طرحی برای اندیشه: از اصحاب امام علی و امام حسن تا اصحاب امام حسین علیهمالسلام
اشاراتی برای تأمل در حوزههای مدیریت منابع انسانی و نیز مبحث پیروان در مدل رهبری
تکروی...ریشه در خود رأیی دارد..اگر باز پایین تر بیاییم...سر از جاه طلبی در میاوریم...ریشه اصلی: مودت ناخالص
"قول دادن و وسط کار رفتن" مشکل اصحاب امام علی و امام حسن بود، تا جایی که امامی مانند علی علیهالسلام از دست پیروانش خودش را میزد!(ر.ک. اواخر خطبه182 نهج البلاغه) امام علی از دست معاویه این قدر ننالید که از دست اصحابش...(برای اطمینان بیشتر خطبه27 را نیز ببینید)
راهکار: مودت خالص "و مودتی خالصه لکم" (همه این مشکلات به خاطر ناخالصی درون است) (برداشتی از حجتالاسلام مهدوینژاد)
بحث خلوص نیروها و اسرار آن در این پست آمده است: مشاهده پست "تشکیلاتسوز: راز تصفیه دقیق در معادله نیروی انسانی امام حسین"
قصه قصه دور و غریبی نیست: به بهانه کنکور، ازدواج، کار، زندگی و خانواده و... از کارهای فرهنگی کنار کشیدن، صحنه آشنایی نیست؟!
چقدر جامعه کبیره مشکل را قشنگ حل کرده: بابی انتم و امی و اهلی و مالی و اسرتی... پای کار او باید همه چیز کنار برود...
آیه 24 سوره توبه هم تیر خلاص را زده: قُلْ إِنْ کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَاؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیکُمْ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُوا حَتَّى یأْتِی اللَّهُ بِأَمْرِهِ وَاللَّهُ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ(التوبة/24)
بگو: «اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طایفه شما، و اموالی که به دست آوردهاید، و تجارتی که از کساد شدنش میترسید، و خانه هائی که به آن علاقه دارید، در نظرتان از خداوند و پیامبرش و جهاد در راهش محبوبتر است، در انتظار باشید که خداوند عذابش را بر شما نازل کند؛ و خداوند جمعیت نافرمانبردار را هدایت نمیکند!
به فدای اصحاب امام حسین که اینها سرعتگیر آنها نشد...
و این است تفاوت اصحاب الحسین با اصحاب دیگر امامان که اگر بناست در مدل رهبری یک رکن اصلی آن "پیروان" باشند پس چه پیروانی برتر از پیروان امام حسین (آنچنان که خویش در وصف یارانش فرمود: اصحابی به باوفایی و خوبی شما ندیدم)
برای همین موضوع است که اگر بنا باشد امام آخرین خود را به امامی معرفی کند باید سری به عاشورا بزند: تشکیلات عاشورایی به مثابه پشتوانه ظهور (الا یا اهل العالم! ان جدی الحسین...)
به بهانه آیه 24 توبه به این وادی سری میزنیم...
سرعت گیر1: پدران
آیه بالا می فرماید نباید پدرتان محبوب تر از خدا برایتان باشد.
این آیه هیچ تنافی با احترام به پدر و مادر ندارد زیرا این آیه فقط می گوید پدرهایتان مانع از محبت خدا و جهاد در راه خدا نشود.
درباره شان نزول این آیه گفته اند که :
علىّ بن ابى طالب (ع) از مدینه به مکه آمد و به عباس گفت: اى عمو چرا هجرت نمىکنى؟ چرا به پیامبر خدا ملحق نمىشوى؟ عباس گفت:مسجد الحرام را تعمیر مىکنم و بیت را حفظ مىکنم.
پس این آیه نازل شد: «أَ جَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لا یَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ»
و نیز به گروهى که نام آن را برده بود گفت: چرا هجرت نمىکنید؟ چرا به پیامبر خدا ملحق نمىشوید؟ آنها گفتند: با برادران و خویشان و خانههاى خود زندگى مىکنیم، پس این آیه نازل شد: «قُلْ إِنْ کانَ آباؤُکُمْ وَ أَبْناؤُکُمْ ...»
*************************
سرعت گیر2: فرزندان
برخی وقت ها فرزندان که عزیزترین فرد برای پدر و مادر هستند، باعث گمراهی آنان می شوند. فرزندان باید در رسیدن ما به خدا کمک کنند نه اینکه مانع شوند.
یادآوری داستان خضر و موسی در اینجا تلنگری به ما می زند که حضرت خضر برای اینکه آن پدر ومادر مومن به خاطر فرزندشان کافر نشوند فرزندشان را کشت و گفت خدا فرزندی به آنان می دهد که خیر در آن باشد.
این کار حتی حضرت موسی را به تعجب وا داشت:
فَانطَلَقَا حَتىَّ إِذَا لَقِیَا غُلَامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَ قَتَلْتَ نَفْسًا زَکِیَّةَ بِغَیرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَیْا نُّکْرًا(74)..... وَ أَمَّا الْغُلَامُ فَکاَنَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَینِ فَخَشِینَا أَن یُرْهِقَهُمَا طُغْیَانًا وَ کُفْرًا(80)
پس برفتند تا پسرى را بدیدند و او را بکشت. گفت: آیا نفس محترمى که کسى را نکشته بود بیگناه کشتى حقا کارى قبیح کردى (74)....اما آن پسر، پدر و مادرش مؤمن بودند ترسیدم به طغیان و انکار دچارشان کند (80).
آن قدر انحراف پسر اثرش زیاد است که حضرت علت اصلی انحراف زبیر را پسر او دانستند.
مَا زَالَ الزُّبَیْرُ رَجُلًا مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ حَتَّى نَشَأَ ابْنُهُ الْمَشْئُومُ عَبْدُ اللَّه
زبیر پیوسته خود را از ما به حساب مىداشت تا آنکه فرزند نافرخندهاش عبداللّه پا به جوانى گذاشت
********************************
سرعت گیر3: برادران
بعضی وقت ها برادران سرعت گیر حرکت ما به سوی حق می شوند. برادران هم صحبت و هم نفس های انسان هستند.
برادران یوسف ، بهترین نمونه هستند برای سرعت گیری !
برادران یوسف، که نسبت به او حسادت داشتند سرعت گیر حضرت یوسف بودند. و اگر از این سرعت گیر عبور نمی کرد ،هیچ وقت عزیز مصر نمی شد.
ولی برعکس خود یوسف ، برای برادرانش بهترین برادر بود.
إِذْ قَالَ یُوسُفُ لِأَبِیهِ یَأَبَتِ إِنىّ رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَبًا وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ رَأَیْتُهمْ لىِ سَاجِدِینَ(4) قَالَ یَابُنَّی لَا تَقْصُصْ رُءْیَاکَ عَلىَ إِخْوَتِکَ فَیَکِیدُواْ لَکَ کَیْدًا إِنَّ الشَّیْطَنَ لِلْانسَانِ عَدُوٌّ مُّبِینٌ(5)
(به خاطر بیاور) هنگامى را که یوسف به پدرش گفت: «پدرم! من در خواب دیدم که یازده ستاره، و خورشید و ماه در برابرم سجده مىکنند!» (4) گفت: «فرزندم! خواب خود را براى برادرانت بازگو مکن، که براى تو نقشه (خطرناکى) مىکشند چرا که شیطان، دشمن آشکار انسان است! (5)
******************************
سرعت گیر4: همسران
از اصحاب سؤال کرد: چرا آمدید کربلا؟
جواب دادند: اتینا لننصر غریب فاطمه
داستان رفع غربت بود از غریب فاطمه.
مجدد سوال کرد:لم طلقتم حلائلکم، چرا زنانتان را طلاق داده و رها کردید؟
وباز جواب اصحاب همان بود. فقالوا لذلک.
همه همسران خود را رها کردند برای آن هدف بزرگ، یاری غریب فاطمه.
البته در کربلا همسرانی بودند که محرک و انگیزه بخش شوهرانشان برای آمدن به کربلا بودند:
· همسر و زهیر ابن قین : که او باعث شد شوهرش به دیدار حسین برود و زمینه سعادتش فراهم شود.
گروهى از قبیله فزاره و بجیله روایت کردند که: ما با زهیر بن قین (در کاروان او از سفر حجّ مکه به سوى کوفه) حرکت مىکردیم کاروان حسین علیه السّلام جلوتر حرکت مىکرد، سرانجام کاروان ما به کاروان حسین علیه السّلام رسید، در مسیر راه هر جا که امام حسین علیه السّلام مىخواست در منزلگاهى توقّف کند، ما از او کناره مىگرفتیم و در منزلگاه دیگر فرود مىآمدیم، [از این رو که هنوز زهیر خود را آماده نکرده بود که به حسین علیه السّلام بپیوندد] در یکى از منزلگاهها که کاروان حسین علیه السّلام فرود آمد، ما نیز ناگزیر شدیم در همان جا فرود آییم، تا اینکه غذا آوردند و مشغول خوردن غذا شدیم، ناگاه فرستاده امام حسین علیه السّلام نزد ما آمد و به ما سلام کرد، آنگاه خطاب به زهیر بن قین چنین گفت:
«اى زهیر بن قین! ابا عبد اللّه علیه السّلام مرا به سوى تو فرستاده، تا به تو پیام دهم که نزدش بیایى.» همه ما لقمه غذایى که در دست داشتیم به زمین انداختیم، و همچون کسانى که پرندهاى بر سرشان است، بىحرکت و مبهوت ماندیم.
ناگاه همسر زهیر دیلم دختر عمرو به زهیر گفت: «سبحان اللَّه! آیا پسر رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم براى تو پیام مىفرستد، و تو را فرا مىخواند، تو نزدش نمىروى؟ چه مىشود که به حضورش بروى و سخنش را بشنوى.» زهیر (تحت تأثیر کلام همسرش قرار گرفت) برخاست و به حضور امام حسین علیه السّلام رفت، چندان نگذشت که شادمان و با چهره برافروخته بازگشت، و دستور داد خیمهاش را کندند و اثاثیهاش را برداشتند، و کنار کاروان حسین علیه السّلام بردند، آنگاه زهیر به همسرش دیلم گفت:
«انت طالق ...، تو را طلاق دادم. چرا که من دوست ندارم از ناحیه من جز خیر، آسیبى به تو برسد، من تصمیم گرفتهام که به حسین علیه السّلام بپیوندم تا جانم را فدایش کنم، و سپر بلاى او گردم.» آنگاه زهیر اموال همسرش را به او داد، و او آن را در اختیار پسر عموهایش قرار داد، تا به بستگانش برسانند سپس برخاست و نزد زهیر آمد در حالى که گریه مىکرد با او خداحافظى نمود، هنگام خداحافظى (قاطعانه) گفت: «کان اللَّه عونا و معینا، خار اللَّه لک، أسألک ان تذکرنى فی القیامة عند جدّ الحسین، خداوند یار و یاور تو باشد و آنچه خیر است برایت فراهم سازد، از تو تقاضا دارم در روز قیامت در نزد جدّ امام حسین علیه السّلام از من یادى کنى.
· همسر حبیب ابن مظاهر : که وقتی نامه ی امام به حبیب رسید نه تنها مانع از رفتن شوهرش نشد بلکه انگیزه هم برای رفتن ، به حبیب داد.
****************************************
سرعت گیر5: اقوام
قصهی حبیب به سمت قبیلهاش، در همان آشنایی دوستان بود از لذت همراهی با حسین.
حبیب بن مظاهر نزد امام(ع) آمده عرض کرد: اى فرزند رسول خدا(ص)! در نزدیکى ما قبیلهاى از بنى اسد است به من اجازه میفرمایى نزد آنان رفته و آنان را به یارى تو فرا خوانم؟ امید است خدا آنان را یاور تو کند.
امام(ع) فرمود:« ای حبیب! من به تو اذن دادم ». حبیب به صورت ناشناس در تاریکى شب نزد آنان رفت. ایشان حبیب را شناخته دانستند از بنى اسد است. گفتند: چه کار دارى؟
قصهی حبیب به سمت قبیلهاش، در همان آشنایی دوستان بود از لذت همراهی با حسین.
هدف رساندن پیام بود به قبیله خود، اما هیچ چیز نباید حبیب را از محبوبش حسین جدا کند، حتی قبیلهاش.
اصلا دلسوزی حبیب برای آشنایی با یک هدیه بود، چنان که خود میفرمود:" بهترین ارمغانى را که نمایندهاى براى مردم خود میآورد براى شما آوردهام. آمدهام شما را به یارى فرزند دختر پیامبرتان فراخوانم "هدیهای از جنس یاری.
در مقابل حسین همه چیز رنگ میبازد، 90نفر حبیب را تنها گذاشتند؟
باشد، خود حبیب 80 ساله به اندازه 90 نفر برای حسین یاری خواهد کرد.
****************************
سرعت گیر6: اموال
مال داری در اسلام دلیل کمال و گرفتن مقام و دادن حق بیشتر به او و برخورداری از احترام زیادتر نیست، بلکه معیار شخصیت تنها علم و تقوا و فداکاری است و مال تنها وسیله آزمایش است .
از مال در قرآن به عنوان خیر و فضل و زینت و مدد خداوند یاد شده است، البته به شرطی که علاقه افراطی به مال، انسان را از هدفهای انسانی باز ندارد.
الْمالُ وَ الْبَنُونَ زینَةُ الْحَیاةِ الدُّنْیا(کهف/46)
در اسلام دلیل کمال و گرفتن مقام و دادن حق بیشتر به او و برخورداری از احترام زیادتر نیست، بلکه معیار شخصیت تنها علمی و تقوا و فداکاری است و مال تنها وسیله آزمایش است. و حتی مال دار نمیتواند هر گونه تصرفی که میل دارد در مال خود انجام دهد.
مال اگر به آن علاقه افراطی داشته باشیم، سرعت گیر حرکت ما به سوی کمال خواهد بود.
عده ای در کربلا به خاطر یک کیسه گندم آمدند و پسر فاطمه را کشتند!!!
***********************
سرعت گیر7: تجارت
تجارت کردن یکی از موانعی است که در قرآن در جایی که با امر خدا تلاقی دارد، نهی شده است. نمونه ی آن آیه ای است که در مورد نماز جمعه نازل شده است
وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَیْها وَ تَرَکُوکَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقینَ
هنگامى که آنها تجارت یا سرگرمى و لهوى را ببینند پراکنده مىشوند و به سوى آن مى روند و تو را ایستاده به حال خود رها مىکنند بگو: آنچه نزد خداست بهتر از لهو و تجارت است، و خداوند بهترین روزىدهندگان است.(جمعه /آیه11)
تجارتی که از نماز جمعه انسان را باز دارد نهی شده است
آیا تجارتی که انسان را از حسین(ع)؛قرآن ناطق باز دارد نهی نمی شود؟!
عده ای برای این آمدند کربلا و با پسر فاطمه جنگیدند تا امتیازهایی بگیرند که بتوانند درآمدشان را از طریق تجارت افزایش بدهند.
چه بد تجارتی کردند!
زندگی آرام به قیمت کشته شدن پسر فاطمه!
**************************
سرعت گیر8: خانهها
«وای بر تو ای ابن سعد؛ چرا از خدایی که بازگشتت به سوی اوست، پروا نداری؟ آیا با من میجنگی که پسر عموی تو هستم؟ رها کن این جماعت را و با من باش که این برای تو به خداوند نزدیک تر است. ابن سعد گفت: میترسم که خانهام ویران گردد. حضرت (ع) فرمود: آن را برای تو بنا خواهم کرد. گفت: میترسم که اموالم مصادره گردد. حضرت (ع) فرمود: من بهتر از آن را از اموالم در حجاز به تو خواهم داد. گفت: من زن و فرزند دارم و بر آنان بیمناکم و در این جا بود که برای امام حسین (ع) روشن شد که او مردی است دل مرده و وجدانی خفته؛ چون انسانی که سرنوشت جامعهاش را با چنین معیاری میسنجد، جز در شکل نفسانی، دیگرانسان نیست. حضرت (ع) به او فرمود: چه داری؟ به زودی خداوند قتل تو را بر بسترت مقرر خواهد کرد و ور در روز قیامت هیچ آمرزشی برای تو نیست. به خدا قسم امید دارم که از گندم عراق جز اندکی نخوری».
عمر سعد با حالتی از استهزاء گفت: جو، کفایت میکند.
برایش مشکل بود از خانه و اموالش بگذرد.
نتوانست بگذرد که شد عمرسعد.
عمر سعد نتوانست دل بکند، از ری، از کوفه و از خود.
حبیب کوفی
حبیب بن مظاهر و مسلم بن عوسجه هم کوفی بودند اما جزء بهترین یاران امام حسین به حساب میآمدند.
پس مهم نیست "کوفی" باشی یا نه
مهم این است "کوفی منش" نباشی
مهم این نیست کجا هستی
مهم این است جایی که هستی کارت را درست انجام دهی.
گذشتن از همه چیز برای حسین. «انا ترکت الخلق طرا فی هواکا»: در هوای تو همه را رها کردم.فقط به خاطر تو.