درسی از مدرسه حضرت زینب: چیزی و کاری تو را از حسین جدا نکند
زندگی جهادی
به حرمت رحلت عمه سادات، عقیله بنیهاشم، علیا مخدره حضرت زینب کبریسلامالله علیها
میپرسی: فلانی کجاست؟ چرا دیگر او را در هیات نمیبینیم؟ در کارهای فرهنگی رد پایی از او نیست؟!
پاسخ میشنوی: کار دارد... درس دارد...
و با خود میاندیشی آیا این جمله، مفهوم مخالفی هم دارد؟ یعنی آنها که هیات میآیند کار ندارند و درس ندارند... آیا هیات مجمع بیکاران و بیعاران عالم است؟!
و باز میپرسی دیگری چرا نیست؟ و پاسخها و عذرهایی مانند اشتغال و ازدواج و...
***
امید که اشتغال و ازدواج و... کسی را از حسین جدا نکند
امید که اینها بهانه انس و همراهی بیشتر با امام حسین باشد...
اشارتی از عقیله بنی هاشم در بیان «آفتاب در حجاب»:
ازدواج اما برای تو مقولهای نبود مثل دیگر دختران.
تو را فقط یک انگیزه، حیات میبخشید و یک بهانه زنده نگاه میداشت و آن حسین بود.
فقط گفتی: «به این شرط که ازدواج، مرا از حسینم جدا نکند.»
گفتند: «نمیکند.»
گفتی: «اقامت در هر دیار که حسین اقامت میکند.»
گفتند: «قبول.»
گفتی: «به هر سفر که حسین رفت، من با او همراه و همسفر باشم.»
گفتند: «قبول.»
گفتی: «قبول.»
و علی گفت: «قبول حضرت حق.» (آفتاب در حجاب، سید مهدی شجاعی، صفحه54)