هنوز شایستگیهای آستانه برای درک برخی روضهها را کسب نکردهایم
خیلی از روضههای اباالفضل العباس را نمیشود خواند...
یکی از مهمترین برکات روضه های عاشورا، وسعت نگاهی است که به انسان میبخشد؛ با این حال هنوز هم بسیاری از روضهها را نمیتوان خواند چرا که فهم آنها نیاز به مقدماتی دارد که عبارت است از معرفتهایی نسبت به شخصیت ها، درک نسبتهایشان با دیگران، فهم شبکه ارتباطی، شرایط حاکم و نیز مسائل موجود در کربلا و عاشورا. باید پیشنیاز این روضهها را گذراند تا بتوان در رثای آنها اشک ریخت.
به عنوان مثال همه احساس دشوار ناامیدی را که اباالفضل العباس، پس از وعده آوردن آب به فرزندان برادر داد و نتوانست از پس آن برآید درک میکنند و نیز این که یک انسان وفادار در عمل به وعدهای بخصوص در مورد کودکان عزیز برادر به مشکلاتی برخورد کند که نهایتا شرمنده آنها شود میفهمند و متأثر میشوند، اما این احساس را به این وضوح حس نمیکنند که زمانی که یک انسان شقی و مستکبر مانند شمر، او را به گفتگو دعوت میکند و برای او اماننامه آورده است بر عباس چه خواهد گذشت؟ ضربه این اتفاق بر روح بلند عباس و مرثیه ای که باید در پس این واقعه خواند و اشک ریخت خیلی درک نمیشود. حتی تأمل در این موضوع که لحن مهربان شمر در صدا زدن عباس (این بنو اختنا: خواهرزاذگان ما کجایند؟) با روح غیور و در عین حال حساس او چه خواهد کرد و برایند این خطاب نرم چه بازتابی در دل بچههای امام حسین خواهد داشت متوجه نشده ایم. «وَ جَاءَ شِمْرٌ فَوَقَفَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَیْنِ فَقَالَ أَیْنَ بَنُو أُخْتِنَا فَخَرَجَ إِلَیْهِ الْعَبَّاسُ...» (إعلام الورى بأعلام الهدى (ط - القدیمة)، النص، ص: 237)
به همین ترتیب روضههای دیگری از ماجرای شگفت عاشورا مانند رازهای نیاوردن پیکر او و ماندن در کنار علقمه و شاید تحلیل گفتگوهای آخرین امام با او که به مراتب نیاز به معرفتهای پیشینی است و از حوصله فهمهای ما کهکشانها دور است...
(مبحث مرتبط تکمیلی: مراجعه به اثر «روضههای ناشناخته کربلا»، نخستین مقتل مدیریتی)