داشتن «نگاه جبههای» شرط توفیقات و فتوحات در نقشه جهاد فرهنگی کربلا
وقتی دشمن جبهه خویش را تشکیل داده است و با همه اختلافاتی که با هم دارند، برای مقابله با جریان حق، متحد شدهاند، از تشکیل جبهه گزیر و گریزی نیست. این طرف نیز بایستی جبههای تشکیل داد.
اگر قرار است جبههای عمل کنیم باید مانند یک رزمنده مواردی را بدانیم:
در کدام محور هستیم؟ کدام گردان؟ کدام گروهان؟ نقشه عملیات؟ نقشت چیست؟ تخریبچی هستی؟ شناسایی؟ یا اطلاعات عملیات؟.... شما کجای این جبهه خواهید بود؟ توانمندی خودت را پیشتر از عملیات کشف کردهای؟ برای جبران ضعفهایت چه برنامهای داری؟
امام حسین علیرغم کمی نیروهای خویش در کربلا اما باز هم دقتهای نظامی خویش را با ظرافت هرچه تمام انجام داد و یک جبهه منسجم ایجاد کرد. راز استقامت هشتساعته نیروهای امام در روز عاشورا را باید مرهون این دقتها دانست والا با محاصره سی هزار نفری دشمن و کمی نیروهایی در حد صد نفر قاعدتاً ماجرای کربلا باید در کمتر از نیم ساعت تمام شود ولی استقامتی بالای هشت ساعت مشاهده میشود. این از پیامهای مدرسه کربلاست...
در روضهها و گریستنها پای شخصیتهای کربلا، مؤلفههای وجودی و عناصر شخصیتیشان نیز باید مرور و با خویش تطبیق داده شود. جای آنها را در کربلا نگاه کن و الگو بگیر!
در نقشه جهاد فرهنگی امروز مبتنی بر نقشه جهاد کربلای دیروز چه کارهای؟ کجایی؟ در نقش «اسلم»ی یا «جون»؟ «عابس»ی یا «عباس»؟ «حبیب»ی یا «نافع»؟! ارتباطت با بقیه همجبههایها چهطور است؟ شبکه ارتباطی اصحاب را نگاه کن! شیوه تنظیم این ارتباطها را بیاموز!
فهمیدن این جبهه و ملاحظات آن را در کربلا میتوان دید و آموخت...
با داشتن «نگاه جبههای» خیلی از کدورتها حل خواهد شد، رقابتهای جنجالی به حمایتهایی تبدیل خواهد شد، رفتارهای بعضاً کودکانه و بسته تغییر خواهد کرد، همه اهل این جبهه خواهند فهمید که ذاتاً به هم محتاجاند... تو همان کاری را در سنگر خودت انجام میدهی که من باید انجام دهم، بله! سنگرها متفاوت است ولی جبهه، «یکی» است، دیگر دعواهای فلان مسجد با فلان پایگاه و یا فلان هیئت با فلان مجموعه، جای خودش را به همافزایی و رشد توانمندیها خواهد داد.
با این نگاه جبههای خواهیم فهمید که ذاتاً به هم نیاز داریم و مکمل هم هستیم. چه سخنرانی، چه مداحی، چه تدارکات و پشتیبانی، چه مستندسازی و... همه در «یک» اردوگاهاند و در «یک» جبهه، مقابل «یک» دشمناند.
در یک تئاتر عاشورایی با جمعی از رفقای هیئتی حضور داشتیم. بعد از مراسم جلسه مشترکی داشتیم و چه جلسه زیبایی! گفتیم: چه سخنرانی کنیم و چه تئاتر و فیلم کار کنیم؛ عملاً همکاریم! چرا که در یک اردوگاهیم؛ اردوگاه معرفی امام حسین به عالم!
لذا شما همان کاری را انجام میدهی که من باید انجام دهم...
چه نگاهی به تو خواهد داد «نگاه جبههای» و چه افقی باز خواهد کرد!
اینطور بهتر از ظرفیتهای یکدیگر بهرهبرداری خواهد شد و یکدیگر را راحتتر تکمیل میکنیم...
اگر فهم جبههای پیدا شود و میدان و محورت را بشناسی و بدانی در کدام خیمه از خیمهها اردوگاه حسینی باید باشی و در کنار کدام یار عاشورایی خدمت کنی و ضرورت حضورت را احساس کنی... آن وقت حس تنگه احد را میفهمی. اگر کارویژهها شناسایی شود، میفهمی اگر کار را رها کنی، جایت خالی شده و کسی جای تو را پر نکرده است... باید جبهه را بشناسی!
شما در کربلای امام حسین در کدام خیمه و در کنار کدام شهید، دوره کارآموزی و کارورزی مهارتهای تشکیلاتی خود را طی میکنی؟ حبیب؟ سعید؟ نافع؟ جون؟....؟
شاهکار شهدای هشت سال دفاع مقدس این بود که جای خود را شناختند؛ سید مرتضی آوینی وقتی جای خودش را تشخیص داد، شد شهید آوینی! حسن باقری هم...
به عنوان نمونه حسن باقری فهمید باید در سنگر «شناسایی» باشد. چرا که جناحها و محورها وقتی شناخته میشدند، همدیگر را نمیزدند! معضلی بود معضل خودزنی در بعضی مواقع! بزرگترین درد، خودزنی بود! ولی وقتی روی نقشه حد و مرزها مشخص میشد، دیگر هم را نمیزدند چرا که اطلاعات وقتی روی نقشه پیاده میشد، همه میفهمیدند قصه از چه قرار است.
امروز هم باید هرکس جای خودش را در نقشه جهاد فرهنگی بشناسد. اصحاب عاشورایی تاریخ این هنر را داشتند...
تا دیر نشده بسم الله!
راستی! همجبههای سلام! همسنگری چهطوری؟!
***
«بگذار که در حرم مدافع باشم
همسنگر «حرّ» و «عون» و «رافع» باشم
حالا که «حبیببنمظاهر» نشدم
ای کاش به خیمه تو «نافع» باشم»[1]
برداشتی از اثر «روضه اصحاب چیست؟» در دست انتشار
[1] از حاج سید محمدرضا یعقوبیآل