مدیر در مدار کربلا

ساحتی برای گفتمان سازی مدیریت عاشورایی

مدیر در مدار کربلا

ساحتی برای گفتمان سازی مدیریت عاشورایی

سید علی اصغر علوی
طلبه و دانش آموخته رشته معارف اسلامی و مدیریت
تهران- دانشگاه امام صادق علیه‌السلام
پژوهشگر حوزه عاشورا با تکیه بر مسائل مدیریت از سال1385 تاکنون
عنوان پایان‌نامه مقطع کارشناسی ارشد: طراحی الگوی رهبری با الهام از گفتگوهای امام حسین علیه‌السلام در مسیر کربلا

آثار منتشر شده:
مجموعه کتاب‌های زیر خیمه حسین (کتاب‌های کاربردی عاشورا از شهدا تا سیدالشهدا) در 11جلد
جلد اول: سه دقیقه در مقتل گم‌نامی
جلد دوم: ...تا خدمت حسین
جلد سوم: ولعن‌الله شمرا
جلد چهارم: رفاقت به سبک حبیب
جلد پنجم: رقابت به سبک حبیب
جلد ششم: وفا به رنگ کربلا
جلد هفتم: 18 ثانیه با کوثر
جلد هشتم: امام رضا علیه‌السلام، شهید راه علم
جلد نهم: دعوا سر اولویت است
جلد دهم: راه عباس شدن
جلد یازدهم: راز دیدار علم
باغ سیب (سبک زندگی عاشورایی در 6 جلد|موردکاوی اصحاب)
عرشه خدا (سفرکربلا، پیاده‌روی اربعین، اردوهای جهادی)
ضریح قدیمی
آبروی علم(بیانات امام حسین در جمع اندیشمندان به همراه بیان بایسته‌های علمی)
خادم ارباب کیست؟(بایسته‌های خادمین هیات، هیات در تراز انقلاب|کلاس حضرت جون)
روضه‌های ناشناخته کربلا (نخستین مقتل مدیریتی)
تا دانشگاه هویزه(آن‌چه مسئولان و برگزارکنندگان اردوها باید بدانند)
توجیه المسائل کربلا (توجیه‌ها و بهانه‌هایی برای با حسین نبودن!)
راز دیدار علم(دریچه‌ای به حدیث عنوان بصری|ویرایش دوم)
جای خالی عباس (مروری بر رفتارهای تشکیلاتی حضرت عباس سلام‌الله‌علیه)
الی الحبیب (سرمشق‌هایی برای حبیب شدن)
مبانی مدیریت عاشورایی (روش‌شناسی و رویکردها)
الی الحبیب (سرمشق‌هایی برای حبیب شدن)
چای روضه‌دم (درسهایی از چای روضه اباعبدالله)
گنبد مستجاب (تربیت زیر نگاه امام)
تنها علاج، (با امام حسین به همه جا میتوان رسید)
توضیح الرسائل کربلا، (چطور از دل 18 هزار نامه عاشق، 30 هزار قاتل ایجاد شد؟)
امضای کوچک؛ کتابی برای حضرت علی اصغر، نکته‌ها، درس‌ها و آموزه‌های امروزیش

آثار در دست چاپ:
شمریت و حریت
مسلم «ولی امر» است
با خدا در اتاق تشریح
حتی اسبشان نیز
پرواز با بال مگس
امام حسین در خیابانهای کوفه
چند دقیقه گودال
روضه اصحاب چیست؟
نیمه پنهان کربلا
عباس‌آفرین
فتأمل، ملاحظاتی برای خوانش فقه و اصول
مبانی نظام‌مند رزم

بایگانی
سه شنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۱، ۰۹:۲۳ ب.ظ

حلقات‌الحسینیه-1 (جزوه)


بسم الله الرحمن الرحیم

سرفصل‌های طرح شده در حلقات‌الحسینیه1

تهران- دانشگاه امام صادق علیه‌السلام

سال تحصیلی88-89

الگویی است برای برگزاری دوره‌های تبلیغی با رویکرد مسائل مدیریت و تمرکز بر مصادیق عاشورایی

آن چه خواهد آمد تنها گزارشی از سرفصل‌های طرح شده است که به همت دوستان شرکت‌کننده و با تکیه بر جزوات کلاس آماده شده است، بدیهی است که اشارات کوتاه ممکن است در بعضی موارد نارسا باشد به علت اقتضای زمان اندک و محدودیت‌های دیگر و نیز  از سویی اهمیت سرفصل‌ها و درخواست دوستان این اثر منتشر می‌شود.

امید که مورد قبول طبع مردم صاحب نظر شود...

دو نگاه محوری در جلسات حضور و بروز داشت:

o         مهارت های تحصیلی پیش رفته

o         تامل و تدبر در کربلا به برکت مباحثه های اندیشه و تفسیر

 

 

جلسه اول:[1]

مشکلی که احساس شده در دانشگاه وجود دارد این است که رفقا دوست دارند صحبت کنند اما نمی توانند! یعنی همه چیز می خوانیم اما نمی توانیم ارائه دهیم.

در دانشگاه سه دسته کلاس داریم:

1-       یکسری از کلاسها همین که بنشینی استفاده است چه برسد به اینکه جزوه برداری هم بکنید

2-       بعضی از کلاسها است که اگر بخواهی کل بحث استاد را می توانی در یکی دو صفحه خلاصه کنی

3-       یکسری از کلاسها هم است که مطلب برای گفتن دارد و لحظه به لحظه کلاس مفید است ولی شما باید از آن استفاده کنید زیرا ممکن است بیان استاد برای شما جالب نباشد و به دلیل روشن بودن صحبت های استاد شنیدن صرف حرفهای استاد شما را خسته کند ولی شما می توانید با گوش دادن فعال حرفهای او را متوجه شوید.

پس دو چیز لازم است:

1-       مطلب برای گفتن داشته باشیم

2-       روشن گفتن را بدانیم

شما باید این هنر را داشته باشید که بیانتان را به قلم در بیاورید و بنویسید.

[معطی شیء نمی تواند فاقد شی ء باشد یعنی کسی که خودش شی ء را ندارد نمی تواند آنرا به کسی اعطاء کند – موز اگر قدرت داشت کمر خودش را صاف می کرد]

BODY LANGUAGE  - از کلام ، اصل کلمات است و 33 درصد از آن مخصوص INTONATION است که همان فراز و فرود صدا می باشد.حدود 60 درصد دیگر هم مربوط به حرکات بدن است.

درکلاس خود اساتید هم باید متوجه شوند که چه موقع بحثشان خسته کننده شده و چه موقع بحثشان جذابیت خود را دارد و این را می توان با حالت های مخاطبین خود بفهمند.

نکته:

اگر مبلغ نمی شوید لااقل پاد مبلغ نشوید!

یکی از اهمیت های هویت شناسی این است که شما نحوه ی بحث کردن و شیوه های تبلیغ  ائمه را می فهمید مثلا متوجه می شوید که پیامبر و ائمه چه موقع و با چه کسی چطور صحبت کرده اند.اینها مباحث بخشبندی است.

در علوم جدید بازاریابی مطرح می شود که هر تبلیغی مخاطبین خاص خودش را دارد و ما باید این مخاطبین را بشناسیم و بخشبندی را یاد بگیریم.

مثلا ثابت شده است که یک مشتری ناراضی 9 تا 10 نفر دیگر را ناراضی می کند ولی اگر شخص راضی شود و مشتری ما بشود 3 نفر دیگر را راضی می کند بنابر این ضرر ناراضی بیشتر از سود راضی است.

امام حسین (ع) در راه کربلا افراد زیادی را می دیدند و با آنها به مقتضای وجودشان پیرامون علت آمدن به کربلا می گفتند.ای یک نوع  SEGMENTATION است.

چند حدیث و نکته پیرامون نگارش:

العلم وحشی ان ترک یمشی

من لم یک الدفتر فی کمه لم یثبت الحکمه فی قلبه

استعن بیمینک

جلسه دوم

ابتدای جلسه آقا سید از کتاب آیینه داران آفتاب جلد اول داستان سوید بن عمرو بن ابی المطاع خثعمی را خواندند و ما نکات مهم آن‌را نوشتیم تا برای جلسات آینده آن‌را روایت کنیم.لذا در زیر فقط نکات تبلیغی این مباحث مطرح شده است.

نکات:

-          شناخت مخاطب یک مرحله ی مهم در تبلیغ است.

-          خیلی وقت ها با تعابیری که  متن صحبت وجود دارد بدن گفتن کلمات مستقیم حرف خودمان را به مخاطب می زنیم و این است که به دل مستمع می نشیند.

-          خیلی از مواقع باید گریزهایی به اصل بحث زد تا مستعمع دلش سخت نشود.

*راوی اول باید بتواند رویت بکند و بعد روایت. اول خودش باید بسوزد و بعد برای شما بگوید

- گریز آخر این است که رابطه بین عاشق و معشوق برقرار کنیم مثل بحث جنوب که از سید محمد حسین علم الهدی گریز زده می شود به امام حسین(ع)

- روایت این استکه توبحث را پرداخت کنی و اوج و فرودها را خوب بپرورانی.

*برخی نقاط اوج و کلیدواژه های روایت سوید:

- عشق بازی با نام حسین(ع)

- ترسیم عشق شهادت طلبی

- راه شهادت بعد از حسین را باز کرد

-کشته شدن در راه حسین را به روایتگربودن ......

- سوید تا آخرین نفس ایستاد

- تا خون در رگ ماست... را نشان داد

*ما حافظ فر و ما کاتب قر

بازنویسی متن سوید برای ارائه

سوید پیرمردی محاسن سفید اهل یمن بود.از جمله یاران امام در کربلا بود.سوید با مسلم بن اوسجه و حبیب صمیمیتی داشت.شب عاشورا کنار خیمه ها قدم می زد و زیر لب قرآن می خواند و هر چه به صبح نزدیک می شد، شور و نشاط دیگری می یافت.در تیر باران صبح چند تیر بر پیشانی سویه نشست.

سوید دستان خود را به زین اسب امام نزدیک می کرد و به پیشانی می کشید.نام امام را عاشقانه تکرار می کرد.

نماز ظهر که گذشت میدان را نگریست ....با حبیب عهد بسته بود که تا زنده است کسی از بنی هاشم به میدان نرود... اینک همه رفته بودند و او مانده بود... از مولایش اذن میدان گرفت و رفت...

سوید با زخم های دهانش رجز می خواند...به زمین افتاد و ازحال رفت...غروب شده بود ...همه شهید شده بودند...دشمن جشن پیروزی را به پا کرده بود و صدای قتل الحسین می آمد

 

سوید نیم رمقی در بدن داشت...چشم هایش را باز کرد...صدای قتل الحسین را که شنید تکانی خورد و همه توان را به زانوان سپرد و بلند شد ... صدا هنوز می امد قتل الحسین...سوید در جستجوی سلاحی بود...به ذهنش رسید که خنجری در چکمه خویش دارد ...خنجر را کشید و شروع به رجز خوانی کرد ...سنگ بارانش کردند...به زمین افتاد...منتظر مولایش بود...مولایش رادید که بالای سرش آمده چشم در چشم مولا انداخت...

دشمن آخرین ضربه ها را به او زد و چه زیبا سوید آخرین یار فدایی حسین شد.

 

جلسه سوم

کار ما در این جلسات این است که شما علاوه بر اینکه مبلغ شوید بتوانید آنرا به دیگران نیز آموزش دهید و شما باید بتوانید از یکسری داده های شنیداری استفاده کنید و به طور کل یک مبلغ گوشش خوب کار می کند و نگارش خوبی هم دارد.

در گوش دادن یک شکلات به ما می دهندکه ما باید آنرا تزئین کنیم و به شیوه ی خیلی زیبا آن را به دیگران بدهیم پس باید خوب گوش کرد و با استفاده از شیوه های نگارش آنرا بنویسید.

در گل فروشی شما به خریدار گل خالی نمی دهید و علف خالی هم نمی دهید بلکه آن گل را با علف هایی زینت می کنید و به مشتری می دهید.

-          بحث مهم ما در تبلیغ گره زدن مباحث مطرح شده با حوادث روزی که اتفاق می افتد است و باید آنرا طوری ترسیم کنیم که مخاطب احساس کند آنرا رویت می کند.

*شما باید از دل یک متن ادبی شیرازه و اصل کار را بتوانید استخراج کنید.

*معرفی کتاب: چهره ها در حماسه کربلا –اثر پور امینی –انتشارات بوستان کتاب قم

- هماهنگی و تطبیق رفتار و فراز و فرود صدا با حرکات بدن با محتوا مهم است و این ها سطح بالاتری دارد که بعد به آن می رسیم.

- باید بدانیم کجا گریز بزنیم که طرف احساس کند این درد امروز است.

- در تبلیغ می گویند الکنایه ابلغ من التصریح ، گاهی وقت ها با کنایه حرف ما بیشتر تاثیر دارد.

- دو فایده کنایه: 1- طرف را معرفی می کند2- سیره زیبایی را برای مخاطب ابداع می کنیم

- به تعداد مستمعین تان باید سوید داشته باشید.

- کنفرانس کاذب: سوال و جواب کردن در روایت از خود است و جواب دادن به آن ، زیرا خود را در جای مخاطب می گذاریم ذکر چند مثال از حاج آقا پناهیان

گریزهای داستان سوید:

-          تبرک به زین و اسب امام

-          عشق بازی با نام امام

-          نتوانست تحمل کند اسم معشوقش از زبان ناپاکان و دشمنان بیرون بیاید (غیرت سوید)

-          نام امام حسین به سوید قدرت داد و توانست دوباره از جا بر خیزد و اینجا می توان به جبهه و شهد اشاره کرد.

-          درسهایی که از انقلاب می توان از آن ماجرا گرفت مثل تاخون در رگ ماست ، تا آخرین نفس استقامت کردن

-          بدون حسین زندگی و حیات برای عاشق حسین جهنم است مثل زندگی حسین بعد علی اکبر – علی علی الدنیا...

-          در درون خودش گفت : تو می توانی روایتگر خوبی باشی اما گفت: نه! بگذار خونم روایت کند

-          برای جاماندگان از حسین و کربلا نشان می داد که در باغ شهادت باز باز است و این دروازه بعد از شهادت امام حسین (ع) بسته نشد.

اگر سوز تو از جنس نیاز است                       در باغ شهادت باز باز است

آدم نباید نفله شدن را بااین قاطی کن بلکه روحیه شهادت طلبی را می خواهیم زنده کنیم

-          اگر طوف طالب باشد ، در به رویش باز است

-          سوید به نام و اسب و هر چیزی که به نام امام حسین بود عشق می ورزید ، خوش به حال تو که با بیرق و علم و هیئت و تربت حسین عشق بازی می کنی

-          هر چه گره بیشتر به امام حسین (ع) ، راحت تر می تواند مخاطب از دنیا و علایق آن بگذرد

-          شب عاشورا و داستان اباالفضل (ع) که گفت بعد از تو زنده نمانم را می توان به  این داستان وصل کرد.

-          آنها می خواستند همه جا دنباله رو حسین باشند – ان یجعلنی معکم فی الدنیا و الاخره

زیارت عاشورا گویای این مطلب است.

سخن این است که ما بی تو نخوهیم حیات                         بشنو ای پیک خبر گیرو سخن باز رسان

کس که روایت می کند باید از هر چیزی در چنته داشته باشد مثل شعر و قطعه ادبی و...

-          سویه تو که امامت را دیدی و با ان همراه شدی و اخلاقش را هم دیدی و بالاتر بدنش را روی خاک کربلا دیدی تو بیا و راه را برای ما روشن که ما هم به آقایمان که ندیدیمش برسیم

-          آقا جان ، تو که یک نگاه به سویه کردی و دل او را ربودی بیا و و به ماهم نگاهی کن و ما را هم عاشق خودت کن

داستان عبدالکریم کفاش که هر هفته امام زمانش را می دید و می گفت اگر تو را نبینم می میرم و بهشت را بدون امام زمان نمی خواهم.

بهشت را دیگران گلزار باشد                بهشت ما رخ دلدار باشد

جحیم دیگران دود است و آتش           جحیم ما فراق یار باشد

به عبدالکریم جایش را در بهشت نشان دادند ، او گفت : آقا جان شما جایتان کجاست؟امام گفت: من آنجا نیستم .عبدالکریم گفت: من بهشت بدون شما را نمی خواهم...

گریز از عبدالکریم کفاش- بهشت- رخ یار – جهنم- فراق یار

*این ارتباط دادن در داستانهای مختلف نکته دیگری است که در تبلیغ وجود دارد و اهمیت خاص خود را دارد و شروعش این است که در هر حوزه داستان های مختلفی را بدانی و متناسب با شرایط پیش آمده از آنها استفاده کنید و خالی الذهن نباشیم.

*تعادل ایجاد کردن در مدیریت بحران سخنران با همین مهارت و تمرین بدست می آید.

* تنه عریان داستان باید پرداخته بشود مثلا از راههایی مثل:

1- شعر نخست، تصویر سازی ها، شخصیت دادن ها2- اوج داستان 3- شبیه سازی به زندگی مخاطب 4- رسیدن به امام زمان (عج)5-شخصیت دادن به مستمع و مثلا سوید را در طرف ایجاد کردن –عبرت نهایی

داستان شبث ابن ربعی مذهبی خوانده شد و نکته برداری شد.            

 

جلسه چهارم

از جمله سوالاتی که باید در ذهنمان داشته باشیم این است که چه دلیلی داره که مخاطب راههای دیگر را رها کند و بیاید و پای صحبت ما بنشیند؟ ومن باید چه نیازی را در مخاطب نسبت به صحبت های خودم ایجاد کنم؟

مراحل تبلیغ:

1-       آماده سازی مخاطب

2-       عرضه کردن و ارائه بحث

3-       همخوانی و ارتباط پیام با مخاطب

ما در ذهنمان پیش فرضهایی داریم که مخاطب نمی داند و برای گفتن باید به این فکر باشیم که در ذهنمان همه چیز را پاک کنیم و از نو شروع به ساختن کنیم.پس باید فکر خودمان را خالی کنیم و آنرا کم کم پر کنیم.

*من می خواهم شما بشوید استاد تبلیغ نه فقط یک مبلغ

ما باید عطش و نیاز را در مخاطب بوجودآوریم و طرف بفهمد که به این نیاز دارد ، بعد خودش می گردد و جذب صحبت ما می شود.

تند تند صحبت نکنید و روایت کردن خود را کنترل کنید و نگاه هم به مخاطبین خودتان بیندازید.

اسم کامل گفتن در روایات به حسب مخاطب باید گفته شود و برای مخاطبین کوچکتر گفته نشود بهتر است.

برائت استهلال همان فضاسازی اولیه روایت است.

جلسه پنجم:

اشکالات صحبت یکی از دوستان:

1-باید طرف را تشنه کنیم که چرا اینجا آمده ، فضاسازی درستی اول صحبت نشده است

اینکه چرا شما اینجا آمدید (هویزه ) و به مزار شهدای محلتان به جای اینجا نرفتید؟

2-تکه کلام های خودمان را باید کنترل کنیم که مخاطب روی آن دست نگذارد

3-برای رساند یک مفهوم لازم نیست عین عبارت را بگوییم مثل عشق و ما می توانیم از واژه هایی که مفهوم عشق را بهتر برساند استفاده کنیم(غیر مستقیم)

4-همان عشقی را که تو از خانه جدا کرده و آورده در اینجا، شهدا را آورده اینجا و شهدای کربلا را از مدینه آورده کربلا .این سه مبحث را می توانیم به هم بچسبانیم. وقتی طرف خودش را در این پلکان می بیند جای مناسبی می شود که ما می توانیم بحث سوید را مطرح کنیم و اگر سوید را اینجا بگوییم طرف احساس یکپارچگی در صحبت می کند.

5-ما می توانیم درس های مختلفی را از زندگی سوید مطرح کنیم.

راه تقویت ، الگو گرفتن از افرادی که جوک می گویند یا صحبت های جذاب می کنند یا صحبت های حاج آقا پناهیان که کجا فضاسازی می کند

6-فضاسازی و معرفی درست سوید مطرح نشد و اینکه عشق بازی را گفتی مانند سبزه های اطراف گل بود که اصل آن مطرح نشده است.

7-باید یک گرهی بین مخاطب و شخصیت تاریخی چند سال پیش برقرار کنی.

8-عنوان های اصلی بحث بعد از تمام شدن صحبت باید در ذهن مخاطب باشد.

9- ما باید توانایی های خاص تر را هم داشته باشیم و این از خواندن متون ادبی درست و کار کردن روی آنها اتفاق می افتد.مثل حاج اقازابلی که در اوج صحبت بهترین اشعار را می خواند.

 مثل صحبت آقای جوادی که اول حنانه را توضیح می دهد و بعد بیت زیر را می خواند و به امروز می چسباند:

بنواخت نور مصطبفی آن استن حنانه را                                 کمتر زچوبی نیستی، حنانه شو حنانه شو

ما این کار را با گوش دادن به صحبت های بزرگان با این دید متوجه خواهیم شد.

10- در بحث شما می توانستید با شعرهای بسیار زیبا آنرا کامل کنید مثل

روی تورا کسی ندید و هزارت رقیب است

*آفتی که برای مبلغ و منبری است این می باشد که حدیث ها و یا جملات را برای تبلیغ فقط می بیند و میزان تاثیر روی خودش را نمی سنجد که می شود در مرحله اول روی خودش تاثیر بگذارد

[سگ تنها اگر در نمکزار بیفتد و در آن استحاله و نمک شود پاک می شود .کربلایی احمد تهرانی هم خودش را سگی می دانست که در نمکزار ولایت امام حسین استحاله شد و شد مثل آنها]

شما باید در همه کلاس هایتان از این شیوه و کارگاه استفاده کنید که مثلامن اگر جای این استاد بودم چه می گفتم؟

11-شعرهایی است که خیلی پرکاربرد است مثل شعر سعدی که می گوید:

در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم                           به ان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم

آیت الله بهجت (ره) :ما احساس درد نمی کنیم و گرنه طبیب هست.

عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد                                   ای خواجه درد نیست و الا طبیب هست

عاشق نشدی و گرنه اگر عاشق بشی یار به حالت نظر می کند

طبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیک                           چو درد در تو نبیند که را دوا کند

اسلوب کلی: اول یکی از بیت های شعر می خوانی و بعد توضیح می دهی و در نهایت باز همان شعر را تکرار می کنی

اگر تو حرفت را به عاشقت و خدای خودت بگی ، اگر دردت را بگویی می توانی خوب بشوی

بنواخت نور مصطفی آن استن حنانه را                  کمتر زچوبی نیستی حنانه شو حنانه شو

نقل است که پیامبر (ص)هرگاه به مسجد می رفت تا برای یارانش صحبت کند به ستونی تکیه می کرد.بعد از مدتی برای پیامبر منبری درست کردند تاروی آن صحبت کندهمان لحظه از ستون ناله و حنانه بلند شد که معشوقش از او دور شده است.ستون از فراق معشوق ناله می زد ، حنانه شده بود و                     پیامبر رفت و او را در اغوش گرفت

بنواخت نور مصطفی آن استن حنانه را                  کمتر ز چوبی نیستی حنانه شو حنانه شو

الان همه ی این سه قسمت به هم گره خوردند

*این شعر ها  و حدیث ها را می توان با جستجو کردن بدست آورد و کنار هم گذاشت

 

جلسه ششم:

ابتدا قسمتی از کتاب مهر استاد آیت الله جوادی خوانده شد ونکته ها را استخراج کردیم:

-پیامبر (ص)به یارانش که آمده بودند و گفتند یا رسول ا... ما وقتی در پیشگاه شما هستیم فضای معنوی خاصی داریم اما وقتی می رویم دیگر ازآن فضا خبری نیست و چه باید بکنیم.فرمودند:استعن بیمینک. از دستت کمک بگیر(بنویس!)

*تدیس بسیار خوب است ، زیرا در چالشها که قرار می گیرید دید درستی بدست خواهی آورد

*پرسش مذکر است و پاسخ مونث و از نکاح اینها مطلب پدید می آید و سوال و جواب باعث نوآوری ها و دستاوردهای علمی است.

لزوم تبلیغ منبر:

1-برای بیان سیره ، تاریخ و تفسیر می توان از آن استفاده کرد

2-بسیار ی از مردم با استفاده از همین منبر هاست که آگاهی بدست می آورند

*دکتر سنگری: کمرنگ ترین مداد از پررنگترین حافظه ها مداوم تر است.

[روایت خوشبو تر از بهشت درمورد جون بن حوی بن حری از کتاب آیینه داران افتاب خوانده شد و ما نکته برداری کردیم]

مهارت های این متن:

1-       خواند متن ادبی –فراز و فرودها و نقل قول ها و...

2-       مخاطب را به یک ابهام بکشیم که با داستان چالش نشان دهد

3-       پرداخت عریان و خامی از داستان(بیرون کشیدن جان داستان)

چند نکته درباره داستان جون:

1-       در همه ی راه حواسش جمع بود که مولایش چه میکرد و پا به پای مولایش از او الگو می گرفت

2-       روایت نامه های کوفه از دریچه ی نگاه جون

3-       عبرت های عاشورای آقا : همان هایی که نامه نوشتند علیه امام قیام کردند

4-       سیر نامه ها را ببینید.مخاطب را طوری اقناع می کند که موقعیت فراهم بودکه رفت و استاد این بحث را خیلی ادیبانه مطرح کردند

5-       پرداخت خود طواف حج مجسم

 

جلسه هفتم:

در این جلسه می خواهیم نقطه اوج و فرودهای داستان جون را بررسی کنیم:

-          جون نحوه نگاهش از مکه تا کربلا با نگاه بقیه اصحاب قابل بررسی است.

-          تخصص جون اسلحه سازی بود

-          جون قصه گویی برای کودکان می کرد

*شما اگر کربلا را بشناسید می توانید برای همه طیف ها صحبت کنید زیرا از همه سن و شخصیتی در کربلا بود.

*کربلا یک حقیقت والایی است که انگشت اشارات همه ی جریانها به سوی آن است.اینها مشخص می کند که کربلا برای همه زمان ها مفید است.حتی فلش قیام حضرت مهدی (عج) هم کربلا است- اینها جزء ضرورت و چرایی بحث است.

*امام حسین (ع) یک عشق بین المللی است که همه بحثش را گوش می کنند و شما باید از آن استفاده کنید.

*اصحاب امام حسین (ع) هر کدام آیینه دارانی بودند که برای اینکه آفتاب بر ما بتابد.

- امام به جون گفت : تو کارت را انجام داده ای ، برو دیگر...جون گفت: ...انا فی الرخا الحص قصاکم...

من در زمان جوانی کاسه لیسی شما را می کردم و این طوری رشد کردم حالا که اینگونه برزگ شدم شما را رهاکنم(در لهوف عین عبارت عربی است)

*ما باید برویم و دغدغه های هر شخص را شناسایی کنیم و در متن آن را بپرورانیم

مگر سنگ هم عاشق می شود؟ستون هم عاشق می شود؟...بله اگر معشوق آن پیامبر (ص) باشد ستون هم عاشق می شود.

بنواخت نور مصطفی آن استن حنانه را                                  کمتر زچوبی نیستی حنانه شو حنانه شو

*در مورد روایتگری باید محوریت را به امام حسین(ع) بدهیم و همه ی سوتی ها را روی آن محوریت بپوشانیم و حواسمان فقط به امام حسین (ع) باید باشد:

بحث باید اینگونه باشد  :challenge= hard and enjoyable

و برای اینکار باید هر بار از یک دریچه ای وارد شد.

*شما باید افقتان وسیع باشد نه اینکه با دید کوتاه و اینکه برای چهار نفر بگویی کار کنی.تو باید افق وسیع داشته باشی تا مطالعاتت را افزایش دهی.

*تو باید 600 داستان داشته باشی تا 20 تا از آنها را وابسته به مخاطبین مطرح کنی.به تعبیر دیگر ما در ان مواقع در چنته مان خیلی چیزها است ومتناسب با مخاطب آنها را مطرح می کنیم.

*باید شما کلمات زیادی را در چنته داشته باشید که سوتی ندهید که کوچکترین اشتباه ممکن است ماندگارترین سوتی تاریخ شود!

درمورد ستون حنانه کننده:

دردمندان بادرود می آیند، ما چه کنیم؟ ......خوشا ستون نه هر ستون...

ستون هم درد را چشید اما ما چه کنیم؟ ....ستونی که درد فراق را احساس کرد اما ما...

اگر تو هم اهل ناله باشی ، اهل ندبه باشی معشوق تو را در آغوش می گیرد.

کمتر زچوبی نیستی حنانه شو حنانه شو-تو احساس درد نکردی و گرنه طبیب هست.

*در روایتگری باید در دل بحث و دل متن شعر را نهادینه کنی و از افراط در شعر جلوگیری کنی.

- ما وقتی با بنی هاشم می رویم احساس قرابت می کنیم و خودمان را پیش آنها هیچ می دانیم.

و خوبی جون این است که می توان گفت که امام حسین (ع) دست اینها را هم گرفت ، دست تو را نگیرد!   

-هر کجا واژه ی غلام آمده بود می توان نام جون را گذاشت.

- جون رویش سیاه بود و ما رویمان سیاه است.او صورتش سیاه بود و ما سیرتمان سیاه است.

- سر به زانوی امام حسین (ع) گذاشتن غلام یکی از نقاط اوج داستان است.

*اگر مطمئن نیستیم به کلامی یا فعلی از شاید (با تکرارکم) استفاده کنیم.البته در فرع بحث باید باشد.

-تو را هم کربلایی است که فرا می خواند .تو را هم ریزه ای است که در پیش ای جون.درباره تو هم ریزه ای در پیش است .جون به ربزه اش رسید و ما هم معرکه ای داریم که قرار است حسین (ع) دلمان با یزید دلمان بجنگد.باید ببینیم هوای کدام گروه را داریم؟

-خوشبو بود برای زائرین کربلا کسانی که هر روز کربلا را در خود مرور می کنند.

لو قطعوا ارجلنا والیدین                   نعطیک زحفا سیدی یا حسین(ع)

 

جلسه هشتم:

آیا عزیزترین خلق خدا ارزش عزیزترین وقت ها را نمی داند؟

انواع روایت:

الف ) شعر:

-          سلیس و روان

-          لابه لای متن اشعار گفته شود-جلسه قبل گفته شد

-          شعر جدید + مفاهیم جدید-زیبا گرایی- رجوع کنیم به مخاطب شناسی

مثل حاج حسین یکتا که از یک مفهوم جلف شروع می کند و آن را به سمت هدف مطلوب جهت می‌دهد.

ب) خاطره-کششی که در خاطره است باعث می شود مخاطب پای صحبت ما بنشیند

- جذابیت

- هدف(عبرت و تفکر-کان اکثر العباده سلمان التفکر و الاعتبار)

- تکرار- فرهنگ سازی –هربار یک بعد داستان را ببینیم

- استناد – حاج عبدالله صابط همه ی اطلاعات شهدا را در روایاتش می گفته است

- مقدمه- مفاهیم بعضا خز می شوند و شما باید به طور غیر مستقیم آنها را به طور غیر مستقیم آنها را برای مخاطب مطرح کنید

- پرورش خوب داستان- رجوع کنید به  و    روحیه/گره/خروج

مقام معظم رهبری: بعضی از مدح های مداح ها خیلی جالب است ولی چیزی دست مخاطب نمی دهد

*بعضی داستانها باید محوریت بحث باشند و جارت اصلی بحث را درست کند پس باید بگوییم به دنبال داستانهای این طوری مثلا داستان djپشمالو و بوشفگ

ج ) سوال

-          کاربردی – باوجود طرف گره بخورد

-          پرورش و پرداخت

-          به زبان مخاطب باشد

-          تکراری نباشد

-          عطش مخاطب

-          ظرف زمانی برای جواب

-          پاسخ اقناعی – بمب باران اطلاعاتی کردن شخص- خیلی وقت ها موتور طرف را پایین می آوریم اما نمی توانیم آنرا بازسازی کنیم

-          درگیرشدن مخاطب

-          گفتمان فرضی(کنفرانس کاذب) – سوال و جوابی که خود شخص مطرح  می کند مثل حاج اقا پناهیان

*بمب باران اطلاعات شیوه ای از پرداخت است که مرتب به طرف داده هایی را می دهیم و این هم شگرد خاص خود را دارد.

 

جلسه نهم:

یکی از مشکلات سخنرانی های کنونی این است که یک محوریت واحدی ندارد و نخ تسبیح مشخصی در آن وجود ندارد.پس از افات بحث امروزی این است که اینقدر پراکنده بحث می کنند که خودشان متوجه نمی شوند که چه گفته اند.

باید مثل حاج اقا قرائتی باشیم که هر موقع از مخاطبین می پرسد که بحث چیست؟

همه می گویند که چی بود زیرا محوریت دارد.

*علامه طباطبایی(ره): هیچکس در هیچ مرحله ای از معنویت نرسید مگر در حرم اباعبدالله یا در توسل به ایشان!

*ما باید هنری داشته باشیم و از سیره و سیر ائمه همه ی زمینه ها وارد شده را شناسایی کنیم و آنها را به کار گیریم مثلا ببینیم در کدام مناسبت امامان چه کرده اند؟

 نکاتی در مورد داستان جونپک

-          در بدر کوی اهل بیت است و پشت پنج اهل بیت بوده است تا به امام حسین (ع) می رسد

-          تشنگی تورا حسین (ع) سیراب می کند

-          انی اتقرب الی الله و الی رسوله و الی امیرالمومنین و الی فاطمه و الی الحسن و الیک بموالاتک ، و تو محوریت هستی ، ای حسین!

-          جون! این مدد خود ارباب بود که تو را آورد جلو و به این مقام رساند و با این می توان مفهوم جبر و اختیار را درونی سازی که این دو با کوشش تو بود و توسل تو.

بارها گفته ام و بار دگر می گویم                                                     که من دل شده این ره نه به خود می پویم

-          کلید واژه ی شخصیت جون غلام بودنش است

امام رضا(ع) زائر زیاد دارد اما خدم کم دارد !!!فقیه خراسانی

-          خود حسین(ع) هم می گوید که برگرد ! تو که خدمتت را کردی ، چرا بر نمی گردی؟ نه بگذار تا آخر بمانم و این جان ناقابل را به فدای ارباب کنم:

من بی مایه که باشم که خریدار تو باشم                                  حیف باشد که تو یار من و من یار توباشم

تو مگر سایه ی لطفی به سر وقت من آری                                که من آن مایه ندارم که به مقدار تو باشم

-          گریه کن که حسینی باشی، این خوب است اما اینکه در این بمانی خوب نیست، جون این را درک کرد و به ما یاد داد وعلاوه بر غلام بودن و قصه گویی و خدم به ارباب آمد و جان خودش را داد و همتش بلند بود:

همت بلند که مردان روزگار                                                  از همت بلندد به جایی رسیده اند

حسین (ع) همت بلند جون را دید و دست او را گرفت

حسین (ع) دست خیلی ها را گرفت مثل کربلایی احمد تهرانی که گفت من سگ نجس العین بودم که در نمکزار تو ذوب شدم و استحاله شدم.

-          حسین (ع) که دست جون را گرفته حتما ب اون کار داشته ، خدا توفیقی که به من داده است ، خوب من هم باید کاری انجام دهم و ادامه آن...

-          کلید واژه ی خدمت ، نوکری خیلی به ما می تواندکمک کند.برویم و در روایات بگردیم و اینها را استخراج کنیم.

امام صادق (ع): من اگر مهدی (عج) را درک کنم تمام عمر را خدمت به ایشان می کنم.

-          انتظار درست برای لحظه ی موعود برای جون که ما باید از آن درس بگیریم با اینکه برای ما لحظه ی موعود و قیام امام مهدی (عج) روشن تر است.

*شما باید دانشجویی کار کنید و پیگیری بحث ها را بکنید و این بحث ها را باهم تطبیق دهید.

         -  بار حسین (ع) را بردوش کشید

         - هر کاری امام زمانش به او گفت انجام داد و در نهایت هم به او توسل جست.

          - جون التمس کمال المنزله عندالله التماس می کرد و ثبات قدم فی الحجره الیک و تا اخر در این راه ماند و ثبات قدم داشت .الکی نیست التماس باید بکنی ، این حسین است

             - حسین (ع) آمد یارانش را خالص بکند و جون آمد و گفت حسین! ما را هم خالص کن و در خانه تکانی دلت مارا هم راه بده و غلامی به حساب بیاور، نکنه ما جزء کسانی که از دلت بیرون می اندازی ، باشیم.

               - نقش توسل در زندگی جون

*وقتی می خواهی روایت کسی را بکنی باید اوج های زندگی شخص را بشناسی و روی آنها کار بکنی.

 

جلسه  دهم:

حبیب بن مظاهر :در کودکی هر کجا امام حسین (ع)  در جاده ی خاکی راه می رفت دست می کشید و به صورت خودش می مالید و پیامبر به خاطر همین او را دوست داشت.

امام حسین(ع) بالای سرش کربلا آمد ، گفت :خدا خیرت بدهد

همه ی اصحاب پایین پای امام حسین(ع) هستند اما حبیب بالای سر حضرت است و تنها شهیدی که بین مقتل و قبر امام حسین(ع) است  محسوب می شود.

حبیب دوبار زیارت می شود ، یک بار در رفت، یک بار در برگشت.

روی قبر حبیب نامه ی حسین به حبیب نوشته شده است:

از حسین ابن علی به حبیب ابن مظاهر:

...اگر قصد کمک به فرزند رسول الله را داری ، بشتاب !

مولا نوشته بود بیا ای حبیب ما                                           تنها همین چقدر پیامش غریب بود

من که هستم نمی توانم بروم.همسرش :یعنی می خواهی تو خونه بمانی و کاری نکنی؟!حبیب:اگر من بروم یزید به خانه ام می آید و خانواده ام را از بین می برد.همسرش:خوب بیاید و ببرد.همسرش مقنعه را به حبیب داد که ای حبیب بگیر و مثل زنها داخل خانه باش !...ای کاش من مرد بودم و به کمک حسین(ع) می رفتم

....حبیب پیش از رفتن به کربلا رفت و مسلم ابن اوسجه را هم با خود همراه نمود.وقتی روز هفتم حبیب وارد کربلا شد ...بی بی زینب سلام فرستاد به حبیب...

وقتی این پیام به حبیب رسید خاک بر سر ریخت و گفت خاک بر سرت که بی بی اینقدر تنها شده که از آمدن من و کمک من خوشحال شده است.

حبیب فقیه ا ست-کسی که علوم عرشی و فرشی را می داند.

حبیب شب عاشورا همه ی اصحاب غیر بنی هاشم را آورد پشت خیمه حضرت زینب  و گفت ما درغمان می آید که صبر کنیم و جان ناقابلمان را از دادن در راه خدا دریغ کنیم.

اینقدر زیبا گفت که همه ی اصحاب شیفته روایتگری او شده بودند.

امام حسین (ع) : بله...به خدا اینها (اصحابم) را امتحان کرده ام و اینها در مقابل بلاها ستبر هستند.

دو جا امام حسین (ع) پشتش خم شد(انکسر ظهری)که در مقاتل آمده است:

1-       حضرت عباس(ع)       

2-       حبیب ابن مظاهر

معرفت حبیب:

*هرکس به قدر معرفتش سوال می پرسد.

 صبح عاشورا:

حبیب:یا اباعبدالله ! شما پیش از آفرینش چه بودید؟

امام:ما آشنایان محبوب در هیئتی نورانی ناب گرد عرش می چرخیدیم...حبیب معلم فرشتگان را بوسید و برای کشته شدن آماده شد.

امام حسین(ع) در آخرین صحبت بالای سر حبیب:خدا خیرت بدهد که تو انسان با فضیلتی بودی که در یک شب قرآن می خواندی و ختم می کردی...

[ضبط شده روایت جون در مقابل گروهی نوجوان با عنوان غلام سیاه رو سیه و تحت فرمان ارباب یا خوشبوتر از بهشت.]

 

-          هنر جذب مخاطب خیلی مهم است و ما باید بدانیم که از کجا باید شروع کنیم؟

*اشرف مواد آیات و روایاتی است که ما باید حرفمان را به آنها برسانیم و بدانیم که مخاطب در کل چی متوجه می شود؟و چرا نشسته است پیش ما و به حرف ما گوش می دهد؟

اگر امام زمانت گفت برو یعنی می روی؟!

[کتاب قران وکربلا ، حاج آقا قرائتی]

-          می توانستیم بیشتر و بهتر نقاط اوج مهمتری را مدنظ قرار دهیم نه فقط رنگ صورتش را.

-           منی که بار تو را کشیدم الان اومدم ناز تو را هم بکشم.بشم غلام حسین !

اصلا غلام سیاه بودنش افتخار برای او شد، اگر سیاه حسین باشی ، قشنگ است .اگر برای حسین باشی سیاهت هم عشق است.اینقدر عاشق پرورانده ای که از سیاه هم یاد حسین می افتم.فکر کردی این سپیدی پوست افتخاری است.اگر رنگ حسینی نباشی کامل سیاه هستی هر چند رویت سپید باشد.

-          تو زندگی حسین غلامی آمد و حسین عاشق آن شد

*تسلط به بحث خیلی مهم است.

*شروع ها را هم با خواندن کتابهایی مثل آیینه داران آفتاب می توان بهبود بخشید.

 

جلسه یازدهم:

یکی از آفتهای تبلیغ این است که در قدیم مبلغ این در و آن در می زد و در رسیدن به هدفش خیلی از چیز های دیگر را هم بدست می آورد اما الان ما به شما مواد خام را می دهیم اما شما آن طور که باید کار نمی کنید.

مثلا این سی دی توشه تبلیغ حاج اقا قرائتی یک ماده خام بود نه اینکه هرکس این را گرفت بشود قرائتی.

*کربلا و امام حسین (ع) جریانی است که از همه جا می توان به آن رسید و مثل نشان  می تی کمان است که به مخاطب نشان می دهیم.

تبلیغ هم یکی تخصص است اما مشکل این است که خیلی از مبلغین هم اعتقاد به این ندارند.

به حاج آقا ماندگاری گفتند در قم چه می کنی؟گفت: کلاس تبلیغ دارم.

گفتند: مگر تبلیغ هخم کلاس می خواهد.حاج قا گفت:نگاه کنید که خدا در قرآن چگونه بحث راه می اندازد و چگونه به اصل بحث می رسد:اینهایت که باید کار شود...

لا اری اصلاحکم بافساد نفسی:امام علی (ع) –من حاضر نیستم که بافساد در نفس خودم شما را اصلاح کنم.و این یکی از مشکلات مبلغین شده که زندگی شان را وقف این کار می کندد.شما باید وقتتان را طوری تنظیم کنید که به همه این کارهایتان برسید.

رویکرد بچه ها :

داغ بودن – دغدغه مند بودن------این دو باهم فرق می کند.

-          آقای سوزنچی می گوید من یک ساختاری محکم را در ذهنم ساخته ام و چون به آن یقین دارم می توانم با سروش ها و کدیورها و...برخورد کنم و خودم شک نکنم و پاسخ به شبهه ی آنها را هم بدهم.

-          از معقول شروع نکنید. از محسوسات شروع کنید و آن را گره بزنید به مفاهیم عمیق تر .

-          حاج آقا قرائتی که با تمثیل عمق مفهوم را برای مخاطب بیان می کند.

-          راوی باید مخاطب را به رؤیت برساند با فضاسازی که می کند.

-          حبیب زیارتنامه ی خاصی دارد ولی دیگز اصحاب را یک سلام کلی می دهیم.

-          با خواندن یکی دو کتاب شما عاشوراشناس نمی شوید، شما باید خیلی در این زمینه کار کنید. {کتاب قصه کربلا را داشته باشید.}

 

جلسه دوازدهم

            {اگر گفتند در یک سازمان می خواهند تغییرات اساسی بدهند نترسید که سر شغلتان هستید اما اگر گفتند تغییرات جزئی رخ خواهد داد بترسید که احتمال دارد شما را عوض کنند!}

-          کسی که بخواهد راوی کربلا باشد باید تعدادی لااقل کتاب پیرامون کربلا خوانده باشد و با چند سخنرانی مختصر شنیدن راوی نمی شوید.

-          خولی جلساتی مثل راویان خودجوش بدون آن است. (مقام معظم رهبری)

-          {در اینجای جلسه قسمتی از کتاب «قصه کربلا» خوانده شد.}

-          حبیب پیش امام رفت و گفت: در این نزدیکی طایفه ای از بنی اسد سکونت دارند. اگر اجازه دهید بروم و آنها را به یاری شما بیاورم. امام اجازه داد . حبیب رفت و آنها را به بهترین ارمغان بشارت داد. ارمغان قرار گرفتن در صف حبیب خدا، پسر دختر رسول خدا حسین بن علی ع.

-          بعد از صحبت حبیب، عبد اله بن بشیر بلند شد و رجزی حماسی خواند که ما با تو هستیم ای حبیب. 90 نفر از جمع بلند شدند و همراه حبیب به راه افتادند.

-          در راه سپاه عمر سعد به آنها رسید و آنها از رسیدن به سپاه امام ناکام ماندند. زیرا وقتی جمعیت 400 نفری سپاه عمرسعد جلوشان درآمد از ترس شکست پراکنده شدند و شبانه برگشتند. حبیب پامد پیش امام و جریان را به ایشان عرض کرد. امام تنها گفت: «لا حول و لا قوه الا بالله»

-          کنایه به حبیب. ای حبیب نتونستی غربت را در چشم های حسین بخونی که هر جا رسید در هر کاروانی روضه ی خودش را خواند. حالا تو حبیب می گویی من طایفه خودم را به کربلا می آورمو

-          گره به مرد حرف نبودن در زمان امام زمان ع گره خوبی است.

-          نصیحت آخر مسلم بن اوسجه: اوصیک بهذا الرجل من تو را به این مرد سفارش می کنم. (امام حسین)

 

نکات مهم کتاب قصه کربلا          آقای نظری منفرد      19 / 7 / 1389

-          مضمون نامه های ارسالی مردم کوفه به امام حسین ع

1-       اظهار شادی از درگذشت معاویه

2-       عدم لیاقت و صلاحیت یزید در امر خلافت و حکومت

3-       دعوت از امام ع برای رفتن به کوفه

4-       تعهد اهالی کوفه به فداکاری و جانبازی در راه امام ع

-          هفت محور اصلی بیعت مردم کوفه با مسلم ابن عقیل ع

1-       دعوت مردم به کتاب خدا و سنت رسول او

2-       پیکار با بیدادگران

3-       دفاع از مستضعفین و رسیدگی به حال محرومین اجتماع

4-       تقسیم غنائم در میان مسلمانان بطور مساوی

5-       ردّ مظالم به اهلش

6-       یاری اهل بیت ع

7-       مسالمت با کسانی که سر ستیز ندارند، و پیکار به مجرمین (صفحه 97)

-          علت خودداری مسلم از قتل عبیدالله در خانه ابن عروه:

دو عامل مرا از این کار بازداشت؛ اولا آنکه هانی کراهت داشت که عبیداله در خانه ی او کشته شود، دوم آنکه حدیثی بود که مردم از رسول خدا ص نقل می کردند که:

«ایمان مکر و حیله را مهار می کند و مؤمن اهل حیله نیست.» (صفحه 110)

-          عبید اله ار مخفی گاه مسلم اطلاع نداشت، معقل را نزد خود خواند و با پول دادن به او ، او را جاسوس بین شیعیان قرار داد و بعد از چندی معقل پی برد که مسلم در خانه هانی است. (صفحه 112)

-          چرا امام ع عراق را و در عراق، کوفه را برگزید؟

1-       سرزمین عراق در آن زمان به عنوان قلب دولت اسلامی و مرکز ثقل اموال و رجال شناخته می شد که نقش زیادی در فتوحات اسلامی داشته است.

2-       کوفه، مهد تشیع و یکی از پایگاه های علویین بود و در عراق بویژه کوفه بسیاری از شیعیان مخلص زندگی می کردند.

3-       کوفه در آن زمان به عنوان بزرگترین پایگاه مخالفان حکومت اموی بشمار می رفت و اهالی کوفه با حکام اموی در ستیز بودند و انتظار زوال آنان را داشتند.

4-       دعوت مصرانه مردم کوفه از امام برای هجرت به آن شهر از جمله دیگردلایل بود. (ص 151)



[1]  جزوه: حمید رضا محمدی(معارف اسلامی و مدیریت بازرگانی87)

تایپ: رضا امینی هرندی(معارف اسلامی و فرهنگ و ارتباطات87)

 

نظرات (۱)

۰۶ آبان ۹۱ ، ۱۵:۳۹ محسن باقری
 سلام آقا سید 
خیلی استفاده کردم 
خدا خیرتون بده

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی