشف‌های خویش بهره‌مندمان کنید.

***

قدم زدن در این عرصه خطیر، نیازمند انتسابی به تبار جرات و شهامت و شاید جسارت است و هم محتاج پایه هایی مستحکم و ریشه دار در زمین علم...

هم سفره با فحول و تراث فقاهت شدن و در کنار پر فروغ ترین ستارگان این عالَم حضور داشتن و احساس ارتباط صنفی مشترک کردن...

اما این چند ورق پاره را اصلا به این حساب‌ها نگذارید!

دریافت مطلب: «فتأمل» (ملاحظاتی برای خوانش فقه و اصول)


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۹۴ ، ۰۹:۲۸
سید علی اصغر علوی

انتشار نسخه الکترونیک اثری دیگر از آثار عاشورایی زیر خیمه حسین علیه‌السلام به همت اهالی سدید:

جای خالی عباس

پیوند دریافت فایل کتاب: اینجا

کتاب جای خالی عباس - ناشر: انتشارات سدید(انتشارات بسیج دانشگاه امام صادق(ع)) - نویسنده: سید علی اصغر علوی

 دکتر محمدرضا سنگری در ابتدای کتاب با عنوان «مقدمۀ استاد» آورده است :
نام‌ها گاه، سلسلۀ صفات و شبکۀ فضیلت‌ها را تداعی می‌کنند و در این میان هیچ نامی را نمی‌شناسم که شکوه و شوکت نام عباس یافته باشد، نامی رشک‌انگیز و اشک‌انگیز، رشک همۀ خوبان در عرصۀ رستاخیز و اشک همۀ آنان که به شوق می‌گریند و جلال و جمال ابوالفضلی را ادراک می‌کنند.
و این نوشته‌های برخاسته از جان که به مدد نفس رحمانی باب‌الحوائج است و قطره‌های اشک قلبی عباس آشنا، دریچه‌ای است تا به باغ سبز و آسمان فراخ «قمر» و اقیانوس کران ناپیدای «ساقی» چشمی بیندازیم و این «مدیر رشید» را بهتر و بیشتر بشناسیم.
برادر عزیز و فرهیخته و ادیب و نکته‌یابم سیّد علی‌اصغر علوی را سپاس که این جرعه را به جام جانتان بخشیده است. توفیقاتش مستمر وعباس عاشورا، یاور و یار هماره‌اش باد.
نگارنده خود نیز در بخشی از «مقدمه» آورده است :
باید هر شب دید چقدر به حسین نزدیک‌تر شده‌ایم، باید در مراقبات شبانه به این پرسش پاسخ داد: چقدر حسین‌تر شده‌ایم؟!
منیّت‌ها باید در حسین فانی شود، اصلاً در آینه‌ها باید به جای تصویر خود، او را دید! آنچنان که در تحلیل عرفانی رفتار ابوالفضل در کنار شریعه این‌گونه گفته‌اند: دست در آب برد تا ببیند چقدر حسین شده است؟ او دست در آب برد تا «او» را ببیند، چرا که دیگر از عباس چیزی نمانده است! هرچه هست حسین است.
همۀ اهل‌بیت علیه السلام وقتی از زیارت امام حسین علیه السلام فارغ می‌شدند، به علقمه سری می‌زدند و به زیارت یار باوفای امام حسین علیه السلام می‌پرداختند. خیابان منتهی به حرم حضرت عباس (خیابان بین‌الحرمین) فرصتی برای تأمل در شخصیت حضرت عباس علیه السلام است. حرم حضرت عباس علیه السلام از دیگر شهدا جدا شده است تا فرصت خلوت در این شخصیت بهترفراهم شود و بتوان سلوک ذیل این شخصیت داشت.
جای خالی عباس به دنبال این است که دریچه‌ای باشد به‌سوی تفکر در شخصیت حضرت عباس‌بن‌علی علیه السلام…

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ شهریور ۹۴ ، ۱۱:۲۸
سید علی اصغر علوی

انتشار نسخه الکترونیک سه اثردیگر از آثار عاشورایی زیر خیمه حسین علیه‌السلام به همت اهالی سدید

مولای عاشورا یارشان و یادشان!

1. الی الحبیب:

الی الحبیب

 

http://www.faraketab.ir/content/6273/کتاب-الی-الحبیب

2. دعوا سر اولویت است:

دعوا سر اولویت است

 

 

http://www.faraketab.ir/content/6274/کتاب-دعوا-سر-اولویت-است

3. خادم ارباب کیست:

خادم ارباب کیست؟

http://www.faraketab.ir/content/6280/کتاب-خادم-ارباب-کیست؟

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۴ ، ۱۳:۲۹
سید علی اصغر علوی

با تلاش های فراوانی که صورت گرفت، پس از یک ماه پیگیری، نسخۀ الکترونیک کتاب مبانی مدیریت عاشورایی آماده شد. ان شاء الله نسخه الکترونیک سایر کتب هم در روزهای آینده منتشر خواهد شد.

مبانی مدیریت عاشورایی

 

پیوند:

http://www.faraketab.ir/content/6272/کتاب-مبانی-مدیریت-عاشورایی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۴ ، ۱۲:۲۲
سید علی اصغر علوی
۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۹:۵۴
سید علی اصغر علوی