سلوکی الگو برای عاشوراپژوهان: خودشناسی قبل از مقتلشناسی
«...اگر ادعا کنیم بیشتر این نویسندگان، از ناحیه آن امام همام دستگیری و تایید شدهاند، سخنی به گزاف نگفتهایم.» (مقتل ثارالله، آیت الله حاج شیخ حسین عندلیب همدانی، مقدمه ص31)
به یاد سالی که در نبودنش نشست اهالی باغ سیب، بیاو گذشت: مرحوم آیتالله آمیرزا حسن ابوترابیعطّرالله مرقده
یادنوشتی برای پاسداشت استادی که کربلا را میفهمید. چند خطی وصف مجالس با صفایش که «وصف العیش نصف العیش». مجالسی که هر هفته دو بار به شوق آن لحظهشماری میکردیم.
تقدیر این بود که در معیت پدر عاشورا، در آستانه میلاد امام علی، به محضر فرزندش شرفیاب شود.
از این به بعد حضرت ارباب، خود برای او از عاشورایش خواهد گفت، از این پس صاحب کربلا، اسرار مگوی مقتلش را به او نشان خواهد داد...
ما ماندیم و خاطرات خوشی از جلساتش که برای مان از کربلا میگفت، شاید نشست بعدی اهالی باغ سیب را در حوالی عطر خوش سیب حضرتش برگزار میکند... اویی که بنایش بر امتداد کار بود و در لابهلای حرفها و حتی بذلهگوییهایش، این تداوم کار را تذکر میداد و راستی چه مطالب بلندی را در لابلای طنزها میشود به مخاطب رساند:
«اگر میشد چند جلد کتاب با خودم دفن کنم، میگفتم با من دفن کنند، بلکه اگر فراغتی آنجا حاصل شد بخوانم!
در عالم خواب شهید مطهری را دیدم پرسیدم: «آیا دیگر کتابی در دست تالیف دارید؟» فرمودند: بله! کتابی در معاد؛
چند وقت بعد کتاب معادشان در آمد!»
خداحافظ دلخوشیهای مجالس کربلایی اهالی باغ سیب!
باغبان پیری داشتیم که با او زیر درخت سیب مینشستیم و شرح بوی سیب میخواندیم. شهد لبخندهایش با نمک اشکهایش، معجون معرفتی بود که دلبری میکرد و جرعه جرعه ما را مست از عشوههای رندانه خویش میساخت.
دیگر زیر درخت سیب منتظر چه کسی باشیم تا بیاید و جان خسته ما را با دو جرعه روضه، آب حیات بخشد؟
صلی الله علیک یا اباعبدالله
قسم به لحظه شیرین «من یمت یرنی»
که ایستاده بمیرم به احترام علی
عاشوراشناس! سلام ما را به مولای عاشورا برسان!
***
مطالب مرتبط:
تقریر تشکیلاتی روایت "اذا مات العالم"
حاشیهای از درس مقتلشناسی آیتالله ابوترابی (نشست اهالی باغ سیب)