روشهایی برای اولویتبندی برنامههای علمی-فرهنگی
ذیل کاربردیسازی علم اصول فقه در زندگی
در اخبار و احادیث دستور رسیده است که در موقع تعارض اخبار چه باید کرد. اخباری که ما را به طرز حل مشکل تعارض اخبار و روایات راهنمایی میکند «اخبار علاجیه» نامیده میشود. اصولیون نظر خود را به استناد همین اخبار علاجیه ابراز داشتهاند و نام آن باب از اصول را که درباره این مسأله بحث میکند باب «تعادل و تراجیح» نهادهاند. با این حساب در زندگی یک مجاهد فرهنگی، جای این نوع اخبار علاجیه با رویکردی علمی-فرهنگی خالی است.
فهرستی بسیار کوتاه از گزارههای علاجیه برای اهالی وادی علم و فرهنگ تقدیم میشود. اگر بعضی از مفاهیم قدری عجیب بود به گیرندهها دست نزنید! از اولین دوست طلبهای که میشناسید سؤال کنید تا از حالت شگفتی خارج شوید. اگر هم دوست طلبه ندارید سعی کنید پیدا کنید. این هم فرصتی بود برای تبلیغ دین و نیز فرصت و بهانهای برای دوستیابی شما:
باور داریم از بلندای معارف عاشورایی و قلههای رفیع کهف الحسین میتوان کرانههای مختلف و عرصههای بکر و ناپیدا را بهتر و بیشتر دید.
کربلا سهم بیشتری در تماشای ابعاد مختلف انسان و جامعه به آدمی خواهد بخشید.
بی شک آخرالزمان در کف عاشوراییان خواهد بود،
لذا جا دارد که مسائل زندگی امروز را با پاسخ کربلا آماده کنیم و زمینه ساز درک عاشوراشناس بزرگ کربلا- امام زمان- نماییم،
مسائلی از جنس شیوه و سبک زندگی، علوم انسانی اسلامی، تمدن نوین اسلامی، الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت، بیداری اسلامی و دیگر مسائلی که امروز باید از کربلا پاسخ گرفت،
چرا که اشک در قاموس شیعه عامل انگیزشی است برای حرکتی با شتاب به سمت کربلایی شدن و نه گریه برای گریه!
عاشورا غیر از آن جایگاهی است که در مقابل معرفت غیر عقلی(یعنی نقلی) و در مقابل معرفت غیر قرآنی (یعنی عترت) و در مقابل رویکرد غیریازده امام ، قرار داشته باشد...
اگر در سیره اهل بیت قایل به یک انسان250 سالهایم، این انسان250ساله هم در مدار کربلاست.
انسان 250 ساله را باید در مدار و محوریت امام حسین دید، آنچنان که خودِ اهل بیت، ماجرای امام حسین را این گونه میدیدند...
گفتمان همه اهل بیت در عین تنوع به خاطر شرایط مختلف، جانمایههایی عاشورایی دارد
با این نوع نگاه باید جایگاه دیگری از «عاشورا در منظومه دین» فهمید که محصول این شناخت را در «نقش امام حسین در نقشه تولید علم» را نیز بهتر میتوان دید...
اشارتی از «خادم ارباب کیست؟»
جایی که کلاسی به استادی غلام سیاه امام حسین جناب جونبنحوی بر پاست...
خیلیها به دنبال امام گذشته میگردند و نه حال، دنبال امام حی و حاضر بودن صفت کلیدی حضرت جون است.
تکلیفگرا بودن جان این اتفاق بزرگ است، از امام علی سراغ امام حسن رفتن و از امام حسن تا امام حسین را پیمودن و با امام حسین همراهی تا پایان خط ویژگی ممتاز حضرت جون است، در به در بودن کوی اهل بیت زیباترین عنوان برای سبک زندگی حضرت جون است.
بسیاری در هر زمانه به بهانه امام ماضی سر خود را از فرمان امام مضارع باز میکنند و حال آن که حقیقت آن است که در زمان امام حسن، امام حسین، حسین است نه امام، او مأموم است و امام حسن امام او.
هر امام در زمان هر امام دیگری باشد مأموم میشود. تکلیف در یافتن امام زمان است: «مَن مَاتَ وَ لَم یَعرِف ِامَامَ «زَمَانِه»» ،یافتن امام زمان هر زمان وظیفه هر انسانی است که بنا دارد به مرگ جاهلی نمیرد. مرگ تبلور زندگی است.تجلی تمامِ زندگی در نحوه مرگ انسانها نمود مییابد. کسی که به مرگ جاهلی بمیرد یعنی تمام عمر در زندگی جاهلی بوده است و در عصر جاهلیت زیسته است. باید امام زمان را شناخت و با او همراه شد مانند جون که خود را به امام زمانش رساند. رساندن به امام زمان و گوش به فرمان او بودن، حتی پس از شهادت!
اصحاب پس از شهادتشان ـ که در محضر رسول خدا وارد میشدند ـ آنگاه که فریاد «هل من ناصر» امام زمانشان را شنیدند این پیام را جواب گفتند. برای همین بود که بدنهایشان تکان خورد وقتی حضرت صدایشان زد و این قصه هنوز قصه جاری و سکه رایج روز است. هنوز عدهای در ولایت امام قبلی ماندهاند و خط خود را خط او میدانند، یک عنوان پوششی برای رفع تکلیف و سرباز زدن از امر امام حی. اینها از امام مضارع فرمان نمیبرند به بهانه امام ماضی و حال آنکه امام مضارع، امامِ امامِ ماضی است.
سؤال: از میان سی و چند اثر عاشورایی «زیر خیمه حسین» کدام برای مطالعه و فعالیتهایی مثل مسابقه کتابخوانی پیشنهاد میشود؟
پاسخ:
آثاری مانند«خادم ارباب کیست؟»، «توجیه المسائل کربلا»، «باغ سیب» و «الی الحبیب» به نسبت روانتر و خوشخوانترند...
از باب ضرورت و اولویت، آثاری مانند «دعوا سر اولویت است»، «جای خالی عباس» و «توضیح الرسائل کربلا» مهمتر به نظر میرسد.
و برای کسانی که میخواهند یک نگاه جامع و اندکی شستهرفتهتر و مدونتر نسبت به فضای کلی آثار و نوع ورود در عاشورا پیدا کنند، «تنها علاج» پیشنهاد میشود.
برخی از آثار هم نسبتا تخصصیتر اند، مانند «مبانی مدیریت عاشورایی» و «گنبد مستجاب»
***
برای اطلاع بهتر و دقیقتر، مشاهده «سیر پیشنهادی آثار عاشورایی زیر خیمه حسین» که در هشت محور و به فراخور هشت نوع «موضوع»، «مخاطب» و «جامعه هدف» بوده است، نیز پیشنهاد میشود: اینجا
برگی از اثر «دعوا سر اولویت است»
«غدیر، کربلای عوام بود و کربلا، غدیر
خواص!
در غدیر با آنکه بیعت گرفته شد، "جفا" شد
و در کربلا، با آنکه بیعت برداشته شد،"وفا" ماند»
داستان «دعوا سر اولویت...» از غدیر شروع شد.
خلاصه غدیر این بود (شاید اینقدر هم نیازمند بحث تاریخی، ادبی، جدلی و... نباشد!) که:
پیغمبر فرمود: من اولی بر شما نیستم؟ (أَیهَا النَّاسُ أَ تَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مَوْلَای وَ أَنَا مَوْلَى الْمُؤْمِنِینَ وَ أَنَا أَوْلَى بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ قَالُوا بَلَى یا رسولالله)
جان سؤال این بود: «اولویت» با شماست یا من؟ و همه گفتند: شما، یا رسولالله!
آنگاه فرمود: مَنْ کُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا وَلِی اللَّهِ عَلِیبنأَبِی طَالِبٍ مَوْلَاه.
هرکس این اولویت را فهمیده، (أَلَسْتُ أَوْلَى بِکُلِّ مُؤْمِنٍ مِنْ نَفْسِهِ قَالُوا بَلَى یا رسولالله) پسازاین، همین فرمول را برای علی به کار ببرد. پسازاین علی بر شما همین ولایت و اولویت را دارد.
آنها که این اولویت را شناختند، به درک غدیر نائل شدند و آنها که غدیر را فهمیدند، کربلایی شدند. فهم غدیر پیشنیاز لازم فهم کربلاست.
برخی از راویان غدیر در کربلا شرف حضور یافتند تا کربلا دوباره یاد غدیر را زنده کند. رحمت خدا بر راوی غدیر و شهید کربلا: عبدالرحمنبنعبد رب انصاری خزرجی.
به همت اهالی باصفای عاشوراپژوه ایجاد شد:
🔸🔸#تنها_علاج امروز دنیا این است که درس حسین بن علی (علیه السلام) را بفهمند و به آن عمل کنند. اساس دین با #عاشورا پیوند خورده است و به برکت عاشورا هم باقی مانده است.
(امام خامنه ای26/3/1372)
فرمود: «أَیُّهَا النَّاسُ شُقُّوا أَمْوَاجَ الْفِتَنِ بِسُفُنِ النَّجَاة» (نهج البلاغه، خطبه5) امواج فتنهها را به کشتیهای نجات بشکافید و عبور کنید؛ و همگان میدانند کشتی نجاتبخشتر از امام حسین نیست؛ پس «شُقُّوا أَمْوَاجَ الْفِتَنِ بِالحُسَینِ!» با حسین میتوان از همه موانع پیش رو گذشت و به همه جا رسید؛
سخن آغازین این بود: «با امام حسین به همه جا میتوان رسید» ولی تأملات بعدی در سخنان بزرگان، جلوه تازه ای برای تحقیق و محقق نشان داد که از توانستن به بایستن سوقمان میداد و از وادی «میشود» به «باید» هجرت: «با امام حسین باید به همه جا رسید!»؛ از این حقیقت «چاره»ای نیست! هرزمان بشریت به بی«چاره»گی رسید، مضطر حقیقی شده است و دعای مضطر هم مستجاب است: «أَمَّنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیکْشِفُ السُّوءَ» (النمل/62) آن روز خورشید ظهور در آستانه خانه جانمان خواهد تابید.
_________________________
✨آنچه به زیارت نگاهتان خواهد آمد، مجموعهای نظاممند از «نگاهی دوباره» و «فهمی دیگرگونه» از کربلاست که در آثار عاشورایی #زیر_خیمه_حسین به لطف حضرتش دریافته و منعکس شده و در این سطور در منظومهای کاملتر و جامعتر اجازه حضور و اذن بروز یافته است.
امید که این لحظهها و نوشتهها، سهمی از #کربلا داشته باشد؛ و دوباره شکر در این لطف بیحسابش که ما را غرق نعمتش کرد و به ما اجازه داد تا نامش را صدا زنیم، خدایش را سپاس! «اللهم لک الحمد...»
«گشتهام در جهان و آخر کار
دلبری برگزیدهام که مپرس»
__________________________
📡به کانال تنهاعلاج بپیوندید👇👇
در دست انتشار| پرواز با بال مگس! (درنگی «فقه الحدیثانه» در ماجرای اشکی به اندازه بال مگس)
در نگاه عدهای شاید درنگ در سطر به سطر و واژهواژه روایات اینقدر ضروری به نظر نرسد که یک اثر مستقل در اطراف یک روایت، آن هم یک مفهوم اختصاص داده شود. به زعم این دسته این چنین کارهایی پر و بال دادن بیش از حد به موضوع است. اما دستهای دیگر را عقیده بر آن است که هر لفظ امام معصوم را باید با دقتی معصومانه تماشا کرد و شایسته است بیش از اینها بلور واژههای روایات، مراعات شود! خصوصا اگر این مواجهه با دستهای از روایات حول یک مفهوم و در یک خانواده حدیثی صورت بگیرد.
مواجهه با روایات را خود اهل بیت به شیعیانشان آموختند. روایات را اینگونه باید دید که فرمودند:
«خَبَرٌ تَدْرِیهِ خَیْرٌ مِنْ أَلْفٍ تَرْوِیه»[1] خبری که در آن درایت شود از هزار روایت خواندن بهتر است.
اینگونه هر سطری و هر واژهای از روایات با خود دنیایی سخن خواهد داشت و هر قطره با خودش اقیانوسی از معارف را نوید خواهد داد...
با این حساب از «بال مگس»ش هم به راحتی نباید گذشت...
«در بند آن مباش که مضمون نمانده است
یک عمر میتوان سخن از زلف یار گفت»[2]
یادداشتی در حوالی اثر «روضههای ناشناخته کربلا» (نخستین مقتل مدیریتی)
در جستجوی روضههایی که تاکنون خوانده نشده و مقاتلی که کمتر دیده و شنیده شده است...
بسیاری از روضههای امام حسین مغفول مانده است. بسیاری از مرثیهها چون دیده نشده، بیان هم نشده است؛ حال آن که کربلا سراسرش پر است از روضههای ناگفته. باید «روضههای ناشناخته کربلا» مورد مطالعه قرار گیرد. امام حسینی که روضههایش محدود در کربلا نیست: روضههای مدینه، روضههای مکه، روضههای مسیر[1]، روضههای کربلا و... سرفصلهایی برای بیشتر اندیشیدن عاشورا دوستان عالم است.
به عنوان نمونه، یک فصل از این مرثیههای خوانده نشده، روضه اصحاب است. باید روضه اصحاب و مقتلشان را که مالامال از نکته و پیام و حرف است با درنگ بیشتری ورق زد. آیا اصحاب فقط منحصر در جناب حر هستند؟ آیا جناب حبیب روضه ندارند؟ آیا جناب سعید و یا سُوید روضه ندارند؟ پیام تربیتی روضه جناب اسلم چیست؟ روضه جناب سوید دارای چه نکته اخلاقی است؟ از همه اینها گذشته اصلا مگر میشود با روضه اصحابی که نامشان را کمتر شنیدهایم روضه خواند و اشک گرفت؟! پیوند این روضهها با روضههای عصر عاشورا که روضههای خود حضرت است چیست؟ و هزاران پرسش دیگر...
از این دریچه است که میتوان به روضههای مدیریتی، روضههای اجتماعی، روضههای سیاسی عاشورا و... نز سفری کرد و این نویدی برای آغاز نگاههایی تازه به کربلاست، که هرکدام مخاطبان خاص خود را خواهند داشت و تاملاتی اشکآلود را برخواهند انگیخت...
امید که از این منظر به غمهای دیگر و شاید اصلیتر امام حسین علیهالسلام هم بهتر واقف شویم. روضههایی که کمتر شنیده شده و یا اصلا شنیده نشده و این غربت کربلاست...
بیایید یک بار هم امام حسین علیهالسلام را در این قابها تماشا کنیم!