تربیت زیر نگاه امام: دریافتی از نصیحت عابس به شوذب در کربلا
پیش روی اباعبدالله برو...( فتقدّم بین یدی أبیعبداللّه)
"در برابر ابی عبدالله قرار گیر تا امام تو را به شمار آورد همانگونه که غیر تو را از یارانش را به شمار آورد
لحظاتی وجودت در یاد و خاطر امام نقش بندد و لحظاتی امام تو را به شمار آورد..."
اثر تربیتی زیارت (مدرسه زیارت)
مبنای زیارت هم همین است: آمدن در مقابل دیدگان امام (جایی که این مقام را احساس کنی و خودت هم آن را بفهمی و الا امام همه جا حاضر است و همه عالم تحت سیطره مقام عین اللهی اوست)؛ غایت اندیشه زایر رسیدن به این درک بزرگ "حضور" است، درک همیشه در حجم نگاه امام بودن، درک تعریف زیارت"حضور الزائر عندالمزور" و بهترین دوره کارگاهی تمرین این مهارت، پیاده روی اربعین است: تمرین سه روز زیر آفتابی چشمان امام بودن و تعمیم این فهم و جریان آن بعد از زیارت در تمام زندگی، رسیدن به این که همیشه و همه جا امام این نگاه ویژه را دارد اگر بدانی و اگر بخواهی و این همه آثار تربیتی مدرسه زیارت است.
ورود در برترین محیط تربیت
کسی که جلوی امام باشد و این فهم در او به کمال رسیده باشد که او در مقابل امام است و امام هم دائم در منظر اوست به برکات بزرگی دست خواهد یافت: دست به هرکاری نمیزند، هرلباسی نمیپوشد، هر حرکتی انجام نمیدهد، هر حرفی نمیزند...
کسی که به این مقام حضور رسیده باشد وارد بهترین محیط تربیتی شده است که دائما برایش رشد خواهد داشت؛ مثال بچه چموش و بازیگوشی که همیشه یواشکی از خانه بیرون میآید تا پدرش او را نبیند، اما اگر بداند همیشه مقابل دیدگان پدر است و پدر همیشه علیرغم علمش با شکیبایی و سعه صدر با او برخورد میکند رفتارش عوض خواهد شد، این فرد به تربیتی با ثبات و ماندگار نایل خواهد شد. ما وقتی از امام نگاه ویژه را میخواهیم و تقاضای نظری رحیمانه میکنیم در حقیقت تمنای این مقام حضور را نیز داریم (وَ انْظُرْ إِلَیْنَا نَظْرَةً رَحِیمَةً) و خوشا آنان که نظر امام از آن ها بر نمیگردد و دائما زیر نظر مستقیم حضرتاند که هم از بلایای بیرونی محفوظند و هم از مکاید درونی نفس، اینها کسانی هستند که خدا و اهل بیت هیچ وقت رهایشان نمیکنند (اللَّهُمَّ وَ لَا تَکِلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرْفَةَ عَیْنٍ أَبَدا)
مروری بر داستان شوذب و عابس
عابس بن أبى شبیب همراه شوذب غلام بنى شاکر آمد [و به غلامش گفت: شوذب! در دل چه دارى؟ چه مىخواهى بکنى؟] [شوذب] گفت: چه بکنم؟ در کنار شما، نزد پسر دختر رسول الله صلّى اللّه علیه و آله و سلّم مىجنگم تا کشته شوم! گفت: من هم چنین گمانى به تو داشتهام! حال که حاضر به دست برداشتن و رفتن نیستى، بحضور امام حسین مشرف شو، تا تو را در ردیف فدائیان خود بشمار آورد. چنان که دیگران را آورد.همان طور که [خون] سایر یارانش را به حساب خدا واگذار نموده و من [هم خون تو را] بخدا واگذار نمایم، اگر الان کس دیگرى همراه من بود که نزد من نزدیکتر و عزیزتر از شما بود باز دوست مىداشتم پیشاپیش من به میدان برود تا جانش را به خدا واگذار کنم چرا که شایسته است. امروز هر چه مىتوانیم طلب أجر و پاداش کنیم، چونکه فردا روز حساب است و عملى در کار نخواهد بود.
شوذب جلو آمد و به حسین [علیه السّلام] سلام کرد و گذشت، و جنگید و به قتل رسید.
و جاء عابس بن أبی شبیب الشاکری و معه شوذب مولى شاکر، فقال [له] یا شوذب! ما فی نفسک أن تصنع؟
قال: ما أصنع! اقاتل معک دون ابن بنت رسول اللّه صلّى اللّه علیه [و آله] و سلّم حتى اقتل!
قال: ذلک الظنّ بک، أمّا لا فتقدّم بین یدی أبی عبد اللّه حتى یحتسبک کما احتسب غیرک من أصحابه، و حتى احتسبک أنا، فانه لو کان معی الساعة أحد أنا أولى به منی بک لسرّنی أن یتقدّم بین یدیّ حتى أحتسبه، فان هذا یوم ینبغی لنا أن نطلب الأجر بکل ما قدرنا علیه، فانه لا عمل بعد الیوم و إنما هو الحساب.
فتقدم [شوذب] فسلّم على الحسین [علیه السّلام] ثم مضى فقاتل حتى قتل [رحمة اللّه علیه].( وقعة الطف، ص: 236)
بسم الله الرحمن الرحیم
برای کمک به عمو مراد، شما هم دعوتید...
از امام صادق علیه السلام نقل کرده اند که از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله پرسیدند:
ای پیامبر خدا! آیا انسان از مال خود، بجز زکات نیز باید پرداخت کند؟
پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند:
آری، اگر گرسنه ای اظهار گرسنگی کند، مسلمان باید اورا سیر کند؛ اگر برهنه ای لباس بخواهد باید او را لباس بدهد.
گفتند : میترسیم دروغ بگوید
فرمودند: چرا از این نمیترسید که راست بگوید؟!
(بحار 75/46 ، از کتاب جامع الاخبار شیخ صدوق)
گمان نکنیم آنها محرومند و ما برخوردار.محرومان واقعی دل های زنگار گرفته ی ماست و اینان ولی نعمتانی هستند که دعای خیرشان رحمت خداوند و رضایتش را در پی خواهد داشت.پس ما به آن ها محتاج تریم...
morado.blogfa.com/post/43