مدیر در مدار نجف
به حرمت و در مدار کربلا به نجف راهی گشوده شد...
ثاراللهِ پسر را صدا زدیم، اما این بار پاسخ را "پدرِ ثارالله" که "ثاراللهِ پدر" بود دادند: "السلام علیک یا ثارلله و ابن ثاره"، هم حسین ثارلله است و هم علی علیهما السلام.
بنا بود این بار هم توفیق حضور در خیمهگاه (طرح روایت مصور عاشورا) مجدد دست دهد اما امر فرمودند از کربلا به نجف رو کنیم و آنجا خیمه زنیم: صد حیف که آن رفت و صد شکر که این آمد...
این بار به بهانه مدیریت فرهنگی بعثه و با عنوان مسؤل فرهنگی و روحانیان نجف...
ولی از همه اینها که بگذریم سخن از علم و اندیشه و ایده در نجف چه میچسبد!(تعبیری بهتر از این پیدا نشد!)
در عرصه مدیریت فرهنگی (خاصه در این مجال جدیدی که پیش روست) مشتاق بحثها و اندیشههای راهنمای اهالی فکر و اندیشه هستیم، آخر یک جا اگر مباحثه علمی مزه کند (اینجا هم تعبیری بهتر از این پیدا نشد!) نجف در جوار امیرالمؤمنین است.
حرف از دانشگاه علوی شد، ورود ما در دانشگاه امیرالمومنین برایمان زود بود
باید فعلا سر کلاس اول دبستان مولا برویم.
فلذا آغاز ورودمان 31 شهریور مطابق جشن شکوفه های کلاس اولیها شد!
منتظر ایدههای عالمانهتان هستیم: چه دعایی، چه دوایی
راستی
چقدر علوی شدن سخت است!
مدیر در مدار نجف شدن بدون همتی عاشورایی محال است.
ما 3 2 آ