فقه الحبیب2: دریافتی در حوالی آیه نَفْر با ترجمانی عاشورایی
...چرا از هر گروهی از آنان، طایفهای کوچ نمیکند، تا در دین آگاهی یابند و به هنگام بازگشت بسوی قوم خود، آنها را بیم دهند؟!(توبه/122)
برگی از عاشورا
ابن ابو طالب گوید: حبیب هنگام رسیدن به حسین (ع) و دیدن شمار اندک یاران و فراوانى شمار دشمنان آن حضرت گفت: در این نزدیکى قبیلهاى از بنى اسد هستند، اگر اجازه بدهید مىروم و آنان را به یارى تو دعوت مىکنم. شاید خداوند هدایتشان کند و به وسیله آنان بلیه را از تو بگرداند! امام حسین (ع) به وى اجازه فرمود. او به سوی قومش رفت و در دعوت قومش به آن ها گفت:شما خویشاوندان من هستید. من این نصیحت را بشما میکنم. پس بیائید و امروز سخن مرا در باره نصرت حسین بشنوید تا بدین وسیله بشرافت دنیا و آخرت نائل شوید. من بخدا قسم میخورم احدى از شما با پسر پیامبر در راه خدا شهید نخواهد شد مگر اینکه در اعلى علیّین بهشت با حضرت محمد صلّى اللَّه علیه و آله رفیق خواهد بود. با این نفس آتشین حبیب حدود 90نفر داوطلب پیوستن به سپاه امام شدند. (بحار الأنوار الجامعه لدرر أخبار الأئمه الأطهار، ج۴۴، ص: ۳۸۷)
درنگی در عاشورا
عاشوراییان، امامشان را تمام دینشان میدانند و بر آن شهادت میدهند. بلیغترین شهادت را باید از حنجره علمدار این قافله یعنی حضرت ابالفضل العباس شنید در آینه رجزش در کنار علقمه، آنجا که دفاع از امام را همان دفاع از دین میداند: "إِنِّی أُحَامِی أَبَداً عَنْ دِینِی"؛ اینجا حمایت از حسین حمایت از دین است و حمایت از دین در حمایت از حسین. در افق اهالی کربلا حسین همان دین مجسم است و همه شئون دین در او مجال بروز مییابد. چنان که شیخ اصحاب عاشورا –حبیب- نیز آن دم که از کوفه به کربلا میرسد و کنار امام نفسی تازه میکند، بلافاصله اذن میگیرد تا به دستور آیه نَفْر عمل کرده باشد و برای انذار قومش سفر کرده باشد. اینجا تفقه در حسین نیز همان تفقه در دین است:(لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ: اَیْ لیتفقهوا فی الحسین)
حضرت حبیب یکی از باشکوهترین مصادیق آیهی مبارکهی نَفْر است: وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُون(توبه/122)
از "لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ" تا "وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ" را از مکتب عاشورا باید آموخت و اصحاب الحسین سابقون عمل به این آیهاند و حبیب را در این میانه مقامی - و به تعبیر امام عاشورا "فضلی"- ویژه است، حبیب نماینده اصحاب است، افضل شهدای غیر بنیهاشم...
از در جوار امام عاشورا بودن تا رفتن به سمت قبیله بنی اسد، از یار تا دیار، از "لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ" تا "وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ" در تبلور آیه نَفْر، همه و همه را در محور عاشورا باید جست و در زندگی اصحاب الحسین باید آموخت. و این از اسرار همان نامه رمزآلود امام به حبیب است، نامه ای که در آن امام، حبیب را "فقیه" خطاب میکند: مِنَ الحُسَینِ بنِ عَلِیٍّ بنِ أبی طالبٍ إلى الرَّجُلِ "الفَقیهِ" حَبیبِ بنِ مُظاهِر؛ فقاهتی برخاسته از حقیقت عاشورا و موید به تایید امام عاشورا.
فقاهتی که دو شاخصه اساسی دارد:
اولا "لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ" را با "لیتفقهوا فی الحسین" میفهمد و این تفاوت مشرب فقهی حبیب با فقاهت امثال سلیمانبنصردهای کوفهنشینی است که بعدها شکل توابین به خود میگیرد؛ فقاهتی بیبصیرت و کور و دور از مدار ولایت امام، فقاهتی زماننشناس که در طواف گیج "لیتفقهوا فی النفس" - و نه "فی الدین"- دور میزند؛ اما تفسیر حبیب از قرآن، تفسیری حسینمحور از دین است، فقهی که در عمل به حدیث ثقلین و به تعبیری رساتر عمل به همان فقه اهل بیت است؛ فقهی که قرآن را در کنار عترت مییابد و نه در منیت و خودخواهی "حسبنا کتاب الله"
و ثانیا فقاهتی که در فراز "لِیَتَفَقَّهُوا..." تا به ساحل"وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ" نرسد قرار نمیگیرد. فقاهت شیخ الانصار کربلا تا به انذار و تبلیغ در اجتماع زینت نیابد آرام نمیگیرد. فقه عاشوراییان در "لِیَتَفَقَّهُوا..."خلاصه نمیشود و با "وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ"تمام میشود و برای همین کاملترین و جامعترین فقاهت، فقاهت عاشورایی است، فقاهتی به سبک حبیب (و نه فقاهت سلیمانبنصرد خزاعی و یا شریح قاضی) فقاهتی در مدار ولایت امام حسین، فقاهتی فراگیر، زنده و پویا که در عزلت و عافیتِ "لِیَتَفَقَّهُوا..." حاشیه امن نمیگیرد و تا کارزار و جهاد"وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ" در صحن علنی جامعه نیز وسعت مجال مییابد.برترین ترجمان قرآن را نیز در کربلا باید جستجو کرد. به پای چنین شخصیتی جا دارد امام هم شکسته شود چنان که در رثایش نوشتند سیمای حضرت شکسته شد: (لَمّا وَقَعَ حَبیب عَلَی الاَرض بَانَ الاِنکِسار فی وجه الحسین...)
حاصل سخن آنکه فقاهت فقیه کربلا، "فقاهتی تشکیلاتی" است که ناظر به اجتماع هم هست و در فرد خلاصه نمیشود. این فقاهت مطلوبی است که برآمده از تفقه در حریم اهل بیت است و محصول تنفس در محیط ولایت امام حسین. این قلمرو کتاب فقه عاشوراست که فراتر از "طهارت تا دیات"، از "تفقه در دین تا انذار قوم" فرصت رشد مییابد و این همه از برکات فهم قرآن در دامن ولایی اهل بیت است. این قرآن را حبیب هر شب مانوس بود که امام او را آنچنان در هنگامه شهادتش ستود: لِلّهِ درک یَا حَبیب لَقَدْ کُنْتَ فَاضِلاً تَخْتِمُ الْقُرآنَ فِی لَیْلَة وَاحِدَة!!
مطلب مرتبط: فقه الحبیب (تأملی مسأله محور در جمله کلیدی امام به حضرت حبیب)