مدیر در مدار کربلا

ساحتی برای گفتمان سازی مدیریت عاشورایی

مدیر در مدار کربلا

ساحتی برای گفتمان سازی مدیریت عاشورایی

سید علی اصغر علوی
طلبه و دانش آموخته رشته معارف اسلامی و مدیریت
تهران- دانشگاه امام صادق علیه‌السلام
پژوهشگر حوزه عاشورا با تکیه بر مسائل مدیریت از سال1385 تاکنون
عنوان پایان‌نامه مقطع کارشناسی ارشد: طراحی الگوی رهبری با الهام از گفتگوهای امام حسین علیه‌السلام در مسیر کربلا

آثار منتشر شده:
مجموعه کتاب‌های زیر خیمه حسین (کتاب‌های کاربردی عاشورا از شهدا تا سیدالشهدا) در 11جلد
جلد اول: سه دقیقه در مقتل گم‌نامی
جلد دوم: ...تا خدمت حسین
جلد سوم: ولعن‌الله شمرا
جلد چهارم: رفاقت به سبک حبیب
جلد پنجم: رقابت به سبک حبیب
جلد ششم: وفا به رنگ کربلا
جلد هفتم: 18 ثانیه با کوثر
جلد هشتم: امام رضا علیه‌السلام، شهید راه علم
جلد نهم: دعوا سر اولویت است
جلد دهم: راه عباس شدن
جلد یازدهم: راز دیدار علم
باغ سیب (سبک زندگی عاشورایی در 6 جلد|موردکاوی اصحاب)
عرشه خدا (سفرکربلا، پیاده‌روی اربعین، اردوهای جهادی)
ضریح قدیمی
آبروی علم(بیانات امام حسین در جمع اندیشمندان به همراه بیان بایسته‌های علمی)
خادم ارباب کیست؟(بایسته‌های خادمین هیات، هیات در تراز انقلاب|کلاس حضرت جون)
روضه‌های ناشناخته کربلا (نخستین مقتل مدیریتی)
تا دانشگاه هویزه(آن‌چه مسئولان و برگزارکنندگان اردوها باید بدانند)
توجیه المسائل کربلا (توجیه‌ها و بهانه‌هایی برای با حسین نبودن!)
راز دیدار علم(دریچه‌ای به حدیث عنوان بصری|ویرایش دوم)
جای خالی عباس (مروری بر رفتارهای تشکیلاتی حضرت عباس سلام‌الله‌علیه)
الی الحبیب (سرمشق‌هایی برای حبیب شدن)
مبانی مدیریت عاشورایی (روش‌شناسی و رویکردها)
الی الحبیب (سرمشق‌هایی برای حبیب شدن)
چای روضه‌دم (درسهایی از چای روضه اباعبدالله)
گنبد مستجاب (تربیت زیر نگاه امام)
تنها علاج، (با امام حسین به همه جا میتوان رسید)
توضیح الرسائل کربلا، (چطور از دل 18 هزار نامه عاشق، 30 هزار قاتل ایجاد شد؟)
امضای کوچک؛ کتابی برای حضرت علی اصغر، نکته‌ها، درس‌ها و آموزه‌های امروزیش

آثار در دست چاپ:
شمریت و حریت
مسلم «ولی امر» است
با خدا در اتاق تشریح
حتی اسبشان نیز
پرواز با بال مگس
امام حسین در خیابانهای کوفه
چند دقیقه گودال
روضه اصحاب چیست؟
نیمه پنهان کربلا
عباس‌آفرین
فتأمل، ملاحظاتی برای خوانش فقه و اصول
مبانی نظام‌مند رزم

بایگانی
سه شنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۱، ۰۹:۲۶ ب.ظ

حلقات‌الحسینیه-2 (جزوه)

بسم الله الرحمن الرحیم

حلقات الحسینیه2

هویزه-مقتل شهید علم الهدی

اردوی خادمین 89-90(22/12/89 الی 4/1/90)

الگویی است برای برگزاری دوره‌های تبلیغی با رویکرد مسائل مدیریت و تمرکز بر مصادیق عاشورایی

آن چه خواهد آمد تنها گزارشی از سرفصل‌های طرح شده است که به همت دوستان شرکت‌کننده و با تکیه بر جزوات کلاس آماده شده است، بدیهی است که اشارات کوتاه ممکن است در بعضی موارد نارسا باشد به علت اقتضای زمان اندک و محدودیت‌های دیگر و نیز  از سویی اهمیت سرفصل‌ها و درخواست دوستان این اثر منتشر می‌شود.

امید که مورد قبول طبع مردم صاحب نظر شود...

سه نگاه محوری در جلسات حضور و بروز داشت:

o         یک نمونه ی عملی تدبر

o         یک استفاده از دار الشفای کربلا برای بهبود دردهای شبکه خادمین  شهدای هویزه.

o         تمرکز بر سرفصل‌های حلقات یک با عمقی بیشتر و توجه ویژه‌تر به مباحث قرآنی بخصوص مباحث تفسیری حضرت آیت‌الله جوادی آملی

 

 

جلسه اول:                                                      صبح24/12/89 روایت سه دقیقه ای:

سه کلید واژه:  حرم هویزه- شهدای کرخه نور- مقتل شهید علم الهدی

  سه دقیقه بهانه ایست برای شروع روایتگری.البته این خودش هنر است که کل مطلب را بتوانی در سه دقیقه به صورت شسته رفته آماده کنی و به مخاطب بدهی.

  یک مبلغ نباید احساس کند که ضبط صوت شده است و تکراری کار کند.باید هر روز نگاهی نو داشته باشی و یک پنجره تازه مثلا نسبت به  مقتل داشته باشی.

ü        هر روز باید دنبال مطالعه باشیم.

  در روایت سه دقیقه ای چه باید گفت؟

1.       شروع:خیر مقدم

2.       جمله گویای فضا

    داده دست اول در اینجا حرف های برادر شهید علم الهدی است واسرای آزاد شده ای چون آقای جولا می باشد که می توانی از آنها استفاده نمایی.هنر شما استفاده از این داده های دست اول است و باید اینها را جمع کنید.

ü        تبلیغ سر ریز تربیت است.

- دنبال جملات و عبارات ناب باشید.مثل:

§         آوینی: حلقه "و عل الاروح التی حلت بفنائک" تنگ نیست و تا "کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا".

§         آوینی: هر که می خواهد ما را بشناسد، داستان کربلا را بخواند.اگر چه خواندن داستان را سودی نیست؛اگر دل کربلایی نباشد.

§         آوینی: چه بگوییم در جواب اینکه حسین کیست و کربلا کدام است؟

چه بگوییم در جواب اینکه چرا داستان کربلا کهنه نمی شود؟

از باب استعاره نیست اگر عاشورا را قلب تاریخ گفته اند.زمان هر سال در محرم تجدید می شود و حیات انسان هر سال در سید الشهدا..........

§         آوینی: بعضی ما را سرزنش می کنند که چرا دم از کربلا می زنید و عاشورا؟آنها نمی دانند که برای ما کربلا بیش از آنکه یک شهر باشد یک افق است.یک منظر معنوی است که آن را به تعداد شهدایمان فتح کرده ایم.نه یک بار، نه دو بار، به تعداد شهدایمان.(برگرفته از کتاب گنجینه های آسمانی شهید آوینی)

-          هر بار نگاه تازه داشته باش به روایتگری تا اثر بخش باشد و احساس کن هر بار اولین بار که می شنوی.

-          آفت روایتگری : ناقص گویی

-          باید راوی متنوع، جذاب و جامع صحبت کند.

-          ما باید منظومه ای از زندگی شهدای هویزه را داشته باشیم.

هویزه هم با یکسری کلید واژه ها شناسایی می شود و شما باید این کلید واژه ها را داشته باشید.

          سخت کوشی علم الهدی

          خواب او را در می نوردید نه او خواب را

          اعتقاد به اینکه هر روز در محضر خدا امتحان دارم.

-          در زمان های کم فرصت پرداختن داستانها نیست.باید در این فرصت ها عطش ایجاد کنیم.

          این"فرصت نیست" را بگویید.

خوشا آنان که جانان می شناسند                                           طریق عشق و ایمان می شتاسند

   بسی گفتیم وگفتند از شهیدان                                              شهیدان را شهیدان می شناسند

3 صفحه  از دفتر هویزه

1.       حرم هویزه:

-          حسین علم الهدی:

1.       قرآن: آقا: کسی را دیدم که قرآن را اینقدر حماسی می خواند که اصلا یک لحظه فراموش کردم که در میدان جنگ هستم.

یا داستانهای دیگری در زمینه قرآن حسین علم الهدی

2.       نهج البلاغه:

1.       سلاح + نهج البلاغه (به یارانش داد)–خطبه 27 و 56 وحکمت 181 را بخوانید.

2.       کلاس نهج البلاغه + گریه برای مظلومیت امام علی (ع)- از کلاس به خاطر اینکه بچه ها تکلیف انجام ندادند گریه کنان خارج شد و ...

3.       دانشجو

4.       سخت کوش: 

امتحان هر روز – شب نخوابید

خواب نمی رفت بلکه خواب او را در می نوردید

    5.پیرو خط امام

   6.وظیفه شناسی:

حمید علم الهدی:  حسین:  بعد جنگ باید برویم حوزه و در جبهه ی فرهنگی کار کنیم.

2.مزار شهدای کرخه نور

3.مقتل شهید علم الهدی

مقتل شهید قیمتی تر از مدفن شهید است .چون آن جا خون شهید ریخته شده است .

استقامت:

حسین علم الهدی آرامشی که در این جا داشت ماها در اتاق و خوابگاه هایمان و خانه هایمان نداریم. زیرا حسین به مرحله استقامت رسیده بود . پس «تتنزل علیهم ملائکه» شد.

آیه ی «ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا» + لا تستوحشوا فی طریق الهدی لقلۀ اهلهکسانی که به مرحله استقامت میرسند خیلی اندک اند و حسین به این مرحله رسیده بود.

این استقامت را می توان در همه حوزه ها لینک زد تحصیل تهذیب و ورزش.

 

*داستان را راوی می گیرد و محوری از داستان را  گرفته  و با محور اصلی ارتباط به صورت به روز برای مخاطب می زند.

-سوال سازی در مخاطب یکی از کارهایی است که می شود در این سه دقیقه در مخاطب به وجود آورد.

ایجاد دغدغه در مستمع با ایجاد سوال است.

مثال هایی برای سوال سازی:

-چرا کربلا می گویند؟ باید از شنی های تانک پرسید . باید از مقتل پرسید.

-چه شده که حضرت آقا میگوید وقتی خبر شهادت حسین علم الهدی را به من دادند گفت یاد شهادت حافظان قرآن در صدر اسلام افتادم؟

-چرا میگویند یک عمر حسین علم الهدی معرف قرآن بود و بعد قرآن معرف او شد؟

-چرا قصه عشق را در هویزه باید از شنی های تانک پرسید؟

-آی جبهه بو عجیبی می دهی     بوی قرآن های جیبی می دهی

-چرا آقا فرمودند نگویید کرخه کور بلکه بگویید کرخه نور؟

*در سه دقیقه دقت پرداخت داستان و جزییات و نکات محوری نیست .فقط باید عطش ایجاد کنید.

نمونه روایت سه دقیقه ای:

تو خاک های هویزه باید به دنبال سه چیز بری:

1-       شهدا در مزار هویزه که قطعا آن جا را زیارت می کنید. محل دفن

2-       شهدای کرخه نور ، شهدای عرب محلی که کمتر زائران سراغ آن ها میروند.از دو قبیله بو عذار و بو غنیمهغریب اند.

3-       مقتل شهید علم الهدی جایی که خون مبارک شهید به زمین ریخته و از قرآن جیبی او را شناسایی کردند و ...

*ابهام اول صحبت اگر به شفافیت نرسد ، به آن چیزی که می خواهی و مد نظر داری نخواهید رسید.

*شهدا را بهانه کنیم و یاد امام حسین علیه السلام کنیم.

*اول سلام به ابی عبدالله بگوییم.

- از این به بعد به سخنرانی ها این گونه نگاه کنید:

1- فلانی چه می گوید؟

2- فلانی چگونه(در چه شرایطی، چه مخاطبی و...) می گوید؟

برای راویان توجه به دومی خیلی مهم است.

[نهج البلاغه را نگاه کنید، جملات شهدای هویزه را نگاه کنید. آیات مرتبط با شهدا را نگاه کنید ...]

-از این به بعد در سخنرانی دیگرانی که می شنوید توجه شما  باید به همه چیز باشد:

مثلا: چگونه بحث را مطرح می کند ؟ چگونه می پروراند و چگونه تمام می کند؟ ورود و خروج بحث چگونه انجام می شود؟

چرا این جا لطیفه ای مطرح شد ؟

چرا این جا اوج گرفت؟

...

تو باید حواست به همه این ها باشد تا کم کم این موارد و اجرای آن در روایت گری برای تو درونی شود.

 

 

 

جلسه دوم / مقتل                                                        عصر 24/12/89

*اولین مخاطب راوی خود راوی است. اگر راوی به این درک برسد به رشد بزرگی دست پیدا کرده و خود را از آفات بسیاری حفظ کرده است.

-          درنگ بعد از روایت سه دقیقه ای (برگشت پیاده از پارکینگ تا مقتل این فاصله چند صد متری) فرصت خیلی خوبی را برای بازخورگیری به شما می دهد.و البته جمع بندی و درنگی برای شروعی دوباره و اتوبوسی دیگر.

-          دوباره تکرار می کنیم راوی صرفا یک ضبط صوت نیست!

-          این خلوت ها و فرصت ها را برای تفکر بر روی سرفصل های روایت خود غنیمت بشمارید.

*راوی باید ملات و مواد را داشته باشد.

ساختمان هر چقدر هم مواد داشته باشد بی ملات کاری نمی تواند کاری بکند.

اینکه یک قسمت واحد با نحوه ی بیان زیبا مطرح شود یعنی مواد درست با ملات درست می تواند جذاب باشد.

باید جدول مندلیف هویزه را رسم کنید و در هر قسمت که نمی دانیم خود را پر محتوا کنیم.

علم الهدی در جنگ نرم:

سید حمید علم الهدی: حسین می گفت که بعد از تمام شدن جنگ خودت را آماده کن تا در جبهه فرهنگی جهاد را شروع کنیم و لذا باید برویم حوزه.

*ماندگاری: مخاطب باید از اتوبوس جا بماند ولی از روایت تو جا نماند!

*شما باید کوتاه و کاملا مفید حرف بزنید.

-فرق روایتگری با سخنرانی در شکوه اولیه این است که در روایت وجود دارد و مخاطب را می نشاند پای بحث.

-دسته بندی مباحث:

لایه اول : هویزه

لایه دوم: شهدا و شخصیت آن ها

لایه سوم: محور های اصلی زندگی این اشخاص

لایه چهارم: ریز زندگی آن ها مثل داستان های شهید علم الهدی و ...

 

نمونه ارتباط:

قرآن معرف علم الهدی بود. چقدر قرآن می تواند معرف ما باشد ارتباط با مخاطب.

مخاطب راهنمایی [تهاجمی]خوشا به حال کسی که همواره قرآن در سینه اش وجود داشته باشد.

و اگر امام زمان موبایلت را بگیرد نگویی که یک لحظه صبر کنید چند تا فایل حذف کنم و ...

قرآن را فقط برای مرده ها گذاشته اند یا برای سفره های عقد! آیا در زندگی ما هست آیا قرآن را وارد زندگی مان کرده ایم یا خیر؟

قربان سفره های هفت سین شما بشوم که قرآن درون آن است. اما آیا آن را خوانده اید یا خیر؟

شروع در بحث های تبلیغی با ابهام باشد البته این بحث یک بحث تخصصی است که خیلی گذرا بعضا فرمول ها و دستاورد نهایی گفته می شود و الا هر یک از این سر فصل ها، خود برای طرح مجال مفصل تری می طلبد.

-داستانی برای این که تبلیغ یک تخصص است :

حاج آقاماندگاری می گفت: خیلی از مبلغین خودشان نمی دانند وقبول ندارند که تبلیغ تخصص است .

طلبه ای در مشهد پیش من آمد و گفت شما در قم چه می کنید؟ گفتم دوره تخصصی تبلیغ دارم . گفت اصل کارتون چیه؟ گفتم : تبلیغ؛ گفت:تبلیغ مگر تخصصی هم هست؟ خیلی راحت است!

بعد حاج آقا ماندگاری برای آن طلبه اینکه در قرآن 11 قسم میخورد تا یک مطلب را بیان کند برای اهمیت تخصصی تبلیغ بیان کردند.(سوره شمس)

 

جلسه سوم / مقتل                               صبح    25/12/89

قرآن / شهید / نساء 78

*دانستن جزییات عملیات نصر لازم است ولی گفتنش در کلیت بحث لازم نیست.

[آیت الله جوادی آملی در کتاب عقل در پرتو نهضت حسینی می گویند:]

اباعبدالله در مسیر کربلا این آیه را چندین بار قرائت کردند:

این ما تکونوا یدرککم الموت و لو کنتم فی بروج مشیده (نساء 78)

اگر با مرگ شرافتمندانه نمی رید با بیماری های غیر شرافتمندانه می میرید. پس چه بهتر که این طوری شرافتمندانه این دنیا را رها کنید.

اگر طیب و طاهر نشوید مردار خواهید شد.درحالی که شهیدان طیب و طاهر هستند که نیاز به غسل هم ندارند.

انسان باید میوه ی شاداب خودش را به مهمانش هدیه کند و گرنه می پوسد.

اگر  فی سبیل الله این میوه مصرف نشود میپوسد.(میوه ی شاداب عمرمان)

حیف است که از این میوه با ارزش استفاده نکنیم و آن را به خدای متعال هدیه ندهیم.

و لو کنتم فی بیوت مشیده

اگر جان را نثار نکنیم سرانجام می پوسد گر چه در خانه های مستحکم و گچ کاری شده و سربی یه سر ببرید.

باغبانی که با دستان خود درختانی را غرس میکند و آن ها به بار نشسته و ثمر داده اند هرگز میوه های رسیده ی باغ را نگه نمی دارد که بپوسد بلکه آن را به عزیزانش اهدا میکند.

در تفسیر خواندن هم ابتدا آیه را بخوانید بعد آنالیز کنید بعد تفسیر را بخوانید سپس آن را آنالیز کنید و ببینید که چگونه ورود و خروج در آیه کرده است.

ارتباط میوه ی جوانی را پیشکش کنیم برای مهدی فاطمه سلام الله علیهما،محبوب دلها.

هم از اما حسین نام بردیم هم از مهدی فاطمه سلام الله علیهم و تگلیف مخاطب را هم مشخص کرده ایم .

زبان حال گویی تکنیکی است که باید حواسمان به آن باشد. در پرداخت مطالب باید دقت داشت کجا زبان حال است و خلاصه عرض کنم  اگر زبانحال جای زبان قال تلقی شود ابتدای تحریف است .

 یکی از راه های جدا کردن این دو ساحت استفاده از تعابیری مثل:شاید و امثالهم است تا مخاطب متوجه زبان حال بودن بشود.مثال:

شاید حسین علم الهدی در زمزمه هایش این آیه را زمزمه می کرده است .« اینما تکونوا یدرککم الموت و ...» و تلاش می کرد که به آن عمل کند.

آخر گفته شده که سید الشداء هم همین آیه را در راه به کربلا تکرار می کرده .

و ادامه روایت...

اینجا هویزه است این جا جایی است که عملیات نصر سال 59 رخ داده است .

این جا جایی است که شهدا را با قرآن می شناسند.

این جا حسین را با قرآن معرفی می کنند.

این جا کارت شناسایی صاحبش قرآن است .

این  جا است که ...

اگر هویزه را می خواهی بفهمی باید کد هایش را بفهمی .مهمترین کد هویزه قرآن است . کدام قرآن ؟ قرآن جیبی که کارت شناسایی حسین علم الهدی شد. و ...

سوال : چرا مستقیم از کربلای 61 سخن نمی گوییم و از شهدای این جا به آن جا لینک نمی زنیم؟

مدل مهم:

خوبی از شهدا گفتن چیست؟

1-       هم سن و سال هستیم ، همه دانشجو یا ...

2-       هم زمان با ما بودند و خیلی دور نیستند.

3-       شهدای آشنایی هستند و مکانشان از ما دور نیست.اهل همین شهر و دیارند.

 

 

 

جلسه چهارم / مقتل                                                  عصر 25/12/89

چرا امام حسین علیه السلام؟

او سمعتم بشهید اوغریب فاندبونی (امام حسین علیه السلام)

جمله شهید آوینی (بعضی ما را سرزنش می کنند ...)

آوینی: اگر حقیقت را بخواهی هنوز عاشورا به شب نرسیده است.نیز دکتر سنگری: کربلا حادثه ای است به دقیقه اکنون

*اگر مستمع در روایت احساس کمک کند عقل تقویت می شود.

*علت ماندگاری صحبت های حاج آقای ماندگاری این است که حرف هاش مدل می ده مثل پلکان رسیدن به خدا سه پله دارد یک دو سه و بسط آن ها .

شباهت های حسین علم الهدی به امام حسین علیه السلام:

هم نام– شنی تانک- انس با قرآن- کمی یاران- مظلومیت و غربت- اتمام حجت شب عملیات – نشناختن بدن ها(قابل شناسایی نبودند) حضرت زینب هم نشناخت- 18 ماه روی خاک

-عقل و احساس:

چند نسبت بین عقل و دل :

رفقا اشک دل را وا می کند اما مشکل را حل نمی کند. مشکل با مطالعه حل می شود. در طول تاریخ کسانی موفق شدند که اهل تفکر بودند.

فلسفه کربلا این است که به جای این که فقط اشک بریزی بنشین تفکر کن درباره خودت .

ما عاقلانه فکر می کنیم و عاشقانه عمل می کنیم .

روضه ها بالاترین منبع تفکر اند . بگیم اصل با همین اشکه . اما برای این که اشکمان ماندگار بشود قبلش تفکر کنیم .

تنور و نون : تنور هر چقدر هم که داغ بشود ولی تو خمیری را در آن نزنی به تو نان نمی دهد .

اشک اصالت دارد . روضه ها اصالت دارند چون که کارگاه بصیرت اند.

باران رحمت تو دل کویر وقتی می تونه موثر باشه که تو دل خاک یه دونه ای باشه . هر چقر هم که باران رحمت اشک زیاد باشد اگر در دل کویر دانه ای نباشه  رشدی صورت نمی گیره .

اشک های عمر سعد – اشک های مردم کوفه و نفرین حضرت زینب و عتاب به آن ها: اتبکون؟ ربط اشک های خودمان در دعای ندبه و ...

این نامه چندم است که می خوانی                                         داریم رکورد کوفه را می شکنیم

-نشستن :

مدیریت مجلس – دقت حتی بر عناصری چون:نحوه نشستن مستمعین – تعدادشون که با چه صدایی صحبت کنیم – چه جوری بگیم که بیان جلوتر بشینن؟ - فضای خالی را پر کند؟

مثال:خیلی از وقت ها برای این که آدم به معرفت برسد باید ادب کند و بنشیند روی خاک ...

به هر کی هر چی دادند به خاطر ادبش دادند مثل ابوالفضل، حر و ...

آدم از شهدا که می خواد چیزی بگیره باید ادب کنه تکبر را بذاره کنار ، کجا می خوای بری؟ جایی بهتر از این جا؟ ... بیا روی همین خاک ها بشین تا برات از جبهه روایت کنند.

-در این جا تو می خواهی کاری کنی که مستمع بنشیند و روایت را گوش کند.

 

 

 

 

 

 

چرا بعد از روایت، خیلی از مباحث در ذهن مخاطب نمی ماند؟

1-مستمع یادداشت  برداری نمی کند.

2-بحث گوینده شاکله ندارد و پراکنده گویی می کند.

3-بحث کاربردی برای مستمع ندارد.

 

 

کلمه «بصیرت» با الفاظ دیگر:

1-اهل تفکر بودن   2-اهل دقت بودن                3-نگاه بصیر داشتن    4-اهل درنگ بودن

عبد الحال نباشیم بلکه عبد الله باشیم. اگر جایی حال نداد بگو من بندگی نکردم که حال پیدا کنم بلکه بندگی خدا را کردم و بقیه اش با خداست چه حال داشته باشم و چه حال نداشته باشم.

*اول برای خودت روایت کن بعد برای دیگران.

*راوی باید رویت کند تا بتواند روایت کند.

 

 

جلسه پنجم/ مقتل                                                         صبح 26/12/89

اینجا قشنگ ترین عملی که دل حسین علم الهدی را شاد می کند خواندن قرآن است.

قضیه قرآن جیبی علم الهدی که به مادرش دادند و مادرش گفت چرا قرآن را از بچه ام جدا کردید؟

مخاطب شناسی در حین کار :

1-دانشجو : باید ابعاد خاص دانشجویی علم الهدی را بگوییم.

نامه به خواهرش

1-نتیجه :علم الهدی سیر مطالعاتی منظمی دارد در بحث ها و این از استناد هایی که در آن نامه می دهد.

[کتاب ها و دست نوشته های علم الهدی را بخوانیم]

*ذات تاریخ این است که ما را از زمان خودمان دور می کند و همراه نمی کند. کلیه بزرگ باز سازی  و ارتباط بین تاریخ و الان است.

همه ی صحبت های ما باید مخاطب را بکشاند به اشرف مواد یعنی قرآن و روایات.

[حاج آقا ماندگاری 25/12/89هویزه]

«الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا ...» حسین مصداق عمل به این آیه بود.

سیرک را می توان اینجا مثال زد.

آرامش درون مقتل حسین علم الهدی     ما در اتاق هایمان آرامش نداریم ولی حسین در مقتل آرامش داشت چرا ؟ زیرا استقامت کرده بود .

« ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل علیهم الملائکه و لا تخافوا و لا تحزنوا ...»

داستان دسته جات عزا داری که دور میدان شاه دور ...

چیزی از حسین نماند ولی قرآنش ماند.

حسین چیزی نخواست که ازش باقی بماند فقط قرآن باقی ماند.

2-ویژگی دیگر: مردم داری و مسئول ارتزاق مردم

1000 نفر از روسای قبایل را خدمت حضرت امام می برد.

اینقدر مردم دار است.

خیلی ها دغدغه مند بودند و دانش داشتند اما همه عمل نمی کنند .

حسین علم الهدی مصداق آیه ی « ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات» بود. خیلی ها دانش داشتند ولی عمل نکردند.

تدریس غزوات رسول الله در رادیو مقام تئوری

در جبهه رفتن مقام عمل

2-کودکان

3-کودک صفتان    

در این مخاصب ها خیلی کار سخت است .

کودک انرژی زیادی دارد این جا تو باید چه کار کنی که از این انرژی استفاده کنی.

کار با کودک : 80 درصد باید کودک را بخندونی و از انرژی اش استفاده کنی تا 20 درصد بتوانی آن چه را که در ذهن خودت هست به آن ها برسانی.

حاجی راستگو: تخته پاک کردن همگانی

بچه ها را با یک چیز خاص مشغول کنی و به قول معروف سر کار بگذاری!

نمونه شروع برای کودکان در فضای ابهام

کیفش را انداخت آن طرف پرید روی دیوار ... از دیوار پرید پایین ...مچ دستش را گرفت... گفت زود تر آمدم که به شما کمک کنم چون شما گفتید کمرم درد می کنه ... (شهید بابایی)

 

جلسه ششم/ مقتل                   عصر 26/12/89

در تبلیغ باید مثل قرائت قرآن یک نفر را الگوی خودت قرار بدهی وسبک های سخنرانی را از او به دست اوری

خلاصه صحبت های حاج آقا ماندگاری  در هویزه:

عبد بودن ملازم تکلیف شناسی است. یعنی عبدالله را فقط باید تکلیفش مشغولش کند امام یک تکلیف شناس ویک عبدبود

بالاترین مقام این است که عبد باشیم وتکلیف شناس

عبدتکلیف محوری ریشه عبد(اعتماد به خدا) آیه قالو ربنا الله ثم استقامو.... عبد یعنی کار خدا را کنید نه برای خدا کار کنید

خیلی از وقت ها ما نخود و لوبیای خوبی داریم ولی آش خوبی نمی پزیم.

آیت الله جوادی آملی: ستون حنانه که پیامبر به آن تکیه می دادند وبعد که برای پیامبر منبری ساختند ستون شروع کرد به ناله زدن وفریاد کردن .

بنداخت نور مصطفی...  حنانه را کمتر ز چوبی نیستی، حنانه شو،حنانه شو

در اینجا حنانه را به صورت مستقسیم معنا نکرد بلکه ضمنی معنا کرد.

کسی که اهل ندبه وحنانه باشد مهدی فاطمه به  سراغش می آید

در مخاطب دانشجو باید مدل ارائه دهی مثل اینکه سر پلکان پله اول،پله دوم ،پله سوم حاج آقا ماندگاری استاد این کارند.

پله اول دانستن است که خدا خیرتان بدهد شما  این پله راطی کرده اید

پله دوم عمل است که اگر می خواهی به مهدی فاطمه برسی  همین عمل است که می تواند تو را برساند

در اینجا نه شعار دادهایم نه نا امیدی  ایجاد کره ایم بلکه امیدواری هم در مخاطب ایجاد کرده ایم

علم الهدی بچه را می دواند .وقتی بچه ها خسته می شدند می گفت  تا الان مقاومت بود از حالا به بعد استقامت است.

 

جلسه هفتم/مقتل               عصر 27/12/89

حضرت آقا در توصیه ای به بچه های راویان می فرمودند که دقت را باید بالا ببرید.

امروز راجع به شهید گمنام می خواهیم صحبت کنیم. این گوهر در هر جایی پیدا می شود.پس این بحث را خیلی جاها می توان مطرح نمود.

گمنامی تنها برای شهوت پرستان درد آور است والا همه اجرها در گمنامی است

روایت:الهی ان من تعرف بک ،غیر مجهول

کسی که به واسطه تو شناخته شود گمنام نمی شود

مجهولون فی الرض معروفون فی السماء

حافظ: در کار گلاب وگل حکم ازلی این بود     کین شاهد بازاری وان پرده نشین باشد

گمنامی:کم صرفی وپرکاری این معنای امروزی گمنامی است

شهید رجایی کم می خورد و ده برابر کار می کرد

ماباید شهید باشیم تا شهید بشویم

نمونه برای نوجوانان محضر عارفی رسید گفت مرا نصیحت کنید؟فرمودند:برو گم شو! فرد ناراحت شد.عارف جواب داد:

"در خدا گم شو کمال این است وبس    گم شدن گم کن وصال این است وبس"

انی اعلم مالا تعلمونمن این ها را می شناسم شما هستید که نمی شناسید پس این ها گمنام نیستند.

با یزید را راه ندادند گفتنتد هنوز منیت تو باتوست.خود رابر در گذار ودرآی

انواع رویکرد ها :1-رویکرد شعر   2- رویکرد طنز    3- رویکرد ادبیات عرفانی

خیلی ها نه تنها نخواستند اسمی ازشان بماند بلکه نخواستند حتی یک وجب از خاک دنیا را بگیرنداین یک مرحله بالاتر است

شهیدان باکری ،متوسلیان و... وتمامی جاوید الاثرها

اباعبدالله یعنی پدر بندگان خداتعبیر حاج آقا صدیقی یعنی پدر بندگی بحث عبد که روز گذشته مطرح شد.

همه پسران از پدرانشان ارث می برند ویعنی چون همه بندگان پسر معنوی امام حسین(ع) محسوب می شوند پس از پدرانشان ارث می برند اما شهدا ارث خاصی دارند وآن شهادت است که از ابی عبدالله ارث برده اند.

شهدای گمنام ارث خاص الخاص تری هم دارند وآن گمنامی است که از صدیقه طاهره ارث برده اند

تذکر این که چرا این ها شهید شدند؟ اگر اسم ورسم هست چرا این ها ندارند؟مگر ارزشی ندارند؟

نسبت خلوص وگمنامی هرچقدر خلوص بیشتر گمنامی بیشتر

علاوه بر شهادت وگذشتن از جان این ها از نام هم گذشتند یعنی هم از جان وهم از نام گذشتند.

در رابطه با شهدای گمنام همزاد پنداری می شودیعنی هر کس این شهید را از خانواده خودش می داند شعر شهید گمنام

او را برادر می داند یا خود را خواهر یا مادرش می داند

همیشه منتظر نباشید جایی جور شود صحبت کنید.گاهی اوقات برای دل خودتان روایتگری کنید.

شهدای گمنام نخواستند ذره ای هم منیت داشته باشند واین که مدال به خانواده هایشان داده شود وبا استفاده از شهادت آنها خانواده هم به خود ببالند را هم نخواستند.

" لا اری اصلاحکم بافساد نفسی"

شهید گمنام گفت نکند این شائبه ای از ریا وعجب در درونش نفوذ کند برای همین اسمش را هم برد واحتیاط کرد

روایت عنوان بصری: "در هر امری احتیاط را رها نکن"

پدر وصیت کرد به فرزند که من می دانم که تو این اموال را زود مصرف می کنی و فقیر می شود وصیت می کنم که وقتی می خواستی خود کشی کنی با این طناب خودت را دار بزن از قضا همین شد و پسر فقیر شد و  خواست خود کشی کند خودش را به همان طناب آویزان کرد و سقف خراب شد و جواهرات زمین ریخت بعد از رسیدن به فقر فهمید که چگونه پول را خرج کند

شهدا گمنامی که آمدند در شهرها مثل آن جواهرات دوباره بودند که وارد جامعه شدند و روح حیات را در آن تزریق کردند

خدا کم کم این ها را رو کرد که عطر شهدا همیشه در فضا باشد

جنگ زلزله ای بود که این گنج ها خودشان ار در این سیستم نشان بدهندلذا این زلزله منشاء خیلی خیرات بود امام : جنگ منشاء خیلی از خیرات بود لذا ما شهدایمان را تازه بدست آورده ایم

حسین علم الهدی که فردی همه جانبه بود

یکی از گنج هایمان شهدای گمنام هستند

اجر شهدای گمنام : سردار باقر زاده می گفت : یکی از شهدا به خواب فردی آمده بود و می گفت اینکه مردم دستمال هایی را تبرکی به سمت ما می آورند که متبرک شود ما آنها را می گیریم و به تابوت های بالایی که شهدای گمنام هستند می کشیم و سپس آنها را پس می دهیم

بعضی ها رسما خودشان خواسته بوند که برنگردند مثل شهید برونسی و...

شباهت با حضرت زهرا(س) شدت علاقه باعث شد که چون صدیقه طاهره(س) گمنام باشند

ساختار شب گذشته بحث سید علوی:

حبیب ابن مظاهر و قرآن دوستی او ابی عبدالله قرآن دوستان را دوست دارد شهید علم الهدی

ما باید شهید باشیم تاشهید بشویم

خیلی از ماها فکر می کنیم که طرف داشت راه می رفت یکدفعه یک تیر خورد و کشته شد وشد شهید علم الهدی  در صورتی که این طور نیست ما باید در زندگی حسین علم الهدی تعمق کنیم

شهدا قبل از لحظه جان دادن شهید بودند ودر نهایت شهیدشدند. این قدرقشنگ زندگی کردند وشهید بودند تا در نهایت شهید شدند

اللهم اجعل محیای محیا سپس مماتی ممات محمد وآل محمد اول باید حیات را درک کنی بعد ممات را.

از جمله اسلوب های خوب این است که شما به یک زیارتی گره بزنی تا هر وقت مخاطب این زیارت را بخواند به یاد روایت شما بیفتد. این یکی از ارتباط های مهم است

 

 

جلسه هشتم-مقتل                          عصر 28/12/89

افق و جشم انداز روایت سه دقیقه ای:

تجربه نشان داده است که در هر قسمتی که خادمین شهدا مشغول کار هستند می توان روایتگری مخصوص خودش را مطرح نمود وما باید مثل جدول تناوبی (که در بحث شبکه مفهومی روایت گری گفته شد) این روایت ها را استخراج کنیم

انتظامات کفشداری وحتی روایت پشت درب دستشویی هم وجود دارد

حواستان باشد که طبق گفته اخوی شهید علم الهدی(حمید آقا) دو شهید گمنام در محل مقتل تفحص شدند

 

 

جلسه نهم /مقتل                        صبح   1/1/90

دکتر سنگری در توصیه ای به راویان: اگر کربلا را قاب دلت دقرار بدهی آن موقع قلبی که چنین خصوصیتی داشته باشد زنده ترین قلب می شود چون امام حسین(ع) پایش را در آن قلب گذاشته است.

من تمام می شود ولی او تمام نمی شود

من(محدود)+ کربلا(نامحدود)=همه زمان ها تو برای همیشه وهمه مکان ها حرف خواهی داشت."فی قلوب من والاه قلبه"

عطر شش گوشه می دهد این آه                         قبره فی قلوب من  والاه

دیگر تکراری صحبت نمی کند بلکه امروز را می بیند کربلا می شود امروز واین آموزه ما می شود.

کربلا را فقط برای گریستن نیافریدند،برای نگریستن هم آفریده اند. اینجاست که معنا پیدا می شود

 از آب سرد خوردن وخاک کربلا           هریک بهانه ایست که ذکر شما کنیم

آب وخاک بهانه ذکر امام حسین(ع) است.حال چه برسد به جایی مثل اینجاکه مکان مقدسی هم می باشد که خاکش بوی کربلا می دهد خاصه کربلای هویزه بهانه ذکر حسین(ع) است.

مهدی فاطمه پشتوانه اش کربلا وجهتش این است.

امام حسین(ع) در جامعه مهدوی بعد اصلی را دارد.

توصیه آیت الله صمدی آملی امروز صبح قبل از رفتن به خادمین شهدا: این نکته را مد نظر داشته باشید که همه خدمت هایی را که انجام می دهید در اولویت شما باید درس خودتان را قرار دهید.

ما به عالمان خادم نیاز داریم وشما سعی کنید  عالم خادم بشوید.

لذا هر کجا که هستید درس را در اولویت قرار بدهید.

همه خونه تکونی می کنند ما هم خونه تکونی در کنار شهدا آمدیم بکنیم.

 همه این کارهایی که گفته می شود در یک جوان بیست ساله جمع شده است نه یک انسان شصت ساله

این یکی از ارتباط های خوب است.

خوش به حال جوان هایی که از کوچکی کار را شروع می کنند. شهید علم الهدی تا چهارده سالگی کلی کار انجام داده بود جریان سیرک، قرآن یاد داد ن به بچه های محل

مکان مقدسی چون اینجا چون محل رفت وآمد ملائکه است خیلی می تواند آدم را به آرامش برساند  بهتر از دانشگاه است و انسان حواسش بیشتر جمع می شود. فلذا این جا مکان کسب معرفت است

 

 

جلسه دهم/مقتل                                     صبح 2/1/90

درس اخلاق در روایت سه دقیقه ای

اولین ماشین که رد شود بقیه هم رد می شوند و نمی توانی سلسله ماشین ها را نگه داری رمز کار در نگه داشتن اولین آن است اولین گناه را انجام دادی بقیه گناهان را هم انجام می دهی

اولین غیبت رابکنی غیبت بقیه را هم می کنی

اولین همیشه خیلی مهم است

ما در این روایت سه دقیقه ای مخاطب شناسی هایمان را کنترل کردیم

کم جایی پیش می آید که این گونه بتوانی با مخاطب های مختلف ارتباط برقرارکنی.

درمورد مخاطب می توان گفت آنها سی دقیقه نمی نشینند که برای آنها صحبت کنی بلکه باید در سه دقیقه مفید حرفت رابزنی  این را ما تجربتا به دست آوردیم کم کم به آنجا می رسیم که با یک نگاه مخاطب را کاملا بشناسی و نوع ورود و پرداخت را تشخیص بدهی.

اگر مخاطبان خوابند یا شلوغ صلوات اولیه راه کار مناسبی است

آخر کار می توان سلامتی آقای راننده صلوات چاق کرد ویا از تجارب دیگران در این رابطه استفاده کرد

کلید واژه های مقتل:

مقتل محل رزم یک شهید است.

امام سجاد(ع) محل رزم امام علی(ع) را زیارت می کرد.

حضرت زهرا(س) احد را سر زد مقتل محل سر زدن است محل انس گرفتن با خاکش

پیامبر جایی که جهادگران آنجا قدم گذاشته بودند و محل تمرین و رزم آن ها بود را می بوسیدندحال چه برسد به جایی که خون شهید در آن ریخته شده باشد و بالاترین رزم ها و جهاد ها آن جا انجام شده حاج آقا رسول پور

اینجا محل رفت وآمد ملائکه است همه اش خون شهید ریخته است

تتنزل علیهم الملائکه چرا؟ استقامت کرده اند

" ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقامو تتنزل علیهم الملائکه ان لا تخافو ولا تحزنوا"

آرامش را وقتی می نشینی در اینجا به دست میآوری

سوال: آیا می شود این آرامش را در شهر به دست آورد یا خیر؟

استقامت اگربفهمی همیشه آرام هستی عیدی: استقامت باشد

اینجا محل توجه الهی است ترجمان در آیات اینجاست

هر جایی که مسجد ساخته می شود،قطره خونی روزی در آنجا ریخته شده است(روایت است) خیلی معروف است واساتید تاکید کرده اند ولی باید بیشتر بررسی کرد

بالاترین عبودیت شهید درآنجا انجام شده است ارجاع به بحث مقتل الحسین اباعبدالله(ع) که طولانی ترین و سجده را حضرت در گودی قتلگاه انجام دادند نتیجه تمام عبودیت ها وثمره اش در همان ریخته شدن خونش است و این بالاترین بندگی او محسوب می شود.

هر قطره ی خونی بندگی خود را به خدا نشان می دهد که تا پایان جان من ایستاده ام. "طبتم و طابت الارض التی فیها دفنتم" شما پاک هستید و زمین را پاک می کنید با دفن شدن ما در آن.

استقامت حسین علم الهدی در مقتلش ارتباط با آیه ی استقامت

اگر عقیده و جایگاه کارمان در خدمت به شهدا را بدانیم استقامت برایمان مفهوم پیدا می کند و خسته نمی شویم. اشاره به جلسه ی شب گذشته مبنی بر تغییر پستهای خادمین به علت خستگی.استقامت مخالف عقب نشینی

خستگی های مخاطب باید از میان بود واستقامت به دست آورد

خسته می شود ولی نمی برد و استقامت و مقاومت می‌کرد

چرا؟ چون استاد قرآن است واین آیه را خوانده که "ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا..."

ارتباط ضمنی: هرکس با قرآن اینطور انس بگیرد خسته نمی شود و خاص شهید علم الهدی نیست.

خون مقاومت اینجا ریخته شده است. خون حسین اینجا ریخته شده است. حسین قطره قطره خونش این را می خواند: "الذین قالوا..."

هربار به یک تعبیر نگاه کن که خسته نشوی و حرفها و وجهه های مختلف آیه را بفهمی بیداری اسلامی منشأش همین استقامت شهداست.

معنویت که بالاتر است. چرا؟ چون کشش بیشتری اینجا دارد. چرا؟ چون خون شهید اینجا ریخته شده است.

آیه ی "ألا بذکرالله تطمئن القلوب" هرجا وجهه ی خدایی داشته باشد منشأ آرامش است. پس مقتل هم چون محل محسوس عبادت خداست می شود وجهه خدا و در آن آرامش میتوان کسب کرد.

برای مخاطب لائیک: اهمیت این خاک در زیر آسمان خدا این است که اینجا زیاد روضه خوانده شده است مثل مسجد و خدا اینجا زیاد عبادت شده است.

قرب که به تعبیر زیر می توان بکار برد:

خاکش از جنس آسمان است.

یک یا حسین(ع) دلت را میرساند به آنجا که باید برساند.

اینجا هوای لطیفی دارد. فضا رقیق است مثل کربلا.

آسمان راهیان نور به زمینش نزدیک است

کافیست دستت را دراز کنی تا شهدا دستت را بگیرند.

خاک اینجا با فطرت انسانی صحبت میکند و این ارتباط موضوعیت دارد. این صحبت میتواند منشا عبودیتهای بعدی بشود.

این ارتباط با فطرت موانع بندگی را می شکند و کنار می زند و ارتباط می شود برقرار کرد و نماز عاشقانه ای خواند.

این مباحث مقتل را خیلی جاها می توان مطرح کرد.

دعا اینجا محل استجابت دعاست.

 زیارت ناحیه "اللهم بحق هذا المکان" مکانی که خون أبی عبدالله(ع) در آن ریخته شده است.

دو فضای این بحث: 1) آخر هنگام دعا کردن 2) کل بحث ما درباره دعا باشد.

محل عهد و پیمان بستن است ارتباط نزدیک تر است لذا راحت تر می توان این پیمان رابست

نکته اصلی ومهم: اینجا را می شود سکوی پرواز شهید دانست جاهای دیگر در زندگی شهید نقطه عطفش بوده ولی اینجا سکوی پرتاب او می باشد.

دو نقطه زندگی اشخاص:1) نقطه تحول یا نقطه عطف( استاد قران ونهج البلاغه)   2) سکوی پرتاب(مقتل شهید) ارتباط این دو : شهید بود تا شهید شد

سکوی پروازخط پایانی دنیای حسین در مسابقه دنیا( السابقون السابقون) اینجاست.

دنیا مسابقه بزرگی برای حسین علم الهدی بود که اینجا خط پایانش هست ولی برای ما می تواندنقطه شروع باشد سکوی پرتاب حسین می تواند نقطه عطف زندگی ما باشد

نقطه تحول من وشما ما را به سمت کدام سکوی پرتاب خواهد رساند؟

اینجا آخر دنیای حسین و اول بهشتش است یعنی اینجا آخر دنیاست

سکوی پرتاب حسین می تواند نقطه عطف باشد

حسین با چه عوض شد؟ قرآن از روی سکوی پرواز او ببینین او چگونه پرید؟با قرآن

صلی الله علیک یا ابا عبدالله الحسین(ع)

 

 

 

 


نظرات (۲)

۱۶ دی ۹۱ ، ۲۱:۰۳ عبدالنبی محمدی

سلام به بچهای با وفای هویزه

آه...
یک عمر ما چطور روایت کردیم و شنیدیم
شما چطور....
چه برکتی نهفته در این نوع نگرش نظام مند به مقوله ی روایت گری و مقتل خوانی..

خدا امثال شما را برای این نظام حفظ کند
عجب دیدگاهی...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی