یادداشتی در حوالی اثر «روضههای ناشناخته کربلا» (نخستین مقتل مدیریتی)
در جستجوی روضههایی که تاکنون خوانده نشده و مقاتلی که کمتر دیده و شنیده شده است...
بسیاری از روضههای امام حسین مغفول مانده است. بسیاری از مرثیهها چون دیده نشده، بیان هم نشده است؛ حال آن که کربلا سراسرش پر است از روضههای ناگفته. باید «روضههای ناشناخته کربلا» مورد مطالعه قرار گیرد. امام حسینی که روضههایش محدود در کربلا نیست: روضههای مدینه، روضههای مکه، روضههای مسیر[1]، روضههای کربلا و... سرفصلهایی برای بیشتر اندیشیدن عاشورا دوستان عالم است.
به عنوان نمونه، یک فصل از این مرثیههای خوانده نشده، روضه اصحاب است. باید روضه اصحاب و مقتلشان را که مالامال از نکته و پیام و حرف است با درنگ بیشتری ورق زد. آیا اصحاب فقط منحصر در جناب حر هستند؟ آیا جناب حبیب روضه ندارند؟ آیا جناب سعید و یا سُوید روضه ندارند؟ پیام تربیتی روضه جناب اسلم چیست؟ روضه جناب سوید دارای چه نکته اخلاقی است؟ از همه اینها گذشته اصلا مگر میشود با روضه اصحابی که نامشان را کمتر شنیدهایم روضه خواند و اشک گرفت؟! پیوند این روضهها با روضههای عصر عاشورا که روضههای خود حضرت است چیست؟ و هزاران پرسش دیگر...
از این دریچه است که میتوان به روضههای مدیریتی، روضههای اجتماعی، روضههای سیاسی عاشورا و... نز سفری کرد و این نویدی برای آغاز نگاههایی تازه به کربلاست، که هرکدام مخاطبان خاص خود را خواهند داشت و تاملاتی اشکآلود را برخواهند انگیخت...
امید که از این منظر به غمهای دیگر و شاید اصلیتر امام حسین علیهالسلام هم بهتر واقف شویم. روضههایی که کمتر شنیده شده و یا اصلا شنیده نشده و این غربت کربلاست...
بیایید یک بار هم امام حسین علیهالسلام را در این قابها تماشا کنیم!
برگرفته از «چای روضهدم»، مروری بر آموزههای هیئت طراز انقلاب با طعم چای روضه امام حسین
باید در جمع حل شد، آنچنان که مقتدایمان از تشکلها میخواهد:
«یک کار تشکیلاتی، یک کار جمعی خصوصیتش این است که فرد باید خودش را در جمع حل کند، گم کند؛ که این گمکردن عین بازیافتن به نحو درست است. چیزی کم نمیشود از آدم، چیزها افزوده میشود. من مثال میزنم به آن لیوان آبی که داخل آن یک حبه قند را شما میاندازید. این یک حبه قند چیز مشخصی است. به قدر خودش شیرینی دارد. وقتی در (لیوان آب) انداختی، تمام است؛ یعنی یک دانه از این ذرات ریزی که زیر دندان میآمد و صدا میکرد و خودش را نشان میداد که هان! منم؛ یک دانه از اینها باقی نمیماند، تمام حل میشود در آب.
در آنجایی که قبل از آن یا بعد از آن، 10 حبه قند دیگر هم حل شده؛ اما به نظر شما از این حبه قند یک ذرهاش از بین رفت؟ هیچچیز از آن از بین نرفته است. این قند یک ذره کم نشد، بلکه یک خرده به آن زیاد شد؛ زیرا آن مقدار شیرینی که در این قند بود، آمیخته شد با شیرینیهای دیگری که در قندهای دیگر بود و در تمام اجزای این آب حل شد، سرایت پیدا کرد، چیزی هم از آن کم نشده، اما آن تشخص خودش را از دست داده، آن فردیت خودش را از دست داده، یک تشکیلات باید اینجور باشد. شکل کامل یک تشکیلات درست، اینجوری است که باید فرد در جمع حل بشود. این شکل درست تشکیلات است.
...این ارتباط صمیمانه و توأم با صفا، نتیجتاً سعی ایجاد میکند؛ یعنی موجباتی را فراهم میکند که حلشدن در جمع برایمان آسان شود. آن درشتیها و ناهنجاریها و اصطکاکهایی که لازمۀ خودمحوری است، آنها از بین برود... بهاینترتیب است که روابط برادرانه و دوستانه هر چقدر بیشتر میشود و بالأخره به این ترتیب است که این قندهای شیرین عزیز در لیوان یک تشکیلات حل میشوند و به معنای واقعی کلمه یک شربت حیاتبخش و لذتبخش و مفیدی را تشکیل میدهند.» (جهاد فرهنگی در بیان رهبر معظم انقلاب، صفحۀ 218)
***
شکرِ چای هیئت امام حسین هم سرشار از ایدههای تشکیلاتی است. این حکایت دانههای قند و شکرش بود و پیامهایش! شکرِ چای هیئتش اگر اینطور است، خودش چه محشری است؟!
امام حسین همۀ شئونش ذوابعاد است و ژرف؛ فردی، اجتماعی، خانوادگی، سیاسی، فرهنگی، تشکیلاتی و...
کسانی که اینها را نفهمیدهاند از امام حسین، چه فهمیدهاند؟!
پنجم شوال
سالروز ورود جناب مسلم به کوفه
و اما بعد
بیعتها و لبیکها آغاز شد...
و این بود ماجرای «توضیح الرسائل کربلا»!
***
کاش امام حسین، این نور همیشه تابنده، روشنای همیشه حالات و آنات روزگارمان باش و محور زندگیمان.
ما بعد التحریر:
مدتی است اندیشه، مشغول طواف در وادی جناب مسلم است و چند مبحث دیگر
به امید مثمر شدن این اندیشهها...
برای عاقبت به خیر شدن آثار نیمهتمام دعایی کنید و اگر میتوانید دوایی!
«مسلم ولیّ امر است»، «حتی اسبشان نیز»، «با خدا در اتاق تشریح»، «شمریت و حریت»، «پرواز با بال مگس»، «عباسآفرین» و...
اشاره: تاریخ را برای فردا و نه برای دیروز نوشتهاند و در این میان، کربلا صرفا کلاس تاریخ نیست، بلکه کلاس تاریخ هم هست. ماجراهای کربلا سرشار از نکات جاری زندگی است و با آن میتوان تمام مسائل جاری زندگی را پاسخ داد، اگر اهل پرسش از عاشورا باشی!
امام حسین الگوی درخشانی از سیاست و بصیرت را برای اهلش به یادگار گذاشته است. با امام حسین به همه جا میتوان رسید، اگر کربلا را آنچنان که هست باور کنی. ماجرای کوفه سال60 هجری، حکایت نایب امام است و در هوای حماسه 9 دی میتوان برگی از این کتاب قطور را ورق زد که برچیدن بساط فتنه 88 هم کار امام حسین و عاشورایش بود...
متن زیر مقدمه ایست برای مباحثی که به برکت دعای شریف ابوحمزه از سالهای 89-90 آغاز شد و بحمدالله هنوز این برکات جاری و ساری است که اولین خروجی آن با عنوان «فرصت بندگی» به چاپ رسیده است. در ادامه بخشی از مقدمه این اثر که روششناسی کار است خواهد گذشت:
هدف از شیوه نامه نگاری، نشان دادن سلوک تحقیقی است. نمایش راهی که رفته شده و اکنون استعداد پیمایشهای بعدی دیگران را یافته است هدف نگارش شیوه نامه است. آنگاه که یک پژوهش و تتبع از سرزمینهایی عبور کرده و به مقصد قله تحقیق دست یافته و نایل شده است برای جویندگان و پویندگان همیشه این پرسش زنده است که «راه رسیدن دیگران به این مهم چیست؟ آیا میتوان نسخه ای برای دیگران نیز ارائه داد و فراز و نشیب کار را گزارش داد؟ چگونه میتوان با استمداد از شیوه ای این کار را به همان منزلگاه رسید؟» اینها ضرورت نگارش روش یک کار را بهتر تبیین میکند.
برای همین، لازم است در کنار هر اثر ماندگاری برای دعوت اندیشه ها به درست اندیشیدن، این بسترسازی و زمینه چینی در سرفصلی با همین عنوان ارائه شود. فرایند غنی سازی سرفصلها تا رسیدن به یک خروجی تاثیرگذار بر مخاطب نیاز به یک بحث مطول و مفصل دارد که از حوصله این سطور خارج است؛ روشی که با آن بتوان از دل مناجاتی مانند ابوحمزه، یک نظام رفتاری برای انسان ترسیم کرد؛ اما از باب حکایت «ما لایُدرَک کُلُّهُ لایُترَک کُلُّهُ» و «آب دریا را اگر نتوان کشید/ هم به قدر تشنگی باید چشید»، در ادامه اشارتی خواهد آمد:
دریافت متن: به جای مقدمه ابوحمزه
مطلب مرتبط: روشنامه ای برای مناجاتی چون ابوحمزه: از راهبرد تا کاربرد
جایگاه زندگی و کار تشکیلاتی در ظهور حضرت
«قرآن به دشمنان بهایی نمی دهد چرا که آنها عددی نیستند. «ان الباطل کان زهوقا» کسانی که با خدا درگیر می شوند خداوند اثر آنها را منهدم می کنند و آنها دیگر اثری ندارند.
برای آخر الزمان که فتن و امتحان برای غربال شیعیان و امتحان ولایت مداری است. پس مهم ترین موضوع در مهدویت بهبود وضعیت ولایت مداران است و کسانی که چنان دغدغه ای ندارند از زمینه سازی ظهور آنها را معاف کنیم. تمام جوامع منتظر حضرت نیستند. اصلاً بحث مردم نیستند که اگر همه مردم آمادگی باشند امام بیاید خیر اینگونه نیست. مردم اگر ضعف ایمان دارند تقصیری ندارند و پیشتازان آنها مقصر هستند.
نامۀ امام زمان(عج): «وَ لَوْ أَنَ أَشْیَاعَنَا وَفَّقَهُمْ اللَّهُ لِطَاعَتِهِ على اجتماعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِی الْوَفَاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَمَا تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الْیُمْنُ بِلِقَائِنَا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعَادَةُ بِمُشَاهَدَتِنَا»(احتجاج/2/499)
تکی فایده ای ندارد که کسی بگوید یا بن الحسن ما آماده هستیم. ممکن است فرشته ها به او بگوید شما غلط کرده اید که بی جا حرف می زنی. «یَأَیهَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ مَن یَرْتَدَّ مِنکُمْ عَن دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتىِ اللَّهُ بِقَوْمٍ یحُبهُّمْ وَ یحُبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلىَ الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلىَ الْکَافِرِینَ یجَاهِدُونَ فىِ سَبِیلِ اللَّهِ وَ لَا یخَافُونَ لَوْمَةَ لَائمٍ» (مائده، ۵۴) زندگی اجتماعی شیعه محور بحث است.
گناهی که ظهور را به تأخیر می اندازد. گناه ناتوانی شیعه از زندگی اجتماعی است وگرنه گناهانی مانند زنا و شراب خواری که مانعی برای ظهور نیستند و اگر هم اصلاح شود می شود مانند وضعیت ما که خود یک مانع دیگر است. گناه ما را از حضرت دور می کند و تقوا ما را به حضرت نزدیک می کند. طاعات و عبادات تأثیری در ظهور ندارد چرا که اعمال انفرادی که میلیون ها نفر تک تک عبادت کنند ذره ای نمی ارزد. «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (آل عمران، ۲۰۰) یعنی جمعی صبر کنید.
وقتی افراد کنار هم قرار می گیرند تازه مشکلاتی برای آنها پیش می آید. با این مشکلات که ظهور رخ نمی دهد!
در معارف مهدوی مسئله ی اصلی مسئله ی توجه به امام نیست. یعنی با معرفت به امام مشکل ظهور حل نمی شود. بلکه مسئله ی اصلی این است که امت به آنچه باید باشد معرفت پیدا کنند. یعنی امت بدانند که چگونه باشند. مدعیان ولایت مداری مشکل اصلی دارند و اینکه رشد ولایتمداران در زندگی اجتماعی است. وگرنه گناهکاران کوچه و خیابان که مانعی برای ظهور حضرت نیستند.
ما برای اینکه از امتحان های اجتماعی به زرنگی رد شویم این است که کار تشکیلاتی نمی کنیم بلکه هر کسی به تنهایی کار انجام می دهد و سریع احوال پرسی می کنند و از هم رد می شوند. خیر باید با هم کار کنند و عیوب هم را بپذیرند و مصالح هم را بپذیرند و همدیگر را اصلاح کنند.«
(برداشتی از استاد پناهیان)
بهترین الگو برای «اصحاب المهدی» شدن، الگوی «اصحاب الحسین» است. با این زاویه باید زندگی اصحاب الحسین را دوباره دید: از منظر الگوی رهبر و پیروان (امام و امت)، و اخلاق تشکیلاتی را از این معدن انسانساز و تمدنآفرین استخراج نمود...
آثار مرتبطی از مجموعه زیر خیمه حسین سلام الله علیه:
روضههای ناشناخته کربلا (نخستین مقتل مدیریتی)
جای خالی عباس (مروری بر رفتارهای تشکیلاتی حضرت عباس سلام الله علیه)
مبانی مدیریت عاشورایی (رویکردها و روشها)
الی الحبیب (سرمشقهایی برای حبیب شدن)
تا دانشگاه هویزه
عاشورا با همین دو پشتوانه، مدرسه زندگی و پیشرفت و تعالی بشر خواهد شد، اگر صرفا کلاس تاریخ و جغرافیا دیده نشود و به آن محدود نشود...
جدای از آن، پیشنیازِ دیگرِ مرور این اوراق، «باور» است...
باید باور داشت:
تنها با امام حسین میتوان... [1]
نکتهای کوتاه با مربیان، مجموعههای تربیتمحور و عموم اهالی فرهنگ
شاید تکرار نام دلربای امام حسین برای بعضی از امام حسینیها و هیاتیها، کمکم احساس صرفا شعاری بودن را تداعی کند، برای همین لازم است گاهی ضرورتهای این امر مهم که اتفاقا مورد تأکید حضرات معصومین بوده است از باب تذکر اشاره شود؛ چرا همه کارها باید با امام حسین جلو برود و اصولا هرکاری تا با این حقیقت گره میخورد، سرعت و قدرتی شگفت مییابد و توفیقات و فتوحات شتاب میگیرد و نیز از طرفی بیعاشورا آنچنان که باید، توفیقی نیست؟ چنان که انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و حتی ماجرای فتنه 88 نیز از این قاعده مستثنا نبود. چرا منبرها تا به کربلا و روضه هایش نرسند عاقبت به خیر نمیشوند؟!
پاسخ را در یک جمله میتوان خلاصه کرد: «با امام حسین راحت میشود حرفها را زد.» با او «گفتن»ها ساده و روان و راحت میشود و «شنیدن»ها نیز. همه از حسین بهتر قبول میکنند!
به تجربه ثابت شده است:
مرکزیت، عاشوراست و از آنجا باید به عرصههای دیگر نظری و نیز عزیمتی داشت.
تنها با امام حسین میتوان فتح الفتوح عالم را به دست گرفت آنچنان که حتی امام عصر هم به این ابزار نیرومندِ عاشورا برای ظهورش محتاج است.
راهی جز حضرت حسین نیست و چه خوب که راهی جز او نیست!
...سخن آغازین این بود: «با امام حسین به همه جا میتوان رسید» ولی تأملات بعدی در سخنان بزرگان، جلوه تازه ای برای تحقیق و محقق نشان داد که از توانستن به بایستن سوقمان میداد و از وادی «شاید» به وادی «باید» هجرتمان، که: «با امام حسین باید به همه جا رسید!»؛ از این حقیقت «چاره»ای نیست! هرزمان بشریت به بی«چاره»گی رسید، مضطر حقیقی شده است و دعای مضطر هم مستجاب است: «أَمَّنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیکْشِفُ السُّوءَ» (النمل/62) آن روز خورشید ظهور در آستانه خانه جانمان خواهد تابید.
فهرستی از مباحث:
با امام حسین به «درک بهتر قرآن» میتوان رسید
با امام حسین به « فهم انسانِ 250 ساله» میتوان رسید
با امام حسین به «وادی سلوک» میتوان رسید
با امام حسین به «حریم تربیت» میتوان رسید
با امام حسین به «قله رفیع تمدن» میتوان رسید
با امام حسین به «محضر علم» میتوان رسید
با امام حسین به «عرصه اقتصاد مقاومتی» میتوان رسید
با امام حسین به «سرزمین اندیشهورزی و تفکر خلاق» میتوان رسید
***
و البته تنها و تنها با امام حسین به این سرفصلها میتوان رسید...