اینقدر درگیر امام حسین شدیم که وقت نکردیم آدم شویم!
گذری بر تربیت عاشورایی
با تشکر از اساتیدی که پذیرا و راهنمای اندیشهها هستند:حضرات اساتید سوزنچی، مهدوینژاد، عرباسدی، لطیفی، یعقوبیآل و...
خوبی تربیت عاشورایی در این است که انسان اصلا متوجه نمیشود که کی و چطور آدم شد! این معجزه کار امام حسین است که آرام و سریع متربی را به کمال میرساند و او را از فراز موانع خود ساخته عبور میدهد
اینقدر درگیر امام حسین شدیم که وقت نکردیم تربیت شویم و آدم شدن فراموشمان شد!
یاد حضرت حسین لازمه آدم شدن است؛ مصیر آدمیت جز از راه ابراز ارادت به حسین نیست. مگر امکان دارد کسی درگیر حسین شود (در حسین گیر کند) و آدم نشود؟ بله! ممکن است. او آدم میشود ولی آنقدر ملایم و آرام و سریع که اصلا متوجه نمیشود که به آن شیفته و مغرور شود؛ آدم میشود، چه آدم شدنی ولی نمیفهمد! و این مزیت «تربیت عاشورایی» است که آفات بعدی خوب شدن مثل «عُجب» و مانند آن را هم به دنبال ندارد.
«خواندم حکایت سگ اصحاب کهف را
شاید وفا ببینی و آدم کنی مرا»
هر کس درگیر حسین شد آدم شدن میخواهد چه کار؟! او حسینی شده « وَ کَفَى بِهِ فَخْرا»
نکته مهمی که گاه در مسائل تربیتی نادیده گرفته میشود عنایت به هدایت تکوینی در جریان تکامل و رشد است که این غیر از هدایت مرسوم تشریعی است. تعبیر علامه جوادی در ذیل آیه «اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ» سوره حمد راهگشای بحث است:
«هدایت در لغت به معنای دلالت و ارشاد است و آن دو گونه است: یکی نشان دادن راهِ دستیابی به مقصد، که به آن «اِرائه طریق» میگویند و دیگری رساندن راهیان به هدف که از آن به «ایصال به مطلوب» تعبیر میشود. عبد سالک در این آیه کریمه، به تعلیم خدای سبحان، هدایت به صراط مستقیم را مسئلت میکند و هدایت بر دو گونه است: تشریعی و تکوینی.
هدایت تشریعی عبارت است از ارائه قانون سعادت بخش، تعلیم معارف، تبلیغ احکام دین و امر به فضایل و نهی از رذایل از طریق وحی و رسالت که از آن به «ارائه طریق» یاد میشود؛ اما هدایت تکوینی آن است که پروردگار، نیروهای علمی انسان را از بینش خاص و نیروهای عملی او را از کشش و کوشش مخصوص برخوردار کند تا فهم یا مشاهده معارف الهی و پیمودن راه و نیل به هدف نهایی به وِفق مراد حاصل شود و به عبارتی دیگر «دستگیری قدم به قدم از عبد سالک و رساندن او به مقصد». از این رو به «ایصال به مطلوب» موسوم است.
هدایتی که در آیه کریمه (اهدنا الصّراط المستقیم)، از خدای سبحان مسئلت میشود هدایت تکوینی است، نه تشریعی؛ زیرا گوینده آن (نمازگزار یا قاری قرآن) پس از شناخت خدا، دریافت معارف و احکام دین و گرویدن به آن، از خداوند هدایت میطلبد. پس او در پی کسب و تحصیل حاصل نیست، بلکه او هدایتی نورانی میطلبد که در پرتو آن هم راه را به خوبی ببیند و هم پرتگاههای اطراف آن را بشناسد.» (تسنیم، جلد 1 - صفحه 457)
اینجاست که دیگر فرایند تربیت در حلقه متربی و همت و تلاش او محدود نمیماند و حضور مربی و اثر او نیز (که اصالت هم دارد) بهتر و بیشتر دیده خواهد شد. اینجا دیگر متربی نیست که مسیر رشد را طی میکند بلکه دستگیری مربی عامل اصلی سعادت متربی خواهد بود.