نشست پنجم "سرمشقهای مدیریتی عاشورا": درنگی در شخصیت حر پسر یزید ریاحی
به همت انجمنهای علمی دانشجویی دانشکده معارف اسلامی و مدیریت و الهیات دانشگاه امام صادق علیهالسلام، سلسله نشستهایی با عنوان "سرمشقهای مدیریتی عاشورا" در سال تحصیلی 90-91برگزار شد.
این نشست ها با هدف ایجاد انگیزه تحقیق و پژوهش در میان دانشجویان و ارائه دستاوردهای علمی تحقیقاتی در محافل علمی دانشجویی و نیز گفتمانسازی مباحث مدیریت عاشورایی برگزار شد.
پنجمین نشست از این سلسله نشستها با عنوان: "درنگی در شخصیت حضرت حربنیزید ریاحی" با رویکرد ایجاد نگاهی متفاوت به مباحث تاریخی و روش مواجهه مسأله محور با عاشورا در انجمن علمی مدیریت با استقبال روبرو شد.
نگاه متفاوت از دریچه مسائل رشته مدیریت و حتی رشتههای دیگر مانند مسائل رشته علوم سیاسی و فرهنگ و ارتباطات به این واقعه و گشودن رهیافت عاشورایی در رشته های علوم انسانی از برکات این نشست بود.
تاکید در این گونه ارائهها آشنایی با گامهای تجزیه و تحلیل شخصیتهای تاریخی از منظر علوم انسانی است.
شخصیت حربن یزید ریاحی که حضرت در وصفش فرمودند: «بخ بخ یا حرّ! أنت الحرّ کما سمّتک امّک.»
به! به! اى درود بر تو! براستى که آزاد مردى آزادهاى، همان گونه که مادرت نامت را «حرّ» نهاد و تو را «حرّ» خواند.( در سوگ امیر آزادى-گویاترین تاریخ کربلا، ص: 221)
· خلاصهی انتخاب حر و راز انتخاب
«حرّ» گفت: «انّى و اللَّه خیّرت نفسى بین الجنّة و النار؛ فو اللَّه لا أختار على الجنّة شیئا و لو قطّعت و حرّقت.» واقعیّت این است که خویشتن را میان بهشت و دوزخ مىنگرم و خود را در حال انتخابى دشوار. و آن گاه گفت: به خداى سوگند که چیزى را بجاى بهشت برنخواهم گزید؛ گرچه قطعه قطعه شده و به شعلههاى آتش سپرده گردم و خاکسترم را بر باد دهند.
و بدینسان به بهترین انتخاب در سراسر زندگى خویش دست زد.( در سوگ امیر آزادى-گویاترین تاریخ کربلا، ص: 216)[1]
و آن آزاد مرد تاریخ را- که پس از تفکر و تدبر بسیار در فرجام راه و کارش، سرانجام توانست خویشتن را از کند و زنجیرهاى استبداد برهاند و آزادمنشانه بیندیشد و با بریدن از اردوگاه اختناق و فریب به سوى پیشواى آزادى بشتابد- ستود و او را آزادمنش دنیا و آخرت مدال داد و فرمود:
«انت حر فی الدّنیا و الآخرة کما سمّتک امّک. ( در سوگ امیر آزادى-گویاترین تاریخ کربلا، ص40)
درنگی در شخصیت حضرت حربن یزید ریاحی |
|
راهکار مواجهه و بیان کد |
سند شاخص |
o گاه تحقیر دشمن لازم است، در گفتگوها و خطابه های اباعبدالله الحسین و یارانش، گاه دشمن تحقیر میشود تا غرور و نخوت و خود بزرگ بینی شکسته شود. گاه نیز نفرین و حتی مباهله در میدان جنگ اتفاق می افتد که قوت، قدرت ، صلابت، اعتماد و اعتقاد قوی امام و یارانش را نشان دهد.(سنگری،1388، 224) o برای تحول و اثر بخشی دقت در مخاطب شناسی و جایگاه او مهم است، حر یک فرمانده عالی رتبه نظامی و مسوول چند هزار نیرو... o جلوه حسینی علیرغم همه رحمه الله الواسعه اش همیشه با نرمی پیش نمیرود، داستان کربلا پر است از همین عتابها و جدیت در برخوردها که میتوان از مدل برخورد سخت از آن نام برد. |
ثم قال لأصحابه: قوموا فارکبوا. فرکبوا، و انتظروا حتى رکبت نساؤهم. فلمّا ذهبوا لینصرفوا حال القوم بینهم و بین الانصراف. فقال الحسین [علیه السّلام] للحر: ثکلتک امّک! ما ترید؟! (وقعة الطف، ص: 171)
|
o بستر سازی برای تامل برای تحول(تاکید بر مفهوم مادر برای یک فرد بالارتبه ارتش ابن زیاد در مقابل دیدگان افراد زیردست و مواجهه محترمانه حر با مادر امام) |
فقال الحسین [علیه السّلام] للحر: ثکلتک امّک! ما ترید؟!. قال: أما و اللّه لو غیرک من العرب یقولها لی و هو على مثل الحال التی أنت علیها ما ترکت ذکر امّه بالثکل أن أقوله کائنا من کان، و لکن- و اللّه- ما لی الى ذکر امّک من سبیل إلا بأحسن ما یقدر علیه. (وقعة الطف، ص: 171) |
o تفکر در آینده امور o ایجاد و خلق فضایی برای عنایت به امور بعد از دنیا در جهت اصلاح امور دنیا o تذکر و تلنگر به خویش در مواقع سرنوشت ساز |
انّى و اللَّه خیّرت نفسى بین الجنّة و النار؛ فو اللَّه لا أختار على الجنّة شیئا و لو قطّعت و حرّقت. (در سوگ امیر آزادى-گویاترین تاریخ کربلا، ص: 216) |
o راز نجات از دام دنیا و رهایی همین کد رهایی است به دلالت "حر" o تکیه بر بحث گفتن و ابراز نقاط قوت شخص یا سازمان o تشویق شخصیتهای برجسته سازمان برای "پاداش"[2] |
«انت حر فی الدّنیا و الآخرة کما سمّتک امّک. ( در سوگ امیر آزادى-گویاترین تاریخ کربلا، ص40) |
o دلجویی از یک شخصیت عالی رتبه نظامی o جلوهای از مدل جبران حسینی در واقعه عاشورا(غرور یک فرمانده با هیبت در مقابل هزار نفر نیروی زیر دست خودش شکسته شده است) |
«انت حر فی الدّنیا و الآخرة کما سمّتک امّک. (در سوگ امیر آزادى-گویاترین تاریخ کربلا، ص40) در کنار: ثم قال لأصحابه: قوموا فارکبوا. فرکبوا، و انتظروا حتى رکبت نساؤهم. فلمّا ذهبوا لینصرفوا حال القوم بینهم و بین الانصراف. فقال الحسین [علیه السّلام] للحر: ثکلتک امّک! ما ترید؟! (وقعة الطف، ص: 171)
|
o توجه و دقت بر روی نامگذاریها و تاثیر آن در شخصیت انسانها |
وَاللَّهِ ما اخْطَاتْ امُّک حَیثُ سَمَّتْک حُرّاً وَاللَّهِ انَّکَ حُرٌّ فِى الدُّنیا وَالْاخِرة (فرهنگ عاشورا، ص140) |
o عنایت به بسترهای عاطفی شکلگیری شخصیتها در خانواده بخصوص مادر |
«انت حر فی الدّنیا و الآخرة کما سمّتک امّک. (در سوگ امیر آزادى-گویاترین تاریخ کربلا، ص40)
|
نقش خانواده و در رکن اصلی عاطفی تربیتی آن، یعنی مادر موارد زیادی را در کربلا دیده میشود:
ü جایی که حتی مادری با نام گذاری صحیح و رشد و تربیتی مورد تقدیر امام قرار می گیرد که: تو حر(آزاد)هستی همان طور که مادرت تو را حر نامید و به طور ضمنی تأکیدی بر ظرایفی این چنینی که از حر، حر می سازد، اثر نقش مادر در نامگذاری فرزند : وَاللَّهِ ما اخْطَاتْ امُّک حَیثُ سَمَّتْک حُرّاً وَاللَّهِ انَّکَ حُرٌّ فِى الدُّنیا وَالْاخِرة[3] چرا که در کربلا نگاه ها، حرکات و همهی نقش ها هوشمندانه و دقیق اند، درکربلا نیروی اضافی وجود ندارد، در کربلا هیچ کس اضافه نیست. عنصر زائد، اضافی، مزاحم وبیکار در کربلای اباعبدالله وجود ندارد. (سنگری،(2)1386، 98). به یک معنا در حادثهی عاشورا هیچ چیز بی دلیل و بی معنا نیست ( سنگری، 1388، 581) و چه تامل برانگیز آنکسی که در کربلا نماد آزادگی میشود نامش حر(آزاد)است و عجیبتر اشاره امام به این نکته بالای سر اوست، و اشاره به نامگذاری مادر او در این جریان.
ü در شخصیت دیگری مثل "قارب بن عبدالله بن اریقط دئلی" که مادرش "فکیهه" کنیز امام حسین و در خدمت رباب بود. در نتیجه وی را "غلام حسین" میگفتند چنان که در زیارت ناحیه مقدسه آمده است: السلام علی قارب مولی الحسین(سنگری،1386،ص476) این هم همان بستر عاطفی تربیتی مادری است که به خاطر او فرزندش را با نام غلام حسین می شناسند. حضور این افراد در بستر عاطفی خود امام و اهل بیت هم در خور تأمل است.
ü تأمل در شکل گیری شخصیتی رهبر این داستان یعنی امام حسین هم الهام بخش است.
کسی که رئیس دنیای اسلام، حاکم جامعهی اسلامی و محبوب دل همهی مردم، او را در آغوش می گیرد و به مسجد می برد. همه می دانند که این کودک، محبوب دل این محبوب همه- یعنی پیامبرـ است.او روی منبر مشغول خطبه خواندن است که این کودک، پایش به مانعی میگیرد و به زمین میافتد. پیامبر از منبر پایین میآید، او را در بغل میگیرد و آرامش میکند. (خامنهای،1390،ص195) این که هر کس می رسد از بزرگان، پدر، مادر، پدربزرگ به او می رسند او را در آغوش می گیرند و گریه می کنند این باعث شکل دهی یک زمینه عاطفی در فرد میکند. این وقایع است که شخصیت حسین را عاطفی کرده است.
[1] هنوز سرکرده سپاه اموى با شلیک نخستین فشنگ خود، آتش پر شراره جنگ زشت و ظالمانه حکومت بر ضد گروهى از شهروندان خردورز و خردمند و خواهان اصلاحات و تحول مطلوب و مسالمت آمیز به رهبرى بزرگ پیشواى آزادى و عدالت را شعلهور نساخته بود که «حرّ» احساس خطر کرد و با احساس این خطر، رو به «عمر بن سعد» نمود که: خداى تو را به راه صلاح آورد آیا براستى با این بزرگمرد تاریخ خواهى جنگید؟ «اصلحک اللَّه أ مقاتل أنت هذا الرّجل؟» او پاسخ داد:
«اى و اللَّه قتالا أیسره أن تسقط الرءوس ...» آرى، به خداى سوگند با او خواهم جنگید و پیکارى سخت در پیش است که آسانترین مرحله آن فرو افتادن سر و دستها از پیکرها خواهد بود.
«حرّ» گفت:
«أ فما لکم فیما عرضه علیکم رضى؟» آیا پیشنهادهاى منطقى و مسالمتآمیز و اصلاحگرانه و حکیمانه او شما را راضى نمىکند تا از یک فاجعه هولناک جلوگیرى کنید؟
«عمر» گفت:
«لو کان الآمر لى لفعلت، و لکن أمیرک أبى.» اگر کار در دست من بود چرا، مىپذیرفتم و از تلاش خیرخواهانه او براى جلوگیرى از فاجعه، استقبال مىکردم. امّا دریغ که من دیگر اختیارى ندارم و امیر شما «عبید» از پذیرش حق و عدالت سرباز مىزند. «حرّ» اندوه زده و نگران بازگشت و در کنار سپاه در نقطهاى میان یاران خود ایستاد، امّا از این پس مىکوشید تا راه خویش را از گمراهان و دنیاپرستان جدا کند و بدان مىاندیشید که سرنوشت دیگرى براى خویش رقم زند.
از این رو بتدریج خود را از آنان دور مىساخت و به سوى اردوگاه نور نزدیکتر مىشد.
«مهاجر بن اوس» که پسر عموى حرّ بود، او را اندوهزده و نگران دید. به همین جهت به او نزدیکتر شد و از او پرسید: در اندیشه چه کارى هستى؟
آیا مىخواهى به حسین علیه السّلام یورش برى؟
«حرّ» پاسخ او را نداد و بجاى پاسخ، بند بند وجودش به لرزه درآمد.
«مهاجر» گفت: راستى که از کار تو در شگفتم؛ به خداى سوگند هرگز تاکنون تو را در شرایطى که اینک مىنگرم ندیدهام! اگر از من پرسیده مىشد که شجاعترین مرد کوفه کیست؟ شما را نشان مىدادم؛ اینک این چه وضعیّتى است که از شما مىنگرم؟
«حرّ» گفت: «انّى و اللَّه خیّرت نفسى بین الجنّة و النار؛ فو اللَّه لا أختار على الجنّة شیئا و لو قطّعت و حرّقت.» واقعیّت این است که خویشتن را میان بهشت و دوزخ مىنگرم و خود را در حال انتخابى دشوار. و آن گاه گفت: به خداى سوگند که چیزى را بجاى بهشت برنخواهم گزید؛ گرچه قطعه قطعه شده و به شعلههاى آتش سپرده گردم و خاکسترم را بر باد دهند.
و بدینسان به بهترین انتخاب در سراسر زندگى خویش دست زد. (در سوگ امیر آزادى-گویاترین تاریخ کربلا، ص215و216)
[2] "پاداش" و "بهسازی" دو مفهوم در بحث مدیریت منابع انسانی
پاداش: 100 باشد تشویق می شود برای "توصیف"
بهسازی: 70 باشد، تشویق میشود برای "توصیه"
(بهسازی: همه مراحل آموزش و ... که در دوره خاصی مطرح نمیشود، هر چیزی خارج از یک دوره برنامه ریزی شده باعث تغییر بشود: (مثل تاکتیکهایod))
[3] انْتَ حُرٌّ کَما سَمَّتْکَ امُّکَ، وَ انْتَ حرٌّ فِى الدُّنْیا وَ انتَ حُرٌّ فِىالْآخَرة(محدثی،1387،ص140)