در فصل دلتنگی «باغ سیب»: مقتلشناسیی که همه چیز با خود داشت...
فقط تماشا کن...
از «پژوهش و آموزش»، تا «ملاحظات تبلیغی»، از «دقتهای ستایشبرانگیز» او تا «امید، نشاط و شادابی» او و در یک جمله «چشمه زلال»ی که هر هفته برای اهالی آن جمع اشتیاقآفرینی میکرد، بی بدیل بود.
«مطالعه کتابی» تا «مطالعه فکری» زیر دستگاه دیالیزشان، همه و همه، کارگاه عملی روش تحقیق بود و تماشای حالاتشان، تذکر جهاد علمی...
یاد باد آن استاد فقیدی که کربلا را میفهمید... مجالسی که هر هفته دو بار به شوق آن لحظهشماری میکردیم: نشست اهالی باغ سیب و شرح حدیث بوی سیب آیت الله میرزا حسن ابوترابی عطرالله مرقده
امید، نشاط و شادابی
هر بار اگر در کنار مباحثش و خستگیهایی که سه روز در هفته به دیالیز میگذشت، اما باز هم نشاط و شادابی را در گفتار و رفتار ایشان میشد دید:
«اینها که از دردها میگویم از باب حکایت است و نه شکایت!»
«اگر کسی نیت کرده برود کربلا و میانه راه از دنیا برود ثوابش را میدهند: نیه المومن خیر من عمله»
«ایشاالله بتوانیم مقتلی کار بشود و به یک جایی برسانیم.» «ایشاالله بتوانیم کار را تمام کنیم»
«من در طریق این کار هستم. بگذار بگویند فلانی در حال انجام ماموریت مرد.»
«بلکه یک چیزی بنویسم بگویند خدا خیرش دهد. اگر مهلتم بدهند کتابی کار کنم.»
***
چشمهای زلال
اما دقتهای تاریخی مانع از توجه به عنصر عاطفه و اشک نشد. هم دعوت به گریستن میفرمود و هم خود، چون ابر بهار میگرست؛ هرجا که مقتل، طوفانی میشد:
«مقید باشید بگریانید، الان برخی که اصلا مصیبت نمیخوانند یا دو کلمه میخوانند و واگذار میکنند که مداح بخواند...
باید مقتل را تحلیل کنید.»
«گریه بگیرید. اجر دارد. امید که ذخیره قبر و قیامت باشد.»
***
اشتیاقی برای علمآموزی
تماشای این اشتیاق برای هر کسی عامل انگیزش علمی بود، خاصه اهل علم و چقدر جای این گردشهای علمی در محضر علما در فضاهای علمی ما خالی است:
«هرچه میتواند مطالعه کنید، یادداشت کنید؛ من نزدیک 200 جلد یادداشت پراکنده دارم.»
«کاش مینوشتم شاید به درد یکی میخورد. کاش میشد مقتلی بنویسم »
«خیلی لذت میبرم از مطالعه:
لذات دنیوی همه هیچ است پیش من
در خاطر از تغیر آن هیچ ترس نیست
روز تنعم و شب عیش و طرب، مرا
غیر از شب مطالعه و روز درس نیست»
«زیر دستگاه دیالیز یک ساعت مطالعه فکری کردم و هشت صفحه فقط فهرست احصا کردم برای حضرت عباس...»
«قوه بدنی نیست ولی شوق روحی هست. با حال دیالیزم 4 ساعت وقت گذاشتم و مطالعه کردم...»
« در جوانی در محرم 18 منبر میرفتم و 7 مسجد را در ماه رمضان اداره میکردم...»
***
مطالب مرتبط:
تقریر تشکیلاتی روایت "اذا مات العالم"
حاشیهای از درس مقتلشناسی آیتالله ابوترابی (نشست اهالی باغ سیب)