روش تضمینیِ بُردنِ امام به گودال قتلگاه!
در هوای نهم دی
ناگفتهای از یک مشاورِ گمنامِ حوالیِ کوفهی سال شصت:
برای به مسلخ رفتن امام هیچ کار خاصّی لازم نیست!
به عبارت دقیقتر و بهتر، این اصلا کار سختی نیست...
کافی است بنشینی و زندگیت را به«خوبی» انجام دهی تا حسین به گودال قتلگاه برود؛ همین!
کوفیان سال 60 به این شیوه عمل نمودند...
تو زندگیت را فارغ از همه اولویتهایش انجام بده...
همه کارهایت را انجام بده حتی به همراه تمامی مستحباتش مِنهای اولویت، ما بقیش با جریان تاریخ:
حسین زمان به گودال قتلگاه خواهد رفت...
پینوشت:
یکی از راههای مؤثر دیگر برای بستن دهان وجدان در موارد اینچنینی، همین کار شریفِ مشاوره است، آن هم ترجیحا به خود امام و ولیّ جامعه! انصافا هم کاری با کلاس و شیک و مجلسی است! اینطور کسی به تو شک نخواهد کرد؛ شک نکن! در تاریخ سال 60 یافته شدند کسانی که هنوز تاریخ دربارهشان سکوت کرده و از آنها جز به نیکی یاد نکرده است...
راه هم همین است که اشاره شد...
به اینصورت که برنامه پیشنهادیِ تحمیل مصلحت خودت را در قالب دلسوزی و مشورت ارائه دهی و دیگر تمام.
مهم نیست که امام، خودش «راه» است، اما تو با کمالِ اعتماد به نفسِ کاذبت به او «راه» نشان بده! خودت را از تکوتا نینداز!
اگر بتوانید با هم «وحدت» خوبی هم داشته باشید، که نور علی نور! با این حساب دیگر امامتان تشنه هم جان نخواهد داد، گلویی تر خواهد کرد از آن جام زهر!
در ضمن اجازه ندهید تا کسی بفهمد وحدت، «محور» میخواهد و محورش هم ولایت است...
اینها راهی است که یک بار طی شده، و باز هم شدنی است. اعتماد کنید!
(از «دعوا سر اولویت است»، چاپ جدید، در دست انتشار)